07-10-2013, 04:39 AM
mmns2001 نوشته: با درود
نسبیت در اخلاق امروز در کلیات یک امر منسوخ است(ولی در جزییات وابسته به شرایط است است)
دلیل ان نیز این امر است که ما امروز چهارچوب جهانی برای اخلاقیات داریم و اینها تعریف و تحقیق شده
ولی در گذشته اینگونه نبود
ما باید ویژگی های هر فرد و اعمالش را با توجه به شرایط معیشتی وی در نظر بگیریم
این گفتار عقلی است
یعنی ما نمی توانیم بگوییم که دانشمندی مانند نیوتن از فیزیک هیچ نمی دانسته و دلیل خود را این بگیریم که نظریه های او(بیشترش را) انیشتین در مورد فیزیک رد کرد
ما باید بیاییم اینگونه برسی کنیم که نیوتن چه گشایشی در فیزیک انجام داد و در ان شرایط چه اقدامات بزرگی انجام داد پس قابل تقدیر است کارش
حالا در مورد پیامبر اسلام نیز همین گونه بوده یعنی وی این سنت برده داری که در انجا از گذشته های دور رایج شده بود تعدیل کرد تا حدودی
یا می توانیم از روند ایجاد یک تمدن برای ایشان سخن گوییم که ایشان در جهت ساخت ان تلاش کرد
یا می توانیم از تعالیم وی در موارد گوناگون سخن گوییم که سبب شد اصلاحاتی انجام شود
پس این اسلام تعالیم ارزشمند دارد که باید بدقت مورد برسی قرار گیرد(ولی بیشترش در این زمان کاربردی ندارد این دقیقا مانند این است که بگوییم پیشتر اختراع سیستم پست با اسب های تند رو خوب بوده و این کار ارزشمندی بوده ولی هم اکنون دیگر کاربردی ندارد)
در ضمن باید بدانید توهینها که شما می گویید و نقد می کنید با یک دید بسته و ناشی از درک نکردن سیر باورها در بشر و شرایط است
یعنی در مقابل یک شرایط و در یک محیط و با یک باور شخصی یافت شده بوده که کمترین مهمل بافی را در ادبیاتش داشته
سپاسگذارم
ببینید گرامی، شما با تکرارِ یک چیز نمیتوانید آنرا مقوَم بدانید. نسبیت کلیات و جزئیات ندارد، ربطی به جغرافیا و تاریخ هم ندارد، اگر باطل است، در همهی شرایطِ جغرافیایی و تاریخی، چه در جزء و چه در کل، باطل است. بگذریم که اساسا در بحثِ اخلاقی، کلی یا جزئی دانستنِ کنشها یا واکنشها، موضوعیتی ندارد، چرا که همیشه و در همه حال در قضاوتِ آدمیانِ عصرِ خود و آیندگان قرار داریم و باید در برابرشان مسئول باشیم.
شما موضوعات را با هم مخلوط میکنید و بعد از آن میان میخواهید یک چیزی بیرون بکشید. اگر میخواهید به ما ویو (View) بدهید، بله مشکلی ندارد که افراد و ماهیت کارهایشان را بر اساسِ شرایطی که در آن میزیستهاند بررسی کنید، اما هنگامی که میخواهید به ما راهکار و راهنمائی ارئه دهید دیگر شرمنده شما میشویم. اسلامِ عزیز و پیامبرِ اکرماش، دستگاهی اخلاقی(!) را با سنت و کتابِ خود بنا نهادهاند که بر پایه ادعای خودشان شاید و پیروانش حتما، مشکلگشای تمام دشواریهای انسانها در همهی اعصار است. خوب ما هم باید دست بیاندازیم در این صندوقچه ببینم درونش چیست و شوربختانه وقتی دست میاندازیم درونش، بسیار سرهای بریده و شکمهای پارهی یهودانِ بنیقریضه، کفار و مشرکین پیرامون پیامبرتان و شهرها و آبادیهای سوخته و ویران شده توسطِ پیرواناش را مییابیم و تشویق به چه جنایات و پلیدیها که نمیبینیم. اگر قرار است اینها برای ما راهکارِ اخلاقی در عصر امروزی محسوب شوند، گلاب به رویتان، مرا قضای حاجت لازم میآید. شما باید با خود بیاندیشید که چگونه میشود تفکری که در آن سنتِ بنیانگذارش، مهمترین مرجعِ اخلاقی ازلی(!) و ابدی است و از سویی در همین سنت بسا اعمالِ شنیع یافت میشود، برای امروز ادعای اخلاقی بودن داشته باشد؟
وگرنه به قولِ راسلِ گرامی، چنگیز هم بالاخره اصلاحتی داشت و تمدنی برافراشت، اما امروز ما برای مثلا راستگویی آیا نیاز داریم که تمامِ دستگاهِ اخلاقیِ بیدر و پیکرِ چنگیز را با آغوشی باز بپذیریم، چرا که او نیز راستگو بوده و راستگویی را دوست میداشته و بیچاره آنگاه که سرِ انسانها را هزار هزار میبریده، نمیدانسته که روزی منشورِ حقوقِ بشر در فرانسه تدوین خواهد شد؟
کسشر هم تعاونی؟!