01-15-2015, 08:06 PM
Russell نوشته: ولی برای من جالب این هست که مصدق با معیارهای خودش مردود میشودمصدق بی اعتنایی های فراوانی به قوانین جاری به خصوص قانون اساسی مشروطه داشت. در سال هایی که محمدرضا فقط به کار سلطنت و خوش گذرانی درباری مشغول بود و کمتر در مسائل سیاسی دخالت میکرد، مصدق تجربه ای شد برای او تا از اون به بعد حواسش به شرایط سیاسی باشه. برای نمونه دکتر مصدق در رفداندومی که بطور غیرقانونی برای انحلال مجلس 17ام که اتفاقن اکثریت اون رو هم ملیون تشکیل میدادند ترتیب داد، بر خلاف رسم معمول دو صندوق جداگانه برای آراء مخالف و موافق قرار داده بود. این به معنی اینه که موافقین و مخالفین موضوع رفراندوم قابل شناسایی هستند. ضمن اینکه رفراندوم در تهران و شهرستان ها با 7 روز فاصله برگزار شد! اصلن یکی از موضوعات اعتراضی نمایندگان همون مجلس به دولت این بود که در قانون اساسی هیچ مکانیزمی قرار داده نشده که قوه مجریه بتونه با توسل به اون قوه مقننه رو منحل کنه هتا با رفراندوم و جلب آراء عمومی. هتا نزدیکان و یاران مصدق مثل دکتر صدیقی (وزیر کشور) و سنجابی هم به اون در باره نتایج این اقدام تذکر دادند.
از این نمونه ها زیاده. بارزترین آن هم که در واقع میخ آخر بر تابوت دولت مصدق و ملیون بود نادیده گرفتن حکم عزل از نخست وزیری بود که در تاریخ 25 مرداد ماه بود که توسط تیمسار نصیری (فکر میکنم در اون زمان سرهنگ بوده) به وی ابلاغ شده و هتا رسید اون هم با دست خط و امضای خودش تحویل شده. ولی در عوض تمکین به این ابلاغیه حاملین پیام دستگیر و بازداشت میشوند. توجه داشته باشید که مصدق در طول مدت نخست وزیری علاوه بر تصدی وزارت جنگ و به دست گرفتن فرماندهی کل قوا (بعد از وقایع 30 تیر 1331) بسیار از امیران و فرماندهان ظامی رو جابجا کرده بود و به گسترش قدرت خود در قوای نظامی و انتظامی هم پرداخته بود. خودِ همین دست گرفتن فرماندهی کل قوا که قانونن به عهده رئیس کشور (شاه) بود یک اقدام خلاف قانون بود که مصدق با قبضه کردن قوه مقننه از طریق اختیار قانونگذاری بهش دست یافته بود.
البته درست مثل مزدک که در تاپیک دیگری سعی کرد خیلی رندانه و از طریق برانگیختن احساسات خواننده موضع خودش رو علیه موضع من تقویت کنه، مصدق همواره در این قبیل کارهای ضد قانونی خودش، به روج قانون اشاره میکرده نه نص صریح و روشن قانون. مزدک هم یادمه از روح دموکراسی و روح جامعه سخن گفت. جالبه همین مزدک در گاهِ به دست گرفتن قدرت با قلع و قمع احزاب غیرکمونیستی مادر روح دموکراسی رو خواهد نمود. حالا برای ما شده دایه ی دلسوزتر از مادر!
در مورد حزب توده هم باید بگم که این حزب خائن و خفت بار تا پیش از بالا گرفتن کار نفت و به بن بست رسیدن مذاکرات نفت با انگلیس، اصلن مخالف دکتر مصدق بود. مصدق خودش به عنوان یک فئودال قجری و صاحب زمین مورد سرزنش احزاب چپ و روزنامه هاشون بود که از 1320 و با اشغال ایران توسط قوای شوروی فعال شده بودند. هتا در روزنامه های حزب توده مصدق برای مخالفت با باج خواهی شوروی کمونیستی در مساله نفت شمال سمبل اشرافیت پوسیده و عامل امپریالیسم نامیده شد. من درست مطمئن نیستم که چرخش دیدگاه حزب توده در رابطه با دکتر مصدق از چه زمانی شروع شده ولی میدونم در مدت نخست وزیری او، حزب توده عامل بسیاری نابسامانی ها، اعتصاب ها، لشکرکشی های خیابانی و فحاشی های رسانه ای در جهت منافع دولت مصدق بوده. اصولن اسم عملیات امریکایی برای سرنگونی دولت مصدق TPAJAX بود که TP به معنی Tudeh Party و AJAX هم یک پاک کننده خانگی بود و در کل به معنی پاکسازی ایران از حزب توده بود. حزب توده از 1320 در ایران فعال شده بود ولی تا سال های 1330-29 که دولت مصدق سر کار آمد، به نقل از پرویز ثابتی (آخرین مدیر امنیت داخلی ساواک) تعداد نظامیان نزدیک به حزب توده از 40 نفر تجاوز نمیکرده ولی در طول 28 ماه فعالیت دولت مصدق این تعداد به بیش از 600 نفر رسیده. خطر کودتای نظامی و بدست گرفتن قدرت توسط کمونیسم و هتا ضمیمه شدن ایران به شوروی بسیار پرقدرت بود و این اقدام به موقع امریکا و شاه در سرنگوی مصدق و دولتش بسیار به موقع و به جا بود.
نه من، بلکه منتقدین جدی دکتر مصدق هم مثل همین پرویز ثابتی، یا علی میرفطروس یا جلال متینی تقریبن شکی در میهن پرستی او ندارند. بی شک مصدق میهن پرست بوده. مصدق از ابتدای برگشتش به قدرت که پس از تبعید رضاشاه عزیز بود، با عامل خارجی و به خصوص انگلیس سر ناسازگاری داشت. با شوروی در مساله آذربایجان و نفت شما در افتاد. ولی خطاهای عملی او در پیش بردن مساله نفت و همچنین قدرت خواهی او هم غیرقابل انکاره. اینها دیگه نظرات شخصی نیستند که بخواهید درموردشون شور و مشورت کنید. اینها فکت های تاریخی هستند که مثل روز روشنند.
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی