Dariush نوشته: حالا که امیر گرامی اینجا هستند من فرصت را غنیمت میشمارم و یکی دو پرسش از ایشان میپرسم.
امیر یکبار بطور خصوصی به من گفتند که بزنم تو کار فروشندگی به خصوص فروشندگی مانتو چونکه برای خروج از انزوا و بالا بردن مهارتهای تعاملات احتماعی به خصوص در موردِ زنان بسیار کارآ است. من در این مورد با ایشان موافق هستم اما یک موضوعی هست و آن اینکه مثلا راننده تاکسی بودن هم شاید به اندازهی مانتوفروشی کارآ باشد اما همهی مشاغلِ اینچنینی آیا در نظر دختران چیپ و سطح پائین نیستند؟ منظور اینکه من احساس میکنم مثلا عنوان مهندس یا دکتر کاریزمای خیلی بیشتر نزد دختران خواهند داشت و شاید بتواند تا حد زیادی کمبود و نقایص مهارتهای اجتماعی را هم پوشش بدهد. اینطور نیست؟
ببینید «پرستیژ» به کلی نشانهای برای گواهی آنست که شما توان حمایت اقتصادی از زن را دارید، و تاج سر مرد بتاست. مرد آلفا به آن نیازی ندارد زیرا خودش به تنهایی (بخوانید ژنهای مرغوبی که سر سفره میآورد) برای زن کافیست و نیازی به عناصر ثانویه، از قبیل ثروت، پرستیژ، جایگاه اجتماعی و ... ندارد. بازی تلاش برای تبدیل شدن به مرد دوم است نه تبدیل شدن به مرد اول.
یک زمانی زنان توان مراقبت مالی از خودشان را نداشتند، اینست که با آقای دکتر ازدواج میکردند و با آقای لولهکش او را کاکاولد میکردند. امروز که توان اقتصادیشان بیشتر شده، دیگر طرف اقای دکتر نمیروند مگر زمانی که دیگر هیچ آقای لولهکشی به طرفشان نمیآید.
ضمنا من الان کفش زنانه فروشی را ترجیح میدهم، مانتوفروشی بسیار دشوار شده و اماکن دائم موی دماغ است.
Dariush نوشته: پرسش بعدی که در واقع یک درخواست در مورد راههای دک کردن است! این مهارتیست بسیار حیاتی و فوری برای همگان. برای غربیها شاید این موردِ چندان مهمی نباشد، چرا که آنجا برهم زدنِ یک رابطه بسیار سادهتر از اینجاست.
خدمت شما
راستش راههای چندان موثری برای این کار وجود ندارد، بعضی که زیادی در منجلاب فرو رفتهاند از بتابازی درآوردن استفاده میکنند، بعضی از آغاز چنان رفتار میکنند که زن خیال وبالبازی هم به ذهنش خطور نکند. واقعیت اینست که بیشتر زنان(اکثریت مطلق)اعتماد بنفس لازم برای متوهم شدن پیرامون یک مرد جذاب را ندارند، مگر آنکه خود مرد سیگنالهایی به او مخابره بکند مبنی بر اینکه چیزی فراتر از سکس خشک و خالی در انتظار او خواهد بود. من آنهایی که به ذهنم میرسید را نوشتم.
Dariush نوشته: و اما در نهایت اینکه این روحیهی بتابودگی به این سادگیها دستبردار نیست! ببینید، مثلا در مواجهه با دختری که چندیست با من دوست است، وقتی که میگوید: داریوش پس تکلیف ازدواجِ ما چی میشه، نمیخوای به آینده فکر کنی؟ من میدانم که اینجا باید چه بگویم (از همانهایی که شما گفتید) اما دانستنِ آن مهم نیست، توانستناش است که مهم است. من البته این را برای خودم نمیپرسم، من از پساش خوب برمیآیم، برای یکی دو نفر از دوستانِ نزدیک خودم است. پس از اینکه من به آنها در مورد این شرایط و کاری که باید بکنند، میگفتند که اگرچه حرفهایت یادمان بود، اما انگار زبانمان بند آمده بود. در واقع میخواستم بدانم که آیا شما راهی برای عملی کردن و خودکاروار کردنِ این روشها برای کسی که سالهای سالها بتا بوده میشناسید؟
شما نباید نقشی را که هورمنها در رفتارتان ایفا میکنند نادیده بگیرید. تستسترون بطور اخص، با میزان خودخواهی، طلبکاری جنسی و خودپسندی مردان ارتباط مستقیم دارد، و راه افزایش آن نیز وزنه زدن است. شش ماه تمرین با وزنه و رسیدن سطوح تستسترونتان به حد نرمال از ۹۰٪ مردان ایرانی جلو میزنید ، تلاش مردان دیگر برای اعمال سلطه بر خودتان را با خشونت جواب میدهید و تلاش زنان برای فریب عاطفی/جنسی را با تحکم پس میزنید، خودتان را شایسته و حتی شاید طلبکار رابطهی جنسی با زنان تلقی میکنید و در همه حال و همه جا جنبهی «جنسی» ماجرا را فراموش نمیکنید. اگر ورزش خالی اثر نداشت، میتوانید از
این روش برای بهبود سطوح هورمنی خودتان استفاده بکنید. تمام این مردان نرمپستان ِ زنصفت پخمهای که میبینید از کمبود شدید تستسترون رنج میبرند.