01-05-2013, 01:46 PM
Unknown نوشته: راسل گرامی، این مسائل هر چه نباشند، دستکم یک گرفتاری زبان هستند که در جای خود باید تحلیل شوند. مثلا فرض کنید من بگویم یک جهانی هست که در آن مانند جهان خودمان زندگی در جریان است، اما با جهان ما هیچ امکان برهمکنش ندارد. حال به نظر شما کدام درست است، اینکه بگوییم چنین جهانی مانند اینست که وجود ندارد، یا اینکه مطلقا وجود ندارد؟البته من آن مطلب را گفتم در راستای تقبیه تفکر معجزه گونه درباره تجربه اول شخص است.البته خوب مسلم است که من خودم را تنها موجود دارای این تجربه نمیدانم هر چند وجود آن در انسانهای دیگر اثباتپذیر نباشد ولی یک مساله اینجا اینست که درباره ذهنها رابطه علی میتواند برقرار باشد همینجوری مثلا همینکه شما از تجربه خود میگویید بر من اثر دارد ولی برای دو جهان موازی کاملا یکسان و بدون هیچ ارتباطی اینطور نیست،
آیا در دید شما، ذهن دیگران هم برای هر شخص، اینچنین است؟ یعنی بگوییم چه من زامبی باشم، چه نباشم، هر دو به حال شما مطلقا یکسان است، پس اصولا پرسش از زامبی بودن بیمعناست؟ اگر راهی برای ارتباط میان ذهنها پیدا کردیم چطور؟ مثلا من بیایم توی ذهن شما، یا شما توی ذهن من!
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound