12-16-2014, 12:13 PM
sonixax نوشته: اخوی اینی که نوشتید ثابت کردن نیست! نظر شخصی خودتون هست.[URL="http://www.hawzah.net/fa/book/bookview/45217/14869"]درس شانزدهم صناعات خمس
[/URL]
نقل قول:در درسهای گذشته، مکرر درباره مواد قیاسها بحث کردیم مثلا در قیاس:
سقراط انسان است.
هر انسانی فانی است.
پس سقراط فانی است.
دو قضیه صغری و کبری ماده قیاس را تشکیل میدهند، ولی این دو قضیه در اینجا شکل خاص دارند، و آن اینکه اولا حد وسط تکرار شده، و ثانیا حد وسط محمول در صغری و موضوع در کبری است و ثالثا صغری موجبه است و رابعا کبری کلیه است این چگونگیها به این دو قضیه شکل خاص داده است و اینها صورت قیاس را تشکیل میدهند.
قیاسات از نظر اثر و فائده پنج گونه مختلفند و این پنج گونگی قیاسات مربوط است به ماده، نه به صور آنها. انسانها که قیاس میکنند و استدلال قیاسی میآورند هدفهای مختلفی دارند، هدف انسانها از قیاسها یکی از آثار پنجگانهای است که بر قیاسها مترتب است.
اثری که بر قیاس مترتب میشود و هدفی که از آن منظور است گاهی یقین است، یعنی منظور قیاس کننده این است که واقعا مجهولی را برای خود و یا برای مخاطب خود تبدیل به معلوم کند و حقیقتی را کشف کند. در فلسفه و علوم معمولا چنین هدفی منظور است و چنین نوع قیاساتی تشکیل میشود.
البته در این وقت حتما باید از موادی استفاده شود که یقین آور و غیر قابل تردید باشد.
ولی گاهی هدف قیاس کننده مغلوب کردن و به تسلیم وادار کردن طرف است. در این صورت ضرورتی ندارد که امور یقینی استفاده شود، و میتوان از اموری استفاده کرد که خود طرف قبول دارد ولو یک امر یقینی نباشد.
و گاهی هدف اقناع ذهن مخاطب است برای اینکه به کاری وادار شود و یا از کاری باز داشته شود، در این صورت کافی است که از امور مظنون و غیر قطعی دلیل آورده شود، مثل اینکه میخواهیم شخصی را از کار زشتی باز داریم، مضرات احتمالی و مظنون آن را بیان میکنیم.
گاهی هدف استدلال کننده صرفا این است که چهره مطلوب را در آئینه خیال مخاطب زیبا یا زشت کند، در این صورت با پوشاندن مطلوب به جامههای زیبا یا زشتخیالی استدلال خویش را زینتی میدهد.
و گاهی هدف صرفا اشتباه کاری و گمراه کردن مخاطب است. در این صورت یک امر غیر یقینی را بجای یقینی و یا یک امر غیر مقبول را بجای مقبول و یا یک امر غیر ظنی را بجای یک امر ظنی به کار میبرد و اشتباهکاری مینماید.
پس هدف انسان از استدلالهای خود یا کشف حقیقت است، یا به زانو در آوردن طرف و بستن راه است بر فکر او، و یا اقناع ذهن اوست برای انجام یا ترک کاری، و یا صرفا بازی کردن با خیال و احساسات طرف است، که نازیبائی را در خیال او زیبا و یا زیبا را نازیبا و یا زیبائی را زیباتر و یا نازیبائی را نازیباتر سازد، و یا هدف اشتباهکاری است.
به حکم استقراء قیاسات از نظر اهداف منحصر به همین پنج نوع است. و مواد قیاسات از نظر تامین این هدفها مختلفند.
1- قیاسی را که بتواند حقیقتی را کشف کند « برهان» نامیده میشود.
ماده چنین قیاسی یا باید از محسوسات باشد مثل اینکه میگوئیم « خورشید یک جسم نور دهنده است» و
یا باید از مجربات باشد مثل اینکه « پنی سلین کانون چرکی را در بدن از بین میبرد» و
یا از بدیهیات اولیه است مثل اینکه « دو شیء مساوی با شیء سوم، خودشان مساوی یکدیگرند» و غیر از این سه نوع نیز قضایای یقینی داریم و حاجت به ذکر نیست.
بحث رو پشت و رو فهمیدید !
تمام هدف این است که ثابت شود دست بیخدا به هیچ کجا بند نیست اما اینکه
خدا وجود دارد یا ندارد، بر فرض وجود، خالق هست یا نیست، بر فرض خالق بودن بهشت و جهنمی خلق کرده است یا نه مربوط به قدم بعد است که خداباور بتواند از پس اثبات آن برآید یا نه
پس حتی اگر خدا ثابت نشود:
مرگ مساوی با عدم و نیستی است، (هم محسوس است هم مجرب)
انتهای زندگی دنیا مرگ است
پس زندگی دنیا مساوی با عدم و نیستی است.
ما در عالمي زندگي ميكنيم كه جلوهگاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديدههاي عالم تا كوچكترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستيشناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهادهاند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازيهاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني