03-01-2013, 12:58 PM
روزبه نوشته: ظاهرا این مقوله «گیتار» قدری توازن فكری وبحث را به هم ریخت اما مشكل من نگاه اخلاقی به مقوله موسیقی همسو به نگاه های اخلاقی مائو نیست
بحث من درگسترش رفاه طلبی دربین جوانان كه میتوانند درجامعه ای مبنای تغییرات را بوجود بیاورند این البته یك بحث اجتماعی است فعلا با عمده كردن این بحث گفتگو به حاشیه كشیده نشود
این به نظر من بحث بسیار مهمیست. چپ جهان سومی همواره بجای دیدن دستاوردهای سرمایهداری به سبکی که نویسندگان «مانیسفت کمونیست» میدیدند با عقده و اندوه به ساختارهای فرهنگی به مراتب پیشرفتهتر غرب نگریسته. از دههی چهل در ایران شنیدهایم که دهاتی بیسواد و نادان چقدر پایبند اصول انقلابیست و خردهبورژوای شهری چه مایه پست و فرومایه. سردرگمی شما البته قابل درک است، میبینید که کارگران در سرمایهداری غربی توستر و ماشین کاپوچینو را به جنبش کارگری ترجیح میدهند، یا در ایران «پرولتاریا» به جای تلاش برای استقرار حکومت تودهها در فکر پژو کردن پراید خود است، و اینها را با سادهانگاری قبیحی میگذارید به پای «خودفروشی» و «فریب مظاهر سرمایهداری». هیچ احتمال نمیدهید که درک ایدئولوژیک مردم از زندگی روزمرهشان میتواند چنان باشد که به شرکای نظام تبدیل شده باشند، و بدلیل عینک ایدئولوژیک قطوری که به چشم زدهاید نمیبینید که مدتهاست کارگران در قیاس با دیگر اقشار جامعه شرایط بدی ندارند و هر نسل از آنها امکانات، آزادی و رفاه بیشتری نسبت به نسل قبلی داشته. بامزه اینجاست که پیشرفت کشورهای کاپیتالیستی را به پای چپاول دخمههای گدای جهان سوم میگذارید و گمان میکنید انگلستان اگر پیشرفته است بخاطر دزدیدن چای هندیها بوده.
من اگر جای شما بودم از خودم میپرسیدم چرا در تمام جوامع پائینتر اقشار طرفدار نظام حاکم هستند و هرچه در نردبان اجتماعی صعود میکنیم شمار ناراضیان بیشتر میشود، آنوقت به این نتیجه میرسیدم که آگاهی ثمرهی برخورداری از امتیاز تحصیل دانش است نه دستاورد «کنشگری انقلابی» و برآمده از «بیداری تودهها».
روزبه نوشته: اما اگر بحث را صرفا روی امریكا متمركز كنیم ابتدا نیاز است دراین مورد موضع شما شفاف شود واینكه الگوی مورد پسند شما برای اداره جامعه بشری .یا به تعبیری مدینه فاضله شما امریكاست ؟
نه، من آنارشیستم، خودم را منتقد سرمایهداری میدانم، و خواستار براندازی کاپیتالیسم، دولت و مرزهای جغرافیایی و نهادهای سرکوبگر اجتماعی همچون مدرسه، مذهب و ... هستم.. اما مدینهی فاضلهی من در این بحث چه جایی دارد؟ شما چند ادعای پیشتر آزموده و شکست خورده مطرح کردهاید، چند ادعای اشتباه و یکی دو ادعای مشکوک. دلیل نمیشود که چون ما دربارهی شر بودن سرمایهداری با هم اشتراک نظر داریم، پیرامون دلایل این شرارت، یا راههای سرنگونی این شریر و یا آنچه جایگزین این شر خواهد شد همنگر باشیم.
نقل قول:همه واقفیم كه نظام حاكم درامریكا یك نظام انحصاری وتركیبی از غولهای اقتصادی كارتلها وتراست هاست ونیز فكر كنم نیاز به توضیح نباشد كه مكانیسم استعمارگرانه وی با كشورهای جهان سوم به چه شكلی است وهمچنین شكننده بودن این نظام درقبال بحرانهای اقتصادی كه بنا به پیش بینی ماركس چگونه میتواند آثار خود را به جا بگذارد وازاین نظام پوشالی را شكننده ومخرب سازد واگر سرسلامتی همین كشورهای جهان سوم نباشد وبحران را بدانها انتقال ننماید این مدینه فاضله چگونه ماهیت استثمارگرانه وسركوبگرانه وبی رحمی خود را به نمایش خواهد گذاشت
همه واقف نیستیم و شما نیاز به توضیح و اثبات تمام این ادعاهای مضحک دارید که نظام اقتصادی یا سیاسی حاکم بر آمریکا به هر شکلی «انحصاری» باشد. قانون اساسی آن کشور چنان هوشمندانه و تحسینبرانگیز تنظیم شده، که اگر اکثریتی از مردم همین فردا بخواهند میتوانند کشورشان را چند ده برابر عمیقتر، جدیتر و اساسیتر از تمام انقلابات کذایی تاریخ دگرگون بکنند. آمریکا هرگز به استعمار هیچ کشوری نپرداخته، و همواره بدلیل تحت کنترل داشتن امپراتوری وسیع خود به رشد و ثبات در آنها کمک هم کرده، هزار کیلومتر از حقیقت فاصله دارید. ایالات متحده برجستهترین مولد ثروت در تاریخ بشر است، و نیازی به یک مشت کشور عقب مانده برای پیشرفت یا پسرفت خود ندارد. اگر میبینید که همواره به دنبال تحت کنترل نگاه داشتن آنها بوده بدلیل منافع اقتصادی نیست، چنانکه تحلیل مضحک شما با جنگ عراق و افغانستان خاکستر میشود، زیرا این دو جنگ هزار برابر آنچه سود داشتهاند یا میتوانند داشته باشند برای آمریکا هزینه بر بودهاند، و بیابان گدا و بدبختی همچون افغانستان بدرد هیچکس نمیخورد. هدف از تلاش برای کنترل کشورهای جهان سوم در خود آن مشهود است: کنترل. آمریکا بدل به امپراتوری یکهتازی شده که برای حفظ جایگاه خود ناگزیر به حذف آلترناتیوهای ایدئولوژیک و عینیست.
تحلیلهای شما چهل سالی از وقایع جهان عقب هستند، به گمانم در ادبیات مارکسیستی به این میگویند «عقب ماندن از تاریخ».
روزبه نوشته: مایلم شما هم مختصر توضیحی درمورد سیستم سرمایه داری امریكا بدهید تا بحث شكل بهتری بگیرد
سیستم کنونی که بسیار پیچیده است و هیچکس قادر به توصیف آن نیست، زمانی آمریکا سرمایهداری نابی بود که در آن مردم بطور خود را آزاد، اختیاردار و در برابر قانون برابر تصور میکردند، از روشهای سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اخلاقی و مذهبی به سیستم اقتصادی پایبند میشدند(برای مثال با مطرح کردن ازدواج همنجسگرایان یا آفرینشگرایی یا سقط جنین، طرفداران سرمایهداری افسارگسیخته گوی رقابت را در انتخابات از طرفداران سرمایهداری کنترل شده میربودند و ضعیفترین اقشار جامعه در تمام انتخابات بدلایل غیراقتصادی رای میدادند. در اقتصاد نیز دولت دائما مداخلهی کمتری داشت و شرایط «گرگ گرگ را میبلعد» حاکم بود، یعنی اگر شرکتی بدلیل سوءمدیریت صاحبان آن ورشکست میشد کارگران بیکار شده بهای آنرا پرداخت میکردند. امروز اما پس آنکه دولت چند بار به دفعات به بانکها و موسسات خصوصی برای ورشکسته نشدن پول قرض داد ما شاهد برآمدن شرایط یکسره متفاوتی هستیم که در آن دولت تا حدود بیسابقهای سرنوشت خود را به سرنوشت بنگاههای اقتصادی پیوند زده و به نوعی قمار کرده.
زنده باد زندگی!