نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اثبات وجود خدا بوسیله برهان خواجه نصیر الدین طوسی رحمة الله علیه
#2

ابن سینا نوشته: بسم الله الرحمن الرحیم این مقاله درباره اثبات خدا بوسیله برهان جناب خواجه نصیر الدین طوسی(ره) می باشد.برهان خواجه نصیر بر پایه رد تسلسل می باشد و قاعده «الشیء لم یجب لم یوجد» گوئیم از آن جهت که ممکنات واجب نیستند،پس باید برای وجود یافتن ممکنات وجوب یابند در حالی که نسبت ممکنات به عدم و وجود یکسان است.پس ممکنات فی حد ذاته لزومی برای وجود یا عدم ندارند مگر آنکه چیزی آنرا وجوب دهد.مشخصاً آنچه که به یک ممکن وجوب می دهد همانا علت اوست.حال این علت یا خود واجب است بذاته یا واجب است بغیره(واجب بغیر یعنی فی حد ذاته ممکن است).اگر 1-واجب بذاته باشد که مقصود حاصل است(یعنی خدا اثبات شده است)یا2-اینکه علت او هم ممکن است.پس در اینجا از دو حال خارج نیست،یا سلسله به یک واجب بالذات خاتمه می یابد که مقصود حاصل است یا اینکه این تسلسل ادامه می یابد و هیچ گاه پایان نمی یابد که همانا به تسلسل سلسله علل و معلولات می باشد.اما اگر تسلسل را رد کنیم همانا به مقصود می رسیم(یعنی اگر ثابت کنیم تسلسل محال است نتیجه می شود که باید به یک واجب بالذات برسیم).اما تسلسل از آن جهت محال است که در این سلسله هیچ گاه به یک واجب نمی رسیم پس تمامی سلسله ممکن اند و هیچ کدام وجوب نمی یابند چرا که هنوز امکان عدم بر آنها می باشد.به بیان دیگر در صورت تسلسل تمامی معلولات ممکن خواهند بود و نسبت آنها به وجود و عدم یکسان خواهد بود حال آنکه ما می بینیم اشیاء اطراف ما همگی موجودند و نسبتشان به عدم و وجود یکسان نیست.پس این اشیاء وجوب یافته اند و باید در این سلسله یم واجب بالذات می بوده باشد تا وجوب اشیاء(یعنی اینکه اشیاء وجود یافته باشند)تحقق یابد.
سلام جناب ابن سینا بنده از دوستداران فلسفه ی اسلامی هستم و اصلا با دیدن جستارهای فلسفی که شما آغاز کننده اش بودید در این فروم ثبت نام کردم ولی حیف که شما دیگر اینجا فعال نیستید Sad این برهان امکان و وجوب است که خواجه طوسی چنین گفته است : الموجود ان كان واجباً فهو المطلوب، و الا استلزمه دفعاً للدور و التسلسل اگر موجود (كه در تحقق آن تردیدی نیست) واجب الوجود بالذات باشد، مطلوب ما ثابت است، و اگر چنین نباشد، مستلزم وجود واجب بالذات است، تا دور و تسلسل لازم نیاید. خب نقدهایی در مورد این برهان هست و سوالات زیادی را می توان در این باب مطرح کرد: مبانی تقسیم موجود به واجب و ممکن چیست؟ آنچه با حس و تجربه در می یابیم، همین ممکنات و حوادث و پدیده هایند، نه واجب. پس از کجا می دانیم که موجود، یا واجب است یا ممکن؟ البته ابن سینا واجب را چنین تعریف می کند: موجودی که اگر ذات آن را با قطع نظر از عوامل دیگر در نظر بگیری، وجودش واجب باشد. این جمله یعنی چه؟ ما چگونه ذاتی را در نظر آورده و مورد توجه قرار می دهیم و می بینیم که وجودش واجب است؟ ذات مورد توجه و تصور در مورد واجب الوجود، یعنی چه؟ نسبت ضروری وجود به آن ذات یعنی چه؟ از طرف دیگر، ذات ممکن الوجود، یعنی چه؟ چگونه می توان ذاتی را با قطع نظر از همه عوامل دیگر، مورد توجه قرار داده و می بینیم که آن ذات، با وجود و عدم نسبت مساوی دارد؟ ذات مساوی نسبت با هستی و نیستی یعنی چه؟ این چگونه ذاتی است که ما آن را با وجود، آن هم وجود خودش، مقایسه می کنیم و به این نتیجه می رسیم که این ذات، با آن وجود، همان نسبت را دارد که آن ذات با عدم خود؟






پاسخ


پیام‌های این موضوع

موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان