01-16-2015, 07:05 PM
بحث داره منحرف میشه،البته دلیلش اینه که من علاقه زیادی به دفاع از مصدق ندارم،چون چیز زیادی در موردش نمیدونم.
[QUOTE]کشور در اون زمان به این مرد نیاز داشته. رضا خان سردار سپه شرهای زیادی رو خوابونده. برید در مورد شیخ خزعل و جنبش جنگل و کلنل محمدتقی خان پسیان و غائله خراسان در دوران احمدشاه تحقیق کنید. رضا خان میرپنج بود که قزاق خانه رو از دست افسران و فرماندهان روسی درآورد و به دست افسران لایق و جدی مثل خودش سپرد. سر و سامان دادن به شهربانی و پلیس جنوب که قبلن دست انگلیسی ها بود از کارهای دیگه او بود. طبیعیه که همچین شخصیت اثرگذار و ذی نفوذی با صاحبان قدرتی که در جهت او گام برندارند سر ناسازگاری میذاره. روند تدریجی قدرت گیری رضا خان این موضوع رو ثابت میکنه. اگر فرمانده قزاق خانه روسی و ناهماهنگ هست باید برکنار بشه، اگه در کسوت فرمانده قزاق وزیر جنگ همراهی نمیکنه باید او هم برکنار بشه، اگه در کسوت وزیر جنگ، نخست وزیران بیخود و نالایقی سر کار باشند او هم باید برکنار بشه. هیچکدام از نخست وزیران هتا اگه میخواستند هم قدرت و نفوذ و در یک کلام اراده نداشتند که کاپیتولاسیون رو لغو کنند، تعرفه گمرکی وضع کنند، امتیاز بانک شاهنشاهی و ضرب سکه رو لغو کنند و به بانک ملی بسپارند! اینها فقط از عهده رضاخان بر میومد.[/QUOTE]
به هر حال رضاشاه قبل از کودتا هم خیلی قانونی رفتار نمیکرد و بحث ما قانون مداریه،پس قبل اینکه قدرت کامل رو بدست بیاره از روش های "غیر قانونی"(ولی درست؟!) استفاده میکرد . خب امیدوارم این منبع مناقشه نباشه.
شاید رضاشاه واقعا انگیزه های جمهوری خواهانه داشته شاید هم وانمود میکرده ولی به هرحال در دوران حکومتش و "بعد از" حاکمیت قانون این رو عملی نکرد،پس من به خودم حق میدم ادعای قانون دوستی و مهمتر از اون "آزادی دوستی" رو جدی نگیرم.
[QUOTE]کشور در اون زمان به این مرد نیاز داشته. رضا خان سردار سپه شرهای زیادی رو خوابونده. برید در مورد شیخ خزعل و جنبش جنگل و کلنل محمدتقی خان پسیان و غائله خراسان در دوران احمدشاه تحقیق کنید. رضا خان میرپنج بود که قزاق خانه رو از دست افسران و فرماندهان روسی درآورد و به دست افسران لایق و جدی مثل خودش سپرد. سر و سامان دادن به شهربانی و پلیس جنوب که قبلن دست انگلیسی ها بود از کارهای دیگه او بود. طبیعیه که همچین شخصیت اثرگذار و ذی نفوذی با صاحبان قدرتی که در جهت او گام برندارند سر ناسازگاری میذاره. روند تدریجی قدرت گیری رضا خان این موضوع رو ثابت میکنه. اگر فرمانده قزاق خانه روسی و ناهماهنگ هست باید برکنار بشه، اگه در کسوت فرمانده قزاق وزیر جنگ همراهی نمیکنه باید او هم برکنار بشه، اگه در کسوت وزیر جنگ، نخست وزیران بیخود و نالایقی سر کار باشند او هم باید برکنار بشه. هیچکدام از نخست وزیران هتا اگه میخواستند هم قدرت و نفوذ و در یک کلام اراده نداشتند که کاپیتولاسیون رو لغو کنند، تعرفه گمرکی وضع کنند، امتیاز بانک شاهنشاهی و ضرب سکه رو لغو کنند و به بانک ملی بسپارند! اینها فقط از عهده رضاخان بر میومد.[/QUOTE]
به هر حال رضاشاه قبل از کودتا هم خیلی قانونی رفتار نمیکرد و بحث ما قانون مداریه،پس قبل اینکه قدرت کامل رو بدست بیاره از روش های "غیر قانونی"(ولی درست؟!) استفاده میکرد . خب امیدوارم این منبع مناقشه نباشه.
نقل قول:و البته باز هم تاکید میکنم که شرایط اون زمان با 20 سال بعد و الان فرق داره. نگاه شما نگاه قانونی و متودیک هست. اگر قانون اون زمان حاکم بود هر گوشه کشور دست یک قوم و قبلیه اداره نمیشد. شرایط کشور ایجاب میکرد که رضاخان چکمه پوش با تو سری قدرت رو قبضه کنه. خوشحالیم که قدرت به دست مرد وطن پرست و مثبت اندیشی چون رضاشاه افتاد.ببین من بین دیکتاتورها تفاوت قائل میشم ولی اساسا به چیزی به نام دیکتاتور مصلح باور ندارم،برای هر دیکتاتوری بالاترین قانون خودش هست و آیا تعجب داره که قوانینی رو وضع کنه که باعث قدرتمندتر شدنش میشه؟البته که من این رو رد نمیکنم اون قوانین میتونند جامعه رو منظم کنند، هر قانونی میتونه این کار رو بکنه ولی هزینه این "حاکمیت قانون" چی هست؟!از نظر من همیشه هزینش بیش از حد قابل قبوله.
نقل قول:این رو هتا توده ای ها هم بهش اذعان میکنند. مراجعه کنید به مکتوبات علی دشتی، بهرام چوبیه و حسین مکی.منبع رسمی وجود نداره پس؟
نقل قول:متوجه منظورتون نشدم. کدوم همه؟همه؟!هر کسی که با جناب شاه موافق نباشه!تعریف سیستم دیکتاتوری این هست که یا با دیکتاتور موافق هستی یا سرکوب میشی!
شاید رضاشاه واقعا انگیزه های جمهوری خواهانه داشته شاید هم وانمود میکرده ولی به هرحال در دوران حکومتش و "بعد از" حاکمیت قانون این رو عملی نکرد،پس من به خودم حق میدم ادعای قانون دوستی و مهمتر از اون "آزادی دوستی" رو جدی نگیرم.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-