08-03-2016, 06:11 PM
داشتم صندلی داغ مزدك بامداد را میخواندم به این سوال رسیدم گفتم حالا که اینجا در موردش دارید بحث میکیند پاسخ مزدك بامداد را بزارم اینجا
homayo نوشته: پاسختان به کسانی که میگویند:
''زبان عربی کاملترین زبان دنیاست'' چیست؟
یا کسانی که میگویند خیلی زبان خوب و باسوادانه ای است!
مزدك بامداد نوشته: همچه سخنی از چند سو کشک است. یکی اینکه باید دید "کامل" به چه میگویند.
برای نمونه آچار پیچ گوشی ابزار کاملی است برای باز کردن پیخ. ولی به درد
نواختن سمفونی پنجم بتهوون نمیخورد. اگر داو این گروه آن باشد که زبان
عربی برای هر زمینه ای از سخنگویی بسنده است و همه فرایافت های جهان
را میرساند، باید گفت که به هیچ روی چنین نیست و هتّا زبان های برتری مانند
آلمانی و انگلیسی هم به این تراز نرسیده و نمیرسند که بتوانند برای هر ریزترین
فرایافت های جهان، یک واژه ی داشته و در آمایش واژه ها نیز فرزام باشند.
برای نمونه در عربی کارواژه ی بودن to be (نه هستن to exist) و داشتن to have
( نه مالک بودن to possess ) نیست! در عربی برابری برای واژه های بیشمار،
مانند هشتپا، دمکراسی، .. در دست نیستند.
اگر کامل بودن را به گویش و واتها میگویند، باید گفت که بسیاری از آواها
و وات ها در عربی نیستند، مانند چ، ژ، پ، گ، و "تس" (z آلمانی یا ц روسی)
و شچ (щ یک وات روسی )
اگر "کامل" به این میگویند که دستور زبانش در برگیرنده ی همه ی ایستار های
دستوری میباشد، بازهم نادرست است، چون برای نمونه زبان آلمانی، مادینه و
نرینه و میانه (خنثی) دارد ولی زبان عربی تنها مادینه و نرینه دارد.
از این گذشته چون زبان عربی دارای توان واژه سازی وندی نیست و تنها، واژه ها
با کالبد های ویژه و مرزمندی مانند " فاعل، مفعول، استفعال، .."، میتوانند ساخته شوند،
همواره نیاز به افزودن ریشه های عربی ( مانند ذهب، قتل، مزح، طلب، خدم، ...) برای
ساختن واژه های نوین است. برای نمونه ، شما باید ۴۰۰۰ ریشه ی عربی را یاد بگیرید
که بتوانید به ان زبان بخوبی و ادبورانه چیره باشید ولی در آلمانی، شاید ١۰۰ کارواژه
برای اینکار بسنده باشد. در خود پارسی هم اگر "کندن" را بدانید و چم پیشوند هارا
هم بدانید، میدانید که آکندن، پراکندن، واکندن برکندن و .. چه چمی دارند ولی در
زبان عربی هرکدام از اینها یک ریشه جداگانه دارد.
----
زبان عربی بدست دانشمندان و اندیشمندان پارسی گو و ایرانی نژاد ، پس از یورش
اسلام به ایران، پرورده شد و زبان فلسفه و دانشهای آنزمان گردید ولی همین
مرزمندی و دشواری یادگیری آن، و از آنجا که زبان، هم پایه اندیشه و هم جامه ی
اندیشه است، از خود از بیخ عربها، هیچ فیلسوف و دانشمند و اندیشمندی که شایان
یادآوری باشد، بر نخواست و به گفته ی ابن خلدون، (در مقدمه ی تاریخ)، بیش از
۹۰% دانشمدان و اندیشمندان و هنرمندان "اسلامی" ایرانی و ایرانی تبار بوده و
زبان مهادین و مادریشان پارسی بوده و عربی را در جایگاه زبان دوم آموخته بودند.
اینها ب.ن. واژه هایی مانند "جبر" را برای رشته های مزدائیک بکار بردند و گرنه جبر
چم دیگری داشت.
--
زبان عربی در زمان عباسیان زبان "باسوادانه" ای بود، آنهم از سر کوشش ایرانیان.
اکنون انگلیسی زبان با سوادانه است و عربی زبان شتردوانی میباشد.
•
پارسیگر