05-16-2015, 12:27 AM
Mehrbod نوشته: همهیِ این استدلالهایِ آورده شده فراتر از این نمیرود که زندگی در طبیعت بیمناک و خطرناک است, در تمدن نیست یا کمتر است.
جدا از درستی بخش دوم استدلال, چرا که نمونهوار امروز یک بیماری واگیردار میتواند براستی بشر را نابود بسازد چرا که
سراسر زمین از راه تکنولوژی مدرن در ارتباط با هم میباشند (و این را خود دانشمندان و پژوهشگران امروزین میگویند, نه ما)
نکتهای اینجا گرفته نشده این است که این بیمناکی از پایه چیز آن اندازه بدی نیست که بخواهیم به هر بهایی,
به بهای از دست رفتن آزادی, به بهای "نابودی قطعی ولی در آرامش بشریت" آنرا از میان برداشته باشیم.
بشریت یعنی تمدن، زندگی در زیر سایه تکنولوژی و جوامع!! با نابود کردن اینهاست که بشریت را نابود کرده ایم!!! مثل حیوانات در جنگل زندگی کردن فقط زنده بودن است! و خبری از بشریت و انسانیت درش نیست!!!
در ضمن همان طور که پیشتر هم گفته شده این آزادی هایی که شما ازش حرف میزنید آزادیهای واهیست!!! در جنگل و به دور از تمدن و تکنولوژی اصولن واژه آزادی اصلن معنی نمیدهد!!!! در آنجا شما یا شخص فرضی خودش/خودتان را در چارچوب یک زندگی لوکال، تکراری و البته خطرناکتر از زندگی زیر سایه تکنولوژی اسیر کرده اید و هیچ چیز بیشتر از داشته های یک حیوان درون جنگل نخواهید داشت.
Mehrbod نوشته: نکتهیِ دوم تیرهگرایی است و چیزی به نام "رئیس قبیله" و .. که اینها بسیار بسیار گوناگونی داشتهاند. این
کژفهمی که همهیِ تیرهها یکسان و یکگونه بودهاند و پس هر کجا بروید شما یک "رئیس زورگوی قبیله" خواهید یافت
پس بهتر است در برابر سیستم تکنولوژیک واداده و بگذارید تنها همین یک سیستم به شما زور بگوید, خود برآمدهیِ پروپاگانداهای سیستم میباشد.
اصولن نگرفتید چه گفتم!!
Mehrbod نوشته: برای نمونه در نگاه به تیرههایِ سرخپوستان که پژوهشهایِ گستردهای تا همین چند سده
پیش انجام میشده است, این گونه کژباوریهای پروپاگاندا شده که زندگی تیرهای از زندگی زیر
سایهیِ سیستم تکنولوژیک بدتر و سختتر و زورگویانهتر بوده است, بروشنی برداشته میشوند.
خود زندگی سرخپوستی نوعی از تمدن و تکنولوژیست که شما مخالفت خودتان را پیشتر با آنها اعلام کرده اید!!!!
Mehrbod نوشته: من تنها باری دیگر به این نکته اشاره میکند که بیم, زور و دیگر "بدیهایِ" اینچنینی همچنان در زندگی نخستینی
خواستنیتر از همتای خود میباشند, چرا که همچنان در دامنهیِ اختیارات شخص میباشد که با آنها یکراست بستیزد و زندگی اش در
کنترل خود او, یا نزدیکان خود وی باشد که باز او به آنان دسترسی فیزیکی و از نزدیک دارد. ازینرو, در مقایسهیِ این
دو شیوهیِ زندگی, زمانیکه به شخص در یک تیرهیِ کوچک زور میرود او میتواند از راههایِ پُرشمار و فراوان و یکراستی با
این زورگویی بستیزد و پُرگاه پیروز هم باشد, ولی در برابر یک ابرسازوارهیِ چندصدمیلیون تنه اگر به شخصی زور برود, او در
برابر این ابرسازوارهها, این شرکتهایِ بزرگ و ابرشرکتهایِ چند ملّیتی و دولتهایِ بیمرز در عمل شانسی بسیار اندک تا صفر برای رویارویی و تاثیر گذاشتن آنها دارد, چرا که توان او خُرد و اندک از آن مهمتر, نایکراست و از راه میانجی میباشد.
من هم باز میگویم که قطب جنوب، جنگلهای آمازون، دریا، صحرا، کویر و بسیاری جاهای دیگر در دل طبیعت هستند که هنوز دست نخورده مانده اند!!!! اگر اینطوری فکر میکنی بیدرنگ به سراغ یکی از اینها بروید و دست کم تئوری خود را یک امتحانی بکنید!!!
تمام این افرادی که معرفی میکنید اغلب جرات امتحان اندیشه هایشان را نداشته اند و فقط گفته اند و نوشته اند! از همین روی تمام استدلالهایشان از آنجایی که عملی نبوده و تنها تئوری بوده از بیخ کشک هستند!!! کسی که برای دیگران نسخه میپیچد باید دست کم یک بار خودش آن را امتحان کند!!! مردم موش آزمایشگاهی یک سری انسان از دنیا دل کنده نیستند!!!
Mehrbod نوشته: ابزارهای خواندن مغز (که انگار "علمی-تخیلی" میباشند):
پس ابزار خواندن مغز همان ابزار کنترل مغز و نوشتن بر روی آن و صلب آزادی و ... هست!!!
همچنین این ابزارها با آن چیزی که شما به تصویر کشیده اید یا در باره اش فکر میکنید بسیار فاصله دارند و متفاوت هستند!!!
یاد شهریاری افتادم که به مخترع ایرانی که دستگاهی ساخته بود که میتوانسد بوی عفونتهای پزشکی را از طریق اینترنت ارسال کند مدام میگفت مثلن نن جونم از توی خونش بوی قرمه سبزی رو میفرسته برای داداشم توی آمریکا!!! طرف هم هی میگفت بابا این اون کار رو نمیکنه!!! و اصلن اون چیزی که شما میگید علمی تخیلی هستش.
خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری