نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بررسی سیستم‌های فرمانگری (آنارشی/دیکتاتوری/دموکراسی/…)
#1

در اینترنت جایی که به این موضوع منسجم اشاره بشود، ندیدم به همین دلیل این جستار را باز نمودم ، دوستان نیز اگر نظرات خود را ارائه دهند به تکمیل این موضوع کمک میکند.


توانایی های دیکتاتوری :


1.ایجاد حکومتی کارآمد: شکل کارآمدی از حکومت، تلف نکردن وقت در بحث های بیهوده و...- موسولینی میگوید :«برنامه ی من عمل است نه حرف زدن»
2.برخورد فوری با ضرورت ها : با تصمیم سریع و بسیج فوری نیروها،توانایی برخورد با خطرهای ویران ساز را فراهم می سازد-هیتلر با اقدام نیرومندانه المان را از تحقیر و بی ثباتی اقتصادی بیرون اورد.
3.افزایش پرستیژ کشور: برتری نژادی یا عظمت کشور اندرزهای دیکتاتورهای بزرگ مانند موسولینی و هیتلر بود که فدرت نظامی بزرگی در اروپا به وجود آورد.
4.شناخت استعدادها:مبتنی بر این اصل که هر کس توانایی به دست گرفتن زمام حکومت را ندارد و فقط هوشمندان اندک شمار از عهده ی این فرمانروایی برمی ایند.
5.تامین پیشرفت و کامیابی اقتصادی:پیشرفت همه جانبه ی اقتصادی در کشور- می توان به ثبات بودجه ها و کامیابی اقتصادی توده ها در ایتالیا و از بین بردن فساد و خویشاوند دوستی در آلمان(هیتلر) اشاره نمود.


معایب دیکتاتوری :


1.رشد نکردن شخصیت انسان:نابودی شخصیت ،انکار یا به شدت محدودسازی آزادی بیان ،اجتماعات،تحرک و تجمع-هیتلر مطبوعات را خفه کرد و صدای مردم را برید- موسولینی بر ارواح مردم نیز حکمفرمایی میکرد.
2.تبدیل دولت به هدف:دولت وسیله ی رفاه افراد است اما دیکتاتوری دولت را هدفی در خود میداند- در واقع در حکومت دیکتاتوری فرد به خاطر قدرت و عظمت دولت وجود دارد.
3.بزرگنمایی قدرت:دیکتاتوری زور را تکریم میکند دیکتاتوری از راه خشونت به قدرت میرسد و با زور نگه داری می شود- ازار توده ها در المان و حاکمیت شمشیر برهنه در ایتالیا به این اصل دلالت میکند.
4.سیاست بزرگنمایی:ترغیب به سیاست «توسعه یا مرگ»- باعث انحراف از اهداف شخصی و فراموش کردن محرومیتها می شود
5.بی حسی مردم:برخورد با مردم به مثابه گله ی گوسفندان-مردم نیز به نوبه ی خود بی تفاوت و بی احساس میشوند که باعث نابودی زندکی فکری و معنوی جامعه می شود.
6.ضدیت با انتر ناسیونالیسم:اعتقاد به حاکمیت مطلقی که با انترناسیونالیسم مغایر است-دیکتاتوری صلح خواهی را لفافه ی بزدلی میداند و آشکارا جنگ و خونریزی را تحسین میکند.
7.ناتوانی جانشین های دیکتاتورها:دیکتاتورها از رقیبان پرهیز میکنند ،به طور معمول رقیبان جدی خود را از روی ترس کنار گذاشته شدن توسط آن ها،از بین میبرند.
8.بی ثباتی حکومت:عمر چنین حکومتی تا زمانی است که شمشیر دیکتاتور میبرد.
9.ترکیدن روحیه:دیکتاتوری قادر به رویارویی با شکست یا ادبار نیست و پس از آن روحیه خود را از دست میدهد.

«چکیده ای از نوشته های دکتر عبدالرحمان عالم و دکتر ابوالضل قاضی»


با این تفاسیر از دیدگاه من کفه ی ترازو در سمت معایب دیکتاتوری سنگینی میکند.

535353
پاسخ
#2

من شخصن فکر میکنم دیکتاتوری اصولن توانایی جز سرکوب ندارد ، ولی گاهی وجودش ضروری است و فقدانش منجر به نابودی یک کشور میشود البته خیلی کم چنین شرایطی پیش می آید - برای همین دیکتاتوری هایی را که باعث پیشرفت کشور و بالا رفتن سطح رفاهی زندگی و صنعتی و علمی کشور و ثروت همگانی میشود را دیکتاتوری سفید مینامند - مانند حکومت پهلوی ها .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#3

sonixax نوشته: من شخصن فکر میکنم دیکتاتوری اصولن توانایی جز سرکوب ندارد ، ولی گاهی وجودش ضروری است و فقدانش منجر به نابودی یک کشور میشود البته خیلی کم چنین شرایطی پیش می آید

من نیز با این که در شرایط بحرانی به دیکتاتور نیازست ،موافقم ولی باید همین دیکتاتور نیز منتخب مردم باشد و همینطور سیستمی در نظر گرفته شود که بعد از رفع بحران دیکتاتور کنار رود.

535353
پاسخ
#4

doubt نوشته: من نیز با این که در شرایط بحرانی به دیکتاتور نیازست ،موافقم ولی باید همین دیکتاتور نیز منتخب مردم باشد و همینطور سیستمی در نظر گرفته شود که بعد از رفع بحران دیکتاتور کنار رود.

یک نمونه از دیکتاتوری که با انتخاب مردم به قدرت رسید ، آدولف هیتلر است - گرچه وی برای سایر کشور ها کابوس بزرگی بود ولی برای خود آلمانها یک فرشته ی نجات بود هر چند که سر انجام به خاطر اشتباهاتی که کرد در جنگ شکست خورد ولی یک سکوی پرتاب برای آلمانها به شمار می آید .

من هم با شما در این راستا موافقم ، ولی همان طور که در بحث های قبلی هم گفتم سران و حاکمان کشور باید از قشر نخبه و با استعداد باشند که توسط مردم انتخاب و برکنار میشوند .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#5

sonixax نوشته: من هم با شما در این راستا موافقم ، ولی همان طور که در بحث های قبلی هم گفتم سران و حاکمان کشور باید از قشر نخبه و با استعداد باشند که توسط مردم انتخاب و برکنار میشوند .

من نیز در دموکراسی مبتنی بر شایسته سالاری با شما موافقم ولی مشکلی که این جاست در نسبی بودن شایستگی است،مثلا در حکومت اخوندی ،اخوند شایسته است ،در یک حکومت علمی،عقلانی نخبگان سیاسی و... شایسته هستند و در کل در هر حکومتی مبتنی بر ارزش ها نوعی شایستگی تعریف می شود که در نتیجه خود موجب نوعی دیکتاتوری پنهان میشود(به عنوان مثال دیکتاتوری حزبی)

535353
پاسخ
#6

doubt نوشته: من نیز در دموکراسی مبتنی بر شایسته سالاری با شما موافقم ولی مشکلی که این جاست در نسبی بودن شایستگی است،مثلا در حکومت اخوندی ،اخوند شایسته است ،در یک حکومت علمی،عقلانی نخبگان سیاسی و... شایسته هستند و در کل در هر حکومتی مبتنی بر ارزش ها نوعی شایستگی تعریف می شود که در نتیجه خود موجب نوعی دیکتاتوری پنهان میشود(به عنوان مثال دیکتاتوری حزبی)

خوب من منظور خودم را از افراد شایسته و نخبه در جستاری دیگر مطرح کرده بودم ، با این حال دوباره آن را بازگو میکنم تا خواننده مشکل پیدا نکند :

فردی که تحصیلات آکادمیک در زمینه علوم سیاسی و بین الملل دارد و در عین حال پس از گذرندان پله های ترقی به درجات بالای سیاسی مانند سناتوری رسیده و تجربه کافی هم کسب کرده مجاز به کاندید کردن خود برای گرفتن مشاغل مهم سیاسی مانند ریاست جمهوری یا صدراعظمی است و میتواند رهبری جامعه را بر عهده گیرد . قطعن جامعه ای که اینچنین رهبران خود را برمیگزیند جامعه ی پیشرفته و آزاد و ایده آلی خواهد بود .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#7

sonixax نوشته: خوب من منظور خودم را از افراد شایسته و نخبه در جستاری دیگر مطرح کرده بودم ، با این حال دوباره آن را بازگو میکنم تا خواننده مشکل پیدا نکند :

فردی که تحصیلات آکادمیک در زمینه علوم سیاسی و بین الملل دارد و در عین حال پس از گذرندان پله های ترقی به درجات بالای سیاسی مانند سناتوری رسیده و تجربه کافی هم کسب کرده مجاز به کاندید کردن خود برای گرفتن مشاغل مهم سیاسی مانند ریاست جمهوری یا صدراعظمی است و میتواند رهبری جامعه را بر عهده گیرد . قطعن جامعه ای که اینچنین رهبران خود را برمیگزیند جامعه ی پیشرفته و آزاد و ایده آلی خواهد بود .

این پله های ترقی را که شما میگویید دو حالت دارد یا(1)به وسیله ی مردم کسب شود یا(2)از راه های دیگر.
(1):اگر به وسیله ی مردم کسب شود که باز شامل قاعده ی کافی نبودن اگاهی های سیاسی مردم میشود .
(2):اگر از راه های دیگر کسب شود که منجر به آریستوکراسی میشود که دوستمان نیز به آن اشاره کرد.

حال از آنجایی که به قول دوستان هدف اصلی گفتگو اقناع نیست من فقط به بیان نظر خود بسنده میکنم.

از دیدگاه من مردم و شایستگان هر دو خواهان نوعی سعادت جامعه هستند،مردم بیشتر به رفاه و ابعاد فردی مینگرند و شایستگان به منفعت و ابعاد اجتماعی توجه دارند، هر دوی این ها تعریفی از سعادت جامعه را در بر میگیرد و نبود هریک باعث لنگ ماندن این سعادت میشود،به عنوان مثال اگر اتنخاب سرنوشت جامعه به کلی به دست مردم بیفتد به بعد اجتماعی و سرفرازی ملی توجه کمتری میشود(1) و منافع محلی به منافع ملی ترجیع داده میشود و اگر به دست شایستگان بیفتد به عظمت کشور و بزرگی ملی توجه میشود و محرومیت ها بر سر مردم سرازیر میشود(2)در نتیجه با این تفاسیر باید به دنبال راه حل و ساز و کاری بود که تعادلی میان این دو به وجود آورد ،از دیدگاه من بهترین روش پارلمانی متشکل از هر دو جبهه میباشد که به نوعی اپوزیسیون و کنترل کننده ی یکدیگر باشند تا در صورت خارج شدن هریک از موازین، نقش کنترلی در مقابل دیگری داشته باشد.

(1):به ضعف های این شکل از حکومت در جستاری دیگر اشاره خواهم کرد.
(2):این شکل از حکومت به آریستوکراسی منجر میشود که نوعی دیکتاتوری پنهان در خود دارد که به معایب آن در پست اول اشاره شد.

535353
پاسخ
#8

دیکتاتوری فاقد مشروعیت، مستعد ِ فساد بسیار(بدلیل عدم پاسخگویی)، مستعد ِ ارتجاع، مستعد سرکوب و چیزی ذاتا شر است. طرفداران ِ دیکتاتوری اغلب فاشیستهای نژادپرست یا کمونیستهای ِ به اصطلاح انقلابی هستند. دموکراسی هم تنها آزادی ِ فرد در ارتباط با سیاست را، آنهم به نحوی بسیار محدود تضمین می کند و دیکتاتوری فرد در برابر فرد، جامعه در برابر فرد، اکثریت بر اقلیت، و همچنین سرکوب ِ و بی عدالتی و «دیکتاتوری» جاری در اقتصاد، فرهنگ و باقی ِ ارکان جامعه را دست نخورده باقی می گذارد. هرچند «دموکراسی ِ مستقیم» برخی از این ایرادات را برطرف می کند، اما باز هم چنگی به دل نمی زند.

doubt نوشته: به عنوان مثال اگر اتنخاب سرنوشت جامعه به کلی به دست مردم بیفتد به بعد اجتماعی و سرفرازی ملی توجه کمتری میشود

سرفرازی ِ ملی دیگر چه صیغه ای ست؟ 2022

زنده باد زندگی!
پاسخ
#9

Ouroboros نوشته: دیکتاتوری فاقد مشروعیت، مستعد ِ فساد بسیار(بدلیل عدم پاسخگویی)، مستعد ِ ارتجاع، مستعد سرکوب و چیزی ذاتا شر است. طرفداران ِ دیکتاتوری اغلب فاشیستهای نژادپرست یا کمونیستهای ِ به اصطلاح انقلابی هستند. دموکراسی هم تنها آزادی ِ فرد در ارتباط با سیاست را، آنهم به نحوی بسیار محدود تضمین می کند و دیکتاتوری فرد در برابر فرد، جامعه در برابر فرد، اکثریت بر اقلیت، و همچنین سرکوب ِ و بی عدالتی و «دیکتاتوری» جاری در اقتصاد، فرهنگ و باقی ِ ارکان جامعه را دست نخورده باقی می گذارد. هرچند «دموکراسی ِ مستقیم» برخی از این ایرادات را برطرف می کند، اما باز هم چنگی به دل نمی زند.

کاملا موافقم ، دیکتاتوری هیچ دستاوردی ندارد و سرتاسر شر است ، ولی دیکتاتوری ها با هم قابل قیاس نیستند چرا که برخی آبادانی می آورند و برخی نابودی - مثل مقایسه صدام حسین است با هیتلر !

هر دو جانی و فاسد هستند ولی یکی عراق را نابود کرد و دیگری جهانی را برای مردم خودش فتح کرده بود .

ولی هر دو در یک چیز مشترکند ، اگر دیکتاتوری دستاوردی نداشته باشد شروع به کشتن مردم میکند برای حفظ قدرتش ، و اگر دستاورد های فراوان داشته باشد خیالاتی شده و فکر میکند نیست در جهان است و باز دست به کشتار میزند و سر انجام هر دو محکوم به فنا هستند .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#10

Ouroboros نوشته: دیکتاتوری فاقد مشروعیت، مستعد ِ فساد بسیار(بدلیل عدم پاسخگویی)، مستعد ِ ارتجاع، مستعد سرکوب و چیزی ذاتا شر است. طرفداران ِ دیکتاتوری اغلب فاشیستهای نژادپرست یا کمونیستهای ِ به اصطلاح انقلابی هستند. دموکراسی هم تنها آزادی ِ فرد در ارتباط با سیاست را، آنهم به نحوی بسیار محدود تضمین می کند و دیکتاتوری فرد در برابر فرد، جامعه در برابر فرد، اکثریت بر اقلیت، و همچنین سرکوب ِ و بی عدالتی و «دیکتاتوری» جاری در اقتصاد، فرهنگ و باقی ِ ارکان جامعه را دست نخورده باقی می گذارد. هرچند «دموکراسی ِ مستقیم» برخی از این ایرادات را برطرف می کند، اما باز هم چنگی به دل نمی زند.



سرفرازی ِ ملی دیگر چه صیغه ای ست؟ 2022


-حال که دموکراسی و دیکتاتوری هر دو چنگی به دل نمیزنند،نظر شما در این باره چیست؟


-صیغه که برای افعال و آخونداست ،اسم ها را نمیدانم!3

سرفراز ؛ مقابل سرافکنده . باافتخار.
- سرفرازی ؛ سرفراز بودن . افتخار. خودستایی . تفاخر

ملی ؛ گاهی توسعاً در زبان فارسی «دولتی» را نیز به سبب وابستگی دولت به ملت ، ملی گویند.
«لغت نامه دهخدا»

535353
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان