03-13-2020, 11:48 AM
Thanks نوشته: Such an irony. در دورهای که همه به غیبت و قرنطینگی میروند، غایبترین عضو انجمن دوباره برمیگردد. خیلی خوش برگشتید. اما بعد....
سپاس از شما. :e303:
درباره آنچه نوشتهاید من کمابیش با شما موافقم. حتی شماری از آدمهای دانشمند و فرهیختهای که من برایشان ارزش و احترام بسیاری قائل هستم به نظر میرسد دچار نوعی کرختی روانی در برابر این بیماری شدهاند و راه انکار پیش گرفتهاند. به نظر میرسد روان آدمی، فارغ از آنچه میداند، در شرایطی این چنین به پانیک و پارانویا و مالیخولیا و توهم و هذیان دچار شده به مرحلهای بدوی از تکامل خود واپس میرود. ترس همیشه به شکل پرهیز از ابژهی هراس ظاهر نمیشود، گاهی شکل انکار به خود میگیرد و در عمل به نقطهی مقابل خود تبدیل میشود. من اصلا تصور نمیکنم که لیسیدن حرم و ضریح و در و دیوار برآمده از حماقت یا خرافهپرستی صرف باشد. میل انسان به بازپس گرفتن کنترل در جهانی که مرگ گریزناپذیر به نظر میرسد شاید موثرتر بوده باشد؟ انکار خطرناکی بیماری هم از همینجا ریشه میگیرد. حداقل چیزی که ما دربارهی این ویروس میدانستیم این بود که چیز زیادی درباره آن نمیدانیم و چنانکه شما به سخندانی بیان کردید، ریسک چیزی بودن آن چندان بزرگتر از چیزی نبودن آن هست که واکنش خارج از قاعده را توجیه بکند. بهتر بود در سوی احتیاط گام برداریم و حداکثر سیاستهای پیشگیرانه ممکن را اعمال بکنیم تا آنکه در انتظار رخدادهای بعدی به انتظار بنشینیم.
خصوصا هنگامی که واکنش چین به این بیماری را اول بار دیدیم. چین هرگز این چنین واکنشی به هیچ واقعهای نشان نداده بود. چنین عنان اختیار از کف دادن و خود را مرکز توجه به شدت منفی جهانی کردن و چنین لطمههای جبرانناپذیری به اقتصاد خود زدن و اینهمه هزینه از خزانه و آبروی خود کردن اصلا با سابقهای که ما از چین میشناختیم جور در نمیآمد. رژیمهای کمونیستی اساسا هیچوقت واکنش ِ بیش از حد نشان نمیدهند، همیشه عکس این موضوع رخ میدهد، چین هم هرچند در اقتصاد سر عقل آمده و اوهام مارکسیستی را کمتر نشخوار میکند، در ساختار سیاسی خود همچنان همان نظام ناکارآمد و فاسد پسمانده از شوروی را حفظ کرده. وقتی جمهوری خلق که پشیزی برای جان انسانها ارزش قائل نیست چنان به دست و پا افتاده بود و سیاستهای کاملا بیسابقهای را اجرایی میکرد باقی جهان باید میدانستند این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست.
درباره واکنش ایران و ترامپ و بولسونارو و امثالهم به این بیماری من تصور میکنم اینها چیزی میدانند که شاید ما نمیدانیم. احتمالا بیماری خیلی قبل از شناسایی شدن در جهان پخش شده بود، قربانیان آنفولانزا در بیشتر جهان امثال بیشتر از هر سال بوده، و همهی اینها از پنومونی و کامپلیکیشنهای مرتبط میمیرند. شاید هم تئوریهای توطئهی دیگری وجود داشته باشد؟ بالاخره ما در جهانی زندگی میکنیم که سخیفترین و ابلهانهترین تئوریهای توطئه همچون شنود مکالمات شهروندان عادی آمریکا توسط سازمانهای جاسوسی و خواندن ایمیلهای آنها و ... درست از آب درآمد. ولی اندیشیدن به اینها تاثیر چندانی در احوال ما ندارد. شاید طرفداران کوچکنمایی این مرض هم برحق باشند و ما بیهوده به پانیک دچار شدهایم و فریب شرکتهای چند ملیتی داروسازی را خوردهایم و موجودات فضایی میخواهند با واکسنهای پر از فلزات سنگین همه ما را اوتیستیک بکنند! حجم اخبار دروغ و مهمل و سیاهنمایی و سپیدنمایی آنچنان زیاد است که به نظر میرسد جدیجدی تنها راه باقی مانده برای رسیدن به یک حقیقت انتخاب رهیافت جهانشناختی به طور شخصیست. هیچکس دیگر نمیتواند با چهرهای جدی ادعا بکند آنچه باور کرده به یک عینیت بیرونی نزدیکتر بوده، شما یک روایتی را که بیشتر با احوال روانی و پیشداوریها و اعتقادات خودتان تطابق دارد را انتخاب میکنید و اسناد و مدارک موافق با آن را درشت و هرچه در تضاد با آن است را کوچک میکنید. تفاوت بر سر خودآگاهی شما از اینچنین رفتاریست نه اصل انجام آن. پرسیدن این پرسشها پس در عمل بیهوده است، آیا روایت رسمی حقیقت دارد و ویروس بهخودیخود تکامل یافته؟ آیا سلاح بیولوژیکیست که از لابراتوار گریخته؟ آیا عامدانه به ما منتقل شده که کنترل جمعیت یا شبیهسازی شرایط جنگ بیولوژیکی باشد؟ آیا جنگ بیولوژیکی آمریکا ضد ایران و چین است؟! ما نمیتوانیم با قطعیت به هیچکدام از اینها پاسخ معناداری بدهیم و صحبت کردن درباره آنها هم فایدهای ندارد. من شخصا تصور میکنم این سلاحی بیولوژیکیست که از آزمایشگاه گریخته. خب که چه؟ این چه تغیری در اصل ماجرا دارد؟
در پایان اگر بناست درسی از این ویروس بگیریم که مستقیما با سلامت مرتبط نیستند، مهمترین آنها بیرحمی و نفرتیست که جوانان این دوران برای پیرهای آن احساس میکنند. نیمنگاهی به سردی مطلق و حتی تشویق شاد-دلانهی «فقط پیرها میمیرن» و «فقط پیرها را میکشد» به ما نشان میدهد که وقتی یک نسل از آدمها به جای نهال کاشتن برای آیندهی فرزندانشان به دنبال حداکثری کردن لذت و حداقلی کردن ناخوشی میرود، بچههای آنها چیزی بجز نفرت و بیزاری و بیاعتنایی نسبت به آنها احساس نمیکنند. این مهمترین درس این ویروس بود: پیر اگر جهانی بدتر از انچه خود به میراث برده بود به میراث بگذارد، در ایام نیاز به گرگها خورانده میشود!
درسی دوم این است که تا چه اندازه این تمدن پر طمطراق مدرن شکننده است:
https://www.youtube.com/watch?v=DQv5PWMzI-w
آدم از خودش میپرسد اگر یک میلیون، ده میلیون، صد و پنجاه میلیون یا حتی یک میلیارد نفر بمیرند چه میشود؟! آیا باز هم قلمزنیهای توئیترنویسان در رد تراجنسگرا-هراسی خوانندهای خواهد یافت؟
زنده باد زندگی!