10-23-2014, 12:58 PM
Dariush نوشته: به گمانم اینجا یک ربطی بین ِ شرارت ِ شخص ِ جنونپیشه و استفادهی ابزاری از مدل بخردانه توسط او بتوان برقرار نمود؟!راستش شرارت اینجا داوری اخلاقیست. ضمنا من از این واژه به صورت عام استفاده میکنم. ببینید یک همچو حالتی وجود دارد: درخودمانده، نرمال، جنونپیشه. یا گرگ، گله، چوپان.
شخص آتیستیک نگاه ابژکتیو خود را حتی زمانی که مدل بخردانهی قانعکنندهای(«عقل سلیم»)وجود دارد رها نمیکند و همواره «خردگرا» باقی میماند. او باهوشتر از آنست که فریب اطمینانخاطر کاذب مدلهای بخردانه را بخورد، اما آنقدر باهوش نیست که بتواند مدل خودش را اختراع بکند، یا به دلیلی به این کار علاقمند نیست. برخی آتیستها میل به ایفای نقش مسیحایی دارند، و میکوشند به گله، یا آدمهای نرمال و سالم بیاموزند که سالمی و نرمالی آنها موقعیتیست شدیدا پاتولوژیک و خرد راه برونرفت از آن. اینها به رسالت رهاییبخش خردگرایی مومن هستند و به این دلیل گلهی خودشان را تشکیل میدهند، و دیر یا زود آنقدر خودفریبی میکنند که از منظر شخصی به بنبست میرسند، در این مرحله، یا تبدیل به جنونپیشه میشوند، یا به گله باز میگردند. گروه دیگری از آتیستها، به رسالت رهاییبخش خرد ایمان ندارند اما همچنان آنرا معتبر تلقی میکنند. اینها بیشتر ماکیاوولیست و منفعتگرا و فردیتطلب و ... میشوند: بازندگان!
جنونپیشهها هم مثل آتیستها شعار «همه چیز را باید با خرد سنجید» میدهند، اما مدلهای اختراعی ِ آنها همیشه نتایجی به همراه میآورند که به طرز مشکوکی نتایجی مطلوب فقط برای آنها هستند. یک انگولک اینجا، یک اشاره آنجا، و نتیجهی اندیشهی نقادانهی همهی اعضای گله همسان (نه یکسان) میشود، و تفاوتها را هم به عنوان هویت میپذیرند. اینها پی بردهاند که در جهان نظمی برای شناخت نیست، و نیز میدانند که همه بجز خودشان به این نظم نیاز دارند، اما به جای آنکه همچون آتیستها مرجعیت و اصالت این نیاز را به چالش بکشند، با تولید یک نظام از درون آشوب نرمالها را برای رسیدن به مقاصدشان(که میتواند خیلی هم نیک و مثبت باشد)کنترل میکنند.
پیچیدگیهای دیگر بر ما هویدا نیست. اما مسئله اینست که هر انسان قادر به استفاده از خرد یا جنونپیشه است یا درخودمانده. افراد نرمال همگی از طریق مدلها با جهان بیرونی ارتباط برقرار میکنند.
زنده باد زندگی!