دفترچه

نسخه‌ی کامل: جداییده: ساختارشناسی زبان پارسیک
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
زبان عربی بهترین و غنی ترین زبان دنیاست!!! هیچ زبونی نمیتونه مثل عربی یه شاهكار ادبی مثل قران رو بسازه!!!!
زبان عربی بلیغ ترین زبان دنیاست. حالا شماها هی فحش بدید بهشE056 یعنی نزادپرستی كنید. هیچ زبانی تو دنیا نمیتونه كوتاه مثل عربی باشه. چون ضمایر نصب و جر به تمام كلماتش میچسبه و كوتاه و بلیغش میكنه!!!
محمد نوشته: زبان عربی بهترین و غنی ترین زبان دنیاست!!!

بهترین زبان جهان که نمیتوانند «گڃ» بگویند و ڃهار واکه‌ی پ ژ گ ڃ هم ندارند؟ 4


محمد نوشته: هیچ زبونی نمیتونه مثل عربی یه شاهكار ادبی مثل قران رو بسازه!!!!

اینرا که فردوسی با شاهنامه‌ی خود پیشتر پاسخ کوبنده داده!



محمد نوشته: زبان عربی بلیغ ترین زبان دنیاست.

آری آن اندازه "بلیغ" که من هتا نمیدانم بلیغ ڃه هست, همان بُرنایی و دیرینگی زبان را میگویید؟


محمد نوشته: حالا شماها هی فحش بدید بهشE056 یعنی نزادپرستی كنید.

زبان ≠ نژاد

به این هم اینجا پیشتر پاسخیده‌ایم: آیا تلاش برای پارسی نویسی نمودی از فاشیسم است؟



محمد نوشته: هیچ زبانی تو دنیا نمیتونه كوتاه مثل عربی باشه. چون ضمایر نصب و جر به تمام كلماتش میچسبه و كوتاه و بلیغش میكنه!!!

آری تازیک گاه کوتاه میشود, ولی این را به بهای واژه‌سازی از هیڃ خود بدست میاورد که خواستنی نیست, این پُست را برای آگاهی بیشتر بنگرید.



رونوشت

٭٭٭ همسنجی توانایی زبان پارسی و عربی در واژه سازی.

[ATTACH=CONFIG]533[/ATTACH]


امروز یك جستار سنگین برای شما دوستان دارم:

----------
واژه سازی در عربی، همچنان كه كمابیش میدانیم، با یاری ریخت های زبان سامی ( ابواب) در كاربرد آنها بر روی واژگان ریشه ای این زبان هاست.
برای نمونه ریشه ی " ع ل م " = دانستن
با ریخت های " فاعل = عالم و مفعول = معلوم و .. استعلام و تعلیم و معلّم و مَعلَم و علّام و اعلم و علما و علیم و و .. و همچنین ریخته های كارواژه ای، مانند یعلم، اعلموا، ....در زمانهای گوناگون است.
پس شمار همه ی واژگانی كه میشود در تازی ساخت، فراورده (حاصلضرب) شمار ریشه ها در شمار ریخت هاست.
شمار ریشه ها به گفته ی فریدریش انگلس (كه زمانی می خواست عربی فراگیرد)، نزدیك ۴۰۰۰ است ( كه بیشتر آنها هم در باره ی شتر و بیابان اند و بیشتر هم چم های بسیار نزدیك دارند) . ما می گیریم ۵۰۰۰ و شمار ریخت ها در مرز اندكی است كه ما آنرا بزرگوارانه، ۶۰ می گیریم . پس بالاترین مرز واژه سازی، با ریشه هایی كه هم اكنون در عربی هست، نزدیك سیسد هزار واژه است.
از این گذشته، چسبانیدن و آمایش ( تركیب) دو یا چند ریشه به هم در عربی شدنی نیست. برای نمونه ما از دو كارواژه ی كندن و كردن، میتوانیم واژه ی " كند + ه + كار + ی " = كنده كاری را درست كنیم كه یك واژه است . در جاییكه در عربی ناچار باید از یك ریشه كه ویژه ی "كنده كاری" است ، مانند "منحوت" سود ببرند. از همین رو، یك پارسی زبان، با داشتن دو ریشه ی كندن و كردن، چم سومی را هم پدید میاورد كه نیاز به ریشه ی جداگانه ندارد ولی یك عرب زبان، ناچار باید هر سه ریشه جداگانه را بداند. در سنجه ی كلان تر، یك عرب زبان برای چیرگی سراسری به زبانش، ناچار از دانستن فراتر از ۴۰۰۰ ریشه است ( در كنار هزاران نامواژه ی جدا از همدیگر) و اگر در جهان، چم نوینی پدید آید، ناچار باید برای آن ریشه ی نوینی را از "هیچ" پدید بیاورند. یك پارسی زبان تنها باید اندك شماری از واژه های ریشه ای را بداند و واژه های دیگر، آموده ( تركیب) هایی از این ریشه اند. برای نمونه ، با دانستن "كندن"، "آكندن" را هم كه وارونه ی كندن است (= پركردن) دارد و همچنین "پرا كندن " ، چرا كه پیشوند "پرا" نشانه ی دور كردن از یك جاست. و یا "بركندن" ، كه انجام همین كندن ولی رو بالاست، مانند بركندن درخت از ریشه. و یا پیشوند های نام واژه ای، مانند دل كندن، جان كندن، ... كه همه ی اینها در عربی، یك كارواژه و ریشه ی جدا از هم دارد و هیچ همانندی و همسانی میان این كارواژه های عربی كه همگی در پارسی از ریشه "كندن" آن، به خویشاوند بودنشان پی می بریم، دیده نمیشود، یكی "حفر" است و یكی "ملاء" و دیگری "شتّ" و دیگری "خلع" و ...
***
در زبانهای هندو اروپایی، برای نمونه پارسی یا آلمانی، واژه ها می توانند از به هم چسبیدن واژه ها ، پسوند ها و پیشوند ها پدید بیایند، و هم اینكه ریشه های كارواژه های پارسی، دوگانه است، بزبان دیگر ما هم از ریشه ی كنون ( مانند بین ) و هم ریشه ی گذشته ( مانند دید) می توانیم سود بجوییم.
برای نمونه میتوانیم بگویم: دور + بین + ساز+ ی = دوربینسازی كه یك واژه است، ولی عرب تازه برای خود دوربین میگوید: "مِنْظار" و برای كارخانه : "مصنع"
پس روی هم باید بگوید "مصنع مِنْظار" كه دو واژه اند در پیوند افزودگی ( مضاف و مضاف الیه). و اگر فرتورنگار ( دوربین عكاسی) درست شد، چاره ای ندارند كه همان "كامرا" ی فرنگی را بگیرند و بگویند یا ریشه ی نوینی برای فرتورنگاری (فتوگرافی) درست كنند. پس از پدید آمدن هواپیما، می شد پست و نامه را از راه هوا هم جابجا كنند و در زبان هند و اروپایی، به سادگی به آن گفتند " ایرمیل" (= هواپُست ) ولی عرب باید بگوید " البرید جوّی"، باز دو واژه در پیوند زاب و زابگیر ( صفت و موصوف). <خود ما هم پس از آلودگی عربی، گرفتار زندان های اندیشه و كالبد های زبانی عربی شدیم و بجای همین هواپُست، به شیوه ی عربی گفتیم "پُست هوایی">
براین پایه، از روی شمارش آمایشی ( حساب كمبیناتوریك)، ما میتوانیم ، اگر مرزی برای بهم پیوستن نداشته باشیم، بی شمار واژه بسازیم ، بی اینكه نیاز به فراگیری بیشمار ریشه و پسوند و پیشوند و واژه داشته باشیم.
بر این پایه ، یك پارسی زبان، با یادگیری واژه های كمتر، به زبان خود چیره است و یك عرب با یاد گیری واژه های بسیار بیشتر. در زبان پارسی، روشن بهم چسبانیدن، راه را برای هركس برای ساختن واژه های نو باز كرده ولی در عربی باید ریشه و واژه ی نوین ساخته شود و یك نهاد یگانه این كار را بكند، چون به وارون پارسی، واژه ی برساخته و نو را كسی در نمی یابد. برای نمونه اگر واژه ی تازه ای مانند "داونلود" پیدا شود، عرب در می ماند ولی پارسی میتواند بگوید "فروبار"، چون پارسی-زبان هم "فرو" را میشناسد و هم "بار" را و، اگر هم این واژه را تا كنون ندیده باشد، به آسانی گمان میبرد كه چه میگوییم.
برای همین تراز بیسوادی عرب همواره بیم بالاتر بودن از تراز یك كشور همسان هندواروپایی را دارد و فزون بر این اندیشه اش بسته و گرفتار كالبد ها (قالب ها) است و می بینیم كه براستی از عرب هیچ دستاوردی در اندیشه و هنر و فند و فرنود و .. دیده نشده و نمیشود ( و از خود ما پس از آلودگی زبان و فرهنگ هم همچنین).
AS

زنده یاد دكتر حسابی نیز جستاری در این زمین نوشته است:
توانمندی زبان پارسی در برابرسازی
پیک خورشید - توانمندی زبان پارسی در برابرسازی از نگاه دکتر حسابی
نقل قول:بهترین زبان جهان که نمیتوانند «گڃ» بگویند و ڃهار واکه‌ی پ ژ گ ڃ هم ندارند؟ 4
مگه همین فارسی تمام حرفارو میتونه تلفظ کنه؟؟؟
نقل قول:اینرا که فردوسی با شاهنامه‌ی خود پیشتر پاسخ کوبنده داده!
فردوسی ارزش کارش جداس. اما هیچکدوم از این کارها با قران قابل قیاس نیستن عزیز
نقل قول:زبان ≠ نژاد
زبان عربی با زبان ما سال هاست که برادر شده و اتفاقن خیلی هم پربار و غنی کرده زبانمون رو!!! مشخصه که با یه سری دلایل الکی نمیتونید این رو ثابت کنید. ببینید واستون مثال میارمE056شما که میگی تازیک گاه کوتاه میشه تازیک همیشه کوتاهه مثلن جمله های زیر رو نگاه کنید!
خیر الامور خیرها عاقبه ==== فارسیش میشه : بهترین کارها خوش عاقبت ترین ان ها است!!!
کفی بالله شهیدا === فارسیش میشه: خداوند از لحاظ گواه و شاهد بودن کافی است!!!
من یعمل مثقال خیرها. یره === هرکس به اندازه ی ذره ای کار خیر انجام دهد عاقبتش را میبیند!!!
اینم از اینE056 واسه همین هیچ زبونی به کوتاهی عربی نمیشه و خداوند هوشیارانه با این زبان پیام الهی رو منتقل کرده. دقت کنید که تازیک چندتا کلمست ترجمه ی فارسیش چه عبارت و چندتا کلمه میشه
ضمنن همین کلمه ی تازیک که میگید خودش عین روز روشنه دارید توهین میکنید!!!
محمد نوشته: مگه همین فارسی تمام حرفارو میتونه تلفظ کنه؟؟؟

ڃرا نمیتوانیم!؟ میکنیم دیگر! 21


محمد نوشته: زبان عربی با زبان ما سال هاست که برادر شده و اتفاقن خیلی هم پربار و غنی کرده زبانمون رو!!! مشخصه که با یه سری دلایل الکی نمیتونید این رو ثابت کنید. ببینید واستون مثال میارمE056شما که میگی تازیک گاه کوتاه میشه تازیک همیشه کوتاهه مثلن جمله های زیر رو نگاه کنید!
خیر الامور خیرها عاقبه ==== فارسیش میشه : بهترین کارها خوش عاقبت ترین ان ها است!!!

ترزبان شما بیخوده!

خیر الامور خیرها عاقبه = کار نیکْ فرجامِ نیک




محمد نوشته: کفی بالله شهیدا === فارسیش میشه: خداوند از لحاظ گواه و شاهد بودن کافی است!!!

گواهیِ خدا بَسندد.


محمد نوشته: من یعمل مثقال خیرها. یره === هرکس به اندازه ی ذره ای کار خیر انجام دهد عاقبتش را میبیند!!!

کارِ نیکْ برداشتِ نیک!



محمد نوشته: دقت کنید که تازیک چندتا کلمست ترجمه ی فارسیش چه عبارت و چندتا کلمه میشه

نگرش کردیم 4


محمد نوشته: ضمنن همین کلمه ی تازیک که میگید خودش عین روز روشنه دارید توهین میکنید!!!

خیر:
تاختن / تازیدن —> تاز+ایک

تازیک نیز میشود زبان مردمی که به ما تاخته‌اند که هیڃ دروغی در خود ندارد, عرب‌ها به ایران تاختند و زبان خودشان را زورڃپاندند دیگر!
نقل قول:کارِ نیکْ برداشتِ نیک!
نقل قول:
گواهیِ خدا بَسندد.

نقل قول:خیر الامور خیرها عاقبه = کار نیکْ فرجامِ نیک

Various_040
باشه به کار خودتون ادامه بدید!!!Various_051
محمد نوشته: Various_040
باشه به کار خودتون ادامه بدید!!!Various_051

ڃشم!

در همین راستا: پارسیکیدن زبانزدهای ایرانی و انیرانی
نقل قول:ڃشم!

در همین راستا: پارسیکیدن زبانزدهای ایرانی و انیرانی
عزیز مگه داری شعر میگی؟؟؟ اون جملاتی كه گفتم جملات محاوره ای عربا هستن. شما به زبون شعر و ضرب المثلی ترجمش میكنید؟؟؟؟ به فارسی محاوره میشه همونایی كه نوشتم.:e407:
محمد نوشته: عزیز مگه داری شعر میگی؟؟؟ اون جملاتی كه گفتم جملات محاوره ای عربا هستن. شما به زبون شعر و ضرب المثلی ترجمش میكنید؟؟؟؟ به فارسی محاوره میشه همونایی كه نوشتم.:e407:

خیر الامور خیرها عاقبه = کار نیکْ فرجامِ نیک دارد.

کارِ نیکْ برداشتِ نیک دارد!

اینهم گفتاری‌اش... بماند که «زبان مکمول» تازیک هتا کارواژگان بودن و داشتن هم ندارد 21

گفت‌آورد از سرور آریا:

Aria نوشته: Mahsa Arian
خب، همین که گفتید، عربی بدرد دانش و فند نمیخورد شاید بدرد چامه سرایی بخورد. از سوی دیگر "زبان کامل عربی" دارای کارواژه های بودن و داشتن هم نیست و برای همین برخی گزاره ها کوتاه تر شده اند چون " است" ندارند!
("او دست دارد" در عربی میشود : "برای او دست "!)



Aria نوشته: @Mahsa Arian
زبان های هند و اروپایی ساختار بهتری دارند و از کابد ها (قالب ) ها سود نمیجویند، چرا که کالبد ها چند تایی بیشتر نیستند و گنجایش واژه سازی آنها کم است ولی واژه هارا کوتاه تر میکند. ولی سامانه ی زبان های هندواروپایی، وندی است، پسوند و پیشوند و میانوند و اینها را میتوان پشت سر هم به دلخواه چید و واژه های فراوان نوین پدید آورد ولی واجه ها روشن تر و اندک دراز ترند. برای همین ، اکنون زبان عربی از ساختن واژه های دانشیک ناتوان است و ناچار است برای نمونه برای ترمومتر، از دو واژه سود ببرد و بگوید میزان الحرارة (ترازوی گرما) ولی پارسی میگوید "دماسنج"، به آشانی از چسبانیدن دما و ریشه ی کاری سنجیدن.
برای نمونه، همین معلّم ، از ریشه ی علم، در کالبد مفعّل درست شده و در پارسی از ریشه ی آموختن (آموز) و پسوند پیشه (گر، گار، کار) میشآود گفت آموزگار. ولی عربی در اینجا گنجایشش پایان میپذیرد ولی ما همچنان میتوانیم واژه های فراتری بسازتیم و بگوییم برای نمونه : این کوچه، آموزگارنشین است. برخی بچه ها، آموزگارستیز هستند، هیچ چیه بهتر از آموزگاری نیست...
Aria


Aria نوشته: Mahsa Arian
زبان پارسی را هم اگر بهش برسند، زیبا تر از عربی میشود:
قل هو الله أحد * الله الصمد * لم یلد ولم یولد * ولم یكن له كفوا أحد
=
بگو اوست خدای یکتا*خدای تنها *نازاد و نازا* بی هیچ همتا .
Aria


https://www.facebook.com/pure.persian/po...7805527756
Nâxodâ نوشته: به هموندان[SUP][aname="rpa88d77033074b42e9857b8503c0370572"][[/aname][anchor="pa88d77033074b42e9857b8503c0370572"]1][/anchor][/SUP] تازه امان, بانو negin و سروران cool و W.Churchill خوشآمد میگویم E306



----
[aname="pa88d77033074b42e9857b8503c0370572"]1[/aname]. [anchor=rpa88d77033074b42e9857b8503c0370572]^[/anchor] Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En Member
درسته اختلاف نظر زیاد دارم باهتون و کلا به قول معروف آبمون تو یک جوی نمیره
ولی نمیشه ندید مواردی رو که قابل تقدیر هست
اونهم معانی کلمات بعضا غریب و بیگانه که در پستهاتون قرار میدید
کار جالب و قشنگی هست
صفحات: 1 2 3 4