08-19-2014, 04:47 PM
ای نرگس زیبا
چون می نگرم که چنین با شتاب ما را ترک می کنی
اشک از دیدگانم روان می شود
آخر هنوز خورشید سحرخیز به نیمروز نرسیده است
دمی درنگ کن
که این روز شتابنده به ناقوس غروب بپیوندد
تا با هم نماز مغرب بجای آریم و رهسپار شویم
ما نیز چون تو چندان درنگ نخواهیم کرد
بهار ما چون بهار تو کوتاه است
و ما نیز چون تو با شتابی شگفت شکفته می شویم
می خندیم
و برباد می رویم
همچون باران تابستان
یا چون مروارید شبنم صبحگاهی
چشمی به هستی می گشاییم
و برای همیشه از دیده نهان می شویم. رابرت هریک
چون می نگرم که چنین با شتاب ما را ترک می کنی
اشک از دیدگانم روان می شود
آخر هنوز خورشید سحرخیز به نیمروز نرسیده است
دمی درنگ کن
که این روز شتابنده به ناقوس غروب بپیوندد
تا با هم نماز مغرب بجای آریم و رهسپار شویم
ما نیز چون تو چندان درنگ نخواهیم کرد
بهار ما چون بهار تو کوتاه است
و ما نیز چون تو با شتابی شگفت شکفته می شویم
می خندیم
و برباد می رویم
همچون باران تابستان
یا چون مروارید شبنم صبحگاهی
چشمی به هستی می گشاییم
و برای همیشه از دیده نهان می شویم. رابرت هریک