sonixax نوشته: مرناه و تلفاز برای هر دستگاه گیرنده یا الکترونیکی که میتوانند تصاویر را هم پخش کنند شامل تلویزیون، گوشی های موبایل، صفحه های نمایش کوچک، LCD و ... گفته میشود! و نه تنها به تلویزیون!!
به عبارتی این دو واژه گنگ هستند و به هیچ عنوان پویا بودن زبان را نمیرسانند. به همین روی اعراب عزیز که خیلی خیلی بهتر از شما یا من عربی میدانند هرگز از این واژه ها استفاده نمیکنند چون مخاطق قاط میزند که طرف دارد در مورد چی حرف میزند! پس به همان واژه تلفیزیون بسنده میکنند.
ولی آنچه من نوشتم بی درنگ ذهن شنوده فارسی زبان را به سوی تلویزیون میرد! نه موبایل و پلی استیشن پورتابل و ...
آها منظورتان همان جام جم است نه؟! یعنی فارسی زبان تا ""جام جم" را می شنود بی درنگ "تلویزیون" در نظرش می آید نه؟! پس برای نمونه این شعر حافظ هم اگر برای فارسی زبان بخوانیم بی درنگ تلویزیون در ذهنش نقش می بندد!!!!
سالها دل طلب
جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
البته تنها حافظ نیست و برای نمونه شاهنامه ی فردوسی و دیگر آثار نظامی گنجه ای و مولانا و.. پر از این واژه ی "جام جم" است و نکته ای که پیشتر هم گفتم و جنابعالی اینگونه پاسخ دادید
sonixax نوشته: همچنین نقل قولتان از جام جم بی ربط است! امروزه در پارسی جام جم هم چم تلویزیون است.
همچنان بر جای خود باقی می ماند! امروزه هم پارسی زبانی که تنها به اندازه اپسیلونی ادبیات پارسی می داند هرگز جام جم را هم چم تی وی نمی گیرد چرا؟ چون این واژه هزاران سال، پیش از اختراع تی وی وجود داشته است و جمشید پادشاه پیشدادی آن را اختراع کرد تا با آن جهان را رصد کند و جام جهان نمای جمشید نام گرفت که به طور کوتاه شده می شود "جام جم" که هیچ ربطی هم به تی وی ندارد! مگر آنکه معتقد باشید که با تی وی آنهم از گونه ی ایرانیش بشود تمام احوالات ِ پیدا و پنهان ِجهان را رصد کرد!! و البته این که این واژه ی "جام جم " چگونه بعنوان تی وی معرفی شد بهتر است از جناب حداد عادل همه کاره ی فرهنگستان و صدا وسیما و یار گرمابه و گلستان معظم له پرسش کنید!!! هر چند که این واژه بی درنگ از طرف کارشناسان زبان رد شد! چرایش را هم که پیشتر گفته ام چون این واژه خودش هم اکنون دارای چم است و قدمتی هزاران ساله دارد و از اینرو نمی توان آنرا برای یک چیز جدید و تازه پدید آمده به کار برد! گمان نمی کردم از پیروان حداد عادل باشید:))
اما برای روشن تر شدن ، برای نمونه "رییس جمهور " یک واژه از بیخ عربی است نه؟ حال بیایند و آن را پارسی اش کنند و بگویند "کوروش کبیر"(!) از این پس به جای واژه ی عربی "رییس جمهور" باید بگوییم "کورش کبیر"!! آیا این پذیرفتنی است؟ آیا منطقی است؟ کوروش کبیر هزاران سال پیش زیست می کرد آنهم در زمانی که هیچ کشوری و حکومتی از گونه ی جمهوری نبوده است و رییس جمهور نداشته است! و دیگر اینکه خود کورش کبیر یک هویت حقیقی است و البته ملی ! حال "جام جم" هم همینطور چرا که آنهم دارای یک هویت حقیقی است و البته ملی!
sonixax نوشته: عربی این خاصیت را ندارد!
سند و رفرنس بیاورید که چرا ندارد!
sonixax نوشته: اینکه هزاران سال است تغییر چندانی نکرده! یعنی درست ایستا بودن زبان و نه پویا بودن زبان!!!
بالاتر خودتان از خودتان نقل قول آورده اید که زبان عربی ایستاست :)))
آیا من چنین سخنی گفتم؟! این بود سخن بنده:
سارا نوشته: زبانی که هزاران سال است که هست و هویتش را از دست نداده است و کمترین تاثیر را از دیگر زبانها گرفته و انعطاف پذیرترین زبان است و زنده ترین زبان است . زبانی که اینقدر نیرومند است که برای هر واژه ی بیگانه ای برابری دارد حتی برای "فوتبال" !
آیا اینکه گفتم از دید شما هویتش را از دست نداده است به معنای ایستا بودن آنست؟!! عجب نمی دانستم:)) گویا شما پویا بودن را با "دگردیسی" هم چم گرفته اید! و از اینرو سخن مرا اینگونه برداشت کرده اید! خب بهتر است که یک تعریفی اینجا از "پویایی" بشود و اینکه پویایی در علم زبانشناسی یعنی چه؟
در علم جامدات یک تعریفی از پویایی می شود و در علم سیالات یک تعریف دیگر و اگر همان تعریفی که از "پویایی " در علم جامدات وجود دارد را در مورد سیالات بکاربریم در حقیقت ایستار و سکون را در سیالات تعریف کرده ایم!
اینجا هم همین گونه است! پویایی در علم زبانشناسی یعنی آنکه
زبان توانایی تولید واژگان جدید را برای مفاهیم و پدیده های جدید داشته باشد! و قابلیتهایش با توجه به شرایط زمانش افزایش یابد برای نمونه اگر در یک شرایط زمانی ویژه در همه جای جهان یک دانش یا دانشهای خاصی پیشرو باشند توانایی سازگاری خویش با مفاهیم آن دانش یا دانشها را داشته باشد و به قول معروف توانایی افزایش ظرفیتهای علمی خود را داشته باشد.
اما در مورد زبان عربی هنوز هم می گویم که هویتش را هزاران سالست که از دست نداده و در همان ریخت و فرم باقی مانده است که این بیانگر پایایی است و نه سکون و اینکه پویا هست به همان دلیلی که در بالا گفتم. در حقیقت زبان به مانند یک موجود زنده می ماند وقتی متولد می شود ضعیف است و ناتوان ولی اگر آن را به درستی پروش دهیم بارور می شود و نیرومند! برای بیشتر روشن شدن پایایی زبان عربی در عین پویایی ،می توان زبان را شبیه یک انسان تصور کنیم وقتی کودک است چهره اش کودکانه است اما وقتی بزرگ شد و از لحاظ جسمی و ذهنی بالغ شد بازهم همان شخص است و کسانی که وی را تنها در کودکی دیده اند بازهم می توانند وی را به یاد آورند!
مهمترین نشانه ی پویایی یک زبان که در بالا گفتم و حالا دوباره هم می گویم همین است :
زبان توانایی تولید واژگان جدید را برای مفاهیم و پدیده های جدید داشته باشد!
اینکه شما جام جم را جایگزین پارسی تلویزیون می دانید حال جدا از آنکه آیا ما چنین اجازه ای را داریم که از یک واژه ای که خودش هویت و معنا دارد برای یک پدیده و اختراع جدید استفاده کنیم، وازه ی نویی نیست و هزاران سال قدمت دارد و حتی اگر به جای تی وی هم بکار گرفته شود و پذیرفته شود دلیل بر پویایی زبان پارسی ندارد!! و حتی می تواند بر غیر پویایی آن صحه بگذارد!!
sonixax نوشته: اینکه این همه سال باقی مانده تنها دلیلش شمار بسیار زیاد مردمانیست که پس از حمله اعراب عرب زبان شدند!
ای بابا! چرا شما همه اش می رسید به حمله ی اعراب و اسلام؟! اینها ربطی به علم زبان شناسی و مباحث مربوط به آن ندارد! اما برای نمونه در مورد زبان عبری چه؟ که آنهم به مانند عربی زبان نیرومندی است و البته از دید دستور زبانی و واژگان شباهتهای زیادی با هم دارند و از یک ریشه اند (از زبانهای سامی هستند). در مورد آن چه می خواهید بگویید؟
قوم یهود که کم جمعیت ترین است در دنیا و کمتر از یک قرن هست که صاحب سرزمین (البته آنهم با زور !) شده است!
sonixax نوشته: پیشتر خودم به ریشه هندی اروپایی داشتن اشاره کرده ام (لاتین هم یک زبان هندی اروپاییست جانم!)
خوب شد گفتید که لاتین زبان هندو اروپاییست وگرنه نمی دانستم:)) اما گویا سخن بنده هوش نشد! شما فرمودید که زبان انگلیسی به علت آنکه یک زبان هندو اروپاییست قابلیت ترکیب پذیری و توانایی ساخت واژه های جدید را دارد. و سپس هم فرمودید چون زبان پارسی هندو اروپاییست پس آنهم اینگونه است و.. اما آن نمونه ای که شما از زبان انگلیسی آوردید برای نشان دادن قدرت ترکیب سازی در زبان انگلیسی بیشتر از آنکه به ریشه ی هندو اروپایی بودن آن مربوط باشد به دبیره ی آن مربوط است! که دبیره لاتین هست و اینکه از چپ به راست است و حروف به هم نمی چسبند و جدا جدا و مستقل می توانند باشند و تفکیک کردن واژگان در آن آسانتر و سهلتر است تا زبانهایی چون پارسی یا عربی که دبیره اشان از گونه ی لاتین نیست!
در ضمن مگر بنده اینجا عربی را در مقابل پارسی قرار داده ام و این دو زبان را دارم با هم مقایسه می کنم که مدام عربی و پارسی را در کنارهم قرار می دهید و با هم مقایسه می کنید؟ از همان آغاز بنده تنها به زبان عربی کار داشتم و هیچ مقایسه ای هم با زبان فارسی نکردم!
sonixax نوشته: بله هر زبان سختی! به خاطر سختی در انتقال به غیر نهایتن ناکارآمد است!
و علاقه زیاد میان برخی به یادگیری عربی!!!!!! دلیل بر کارآمدی و به درد بخور بودن آن نیست! زبان چینی و ژاپنی را هم خیلی ها دوست دارند یاد بگیرند و صدها برابر بیشتر از عربی در باره شان مقاله در ژورناهای معتبر علمی چاپ شده است! که چه ؟ از فردا برویم چینی یا ژاپنی یاد بگیریم که یک فرد دیپلمه در همان کشور توانایی مطالعه روزنامه هایشان را ندارد و هنوز باید کلی دیگر زور بزند تا بتواند درست و حسابی مطالعه کند ؟!
زبان عربی و البته عبری به عنوان قدیمترین زبانهای سامی که هنوز زنده اند و از لحاظ تاریخی و تمدنی و باستان شناسی و البته از دید زبان شناختی و کتابهای بسیار بی نظیر و ارزشمندی که به این زبانها نوشته شده ، بسیار بسیار زبانهای مهمی هستند به گونه ای که چینی و ژاپنی در برابر آنها هیچ هستند. و البته زبان پارسی هم به همان دلایل زبان بسیار ارزشمندیست چنانچه امروزه در بزرگترین دانشگاه های دنیا چون پرینستون بر روی شناخت و پژوهش بیشتر بر آن ،چه سرمایه گذاریهای هنگفتی که نمی کنند چون این زبان هم دارای کتابهای بی نظیریست که تنها با دانش کامل در زبان پارسی می توان آنها را به طور کامل درک کرد و فهمید!
sonixax نوشته: میشه بفرمایید چرا خود دانشمندان عرب زبان! کتابهای علمیشان به زبانی غیر عربی مینویسند؟ (امروزه ؟)
به همان دلیل که امروزه دانشمندان فارسی زبان و البته دیگر غیر انگلیسی زبانان کتابهای علمی و مقالات علمیشان را به زبان انگلیسی می نویسند!
sonixax نوشته: در آن زمان استفاده از زبان عربی برای مفاهیم علمی نوعی جبر بوده و باید این کار را میکردند! همان ابن سینا توسط غزالی به کفر متهم شد! چرا؟ چون از نظر غزالی نوشته های فلسفی اش با اسلام همخوانی نداشت! چون در نوشته هایش به دنبال برابر یابی پارسی برای واژه های عربی بود،واژه هایی که توسط همان اعراب و زور کردن زبانشان رو به نابودی بودند! چون اگر عربی نمینوشتند به کفر گویی متهم میشدند و همان بلایی به سرشان میامد که امروزه بر سر مردم در مناطق تحت کنترل داعش می آید!!! چرا در شعر و ادبیات پارسی کاری به آنها نداشتند ؟! چون برای حکومت اسلامی آن دوران اهمیتی نداشت وگرنه همانها را هم به عربی مینوشتند و گند زده میشد به آنچه امروزه با افتخار ازش یاد میکنیم! چه خوب که اهمیت نداشت. پس حالا که میدانید چرا آثار علمی و فلسفی این افراد به زبان عربیست بروید تاریخ بخوانید جانم.
امام محمد غزالی قبل از تحولش چه کسی را به کفر متهم نکرد؟ وی حتی به برادرش احمد غزالی هم رحم نمی کرد و وی را از گزند سخنانش در امان نمی گذاشت! اما در مورد ابن سینا! ابن سینا حتی کتاب عارفانه اش "حی بن یقظان" را هم به عربی نگاشته !!!! اما در مقابل ما کسی چون شهاب الدین سهروردی را داریم که بیشتر آثارش را به پارسی نگاشته و برای نمونه عقل سرخ شهاب الدین سهروردی هم ارز با حی بن یقظان ابن سینا هست اما آن به پارسی اصیل و آن یکی به عربی:) ابن سینا که در حقیقت وی احیا کننده حکمت خسروانی یا همان اشراق هست در آخرین کتابش که تنها مقدمه ی آن امروزه به جا مانده ، سخن از حکمت اشراق می کند که برای خواص است و.. بازهم از زبان عربی بهره گرفته آنهم برای نوشتن در مورد اصیلترین فلسفه ی ایران یعنی اشراق!!! اما در مقابل شهاب الدین سهرودی بطور کامل به پارسی آنهم ناب به بیان اشراق می پردازد! و اصلا به علت همین نوشته هایش وی را متهم به زرتشتی بودن می کنند و حتی کسی چون ملاصدرا که قرن ها بعد از وی هست بر او خرده گرفته و اینکه چرا وی خدا را نور می داند و چرا آرا و نظریاتش به زرتشتیان شبیه تر است تا اسلام و.........
اما در آنموقع چون زبان عربی به مانند زبان انگلیسی در امروزه بوده! یعنی یک زبان بین المللی در بین ملل اسلامی از ایران گرفته تا اسپانیا بوده است از اینرو از ابن سینا و غزالی گرفته تا ولید اسپانیایی و ابن عربی اندلسی همه به زبان عربی می نگاشته اند . درست به مانند امروزه که همه به زبان انگلیسی مقالات و کتبشان را می نویسند تا دیگران در دیگر نقاط جهان بتوانند از آن بهره گیرند! و البته همه ی اینها به پربارتر شدن و قوی تر شدن زبان انگلیسی کمک کرده و سبب شده براستی زبان کاملی در انتقال مفاهیم علمی گردد. اما در همان دوران طلایی جهان اسلام، همین فلاسفه و دانشمندان غیر عرب و یا بهتر است بگویم ایرانی به پر بارتر شدن و قویتر شدن زبان عربی در دانش و فلسفه یاری رساندند!