02-02-2014, 11:15 AM
زنان و هاپیرگمی
چندی پیش درحال گفتگو با یکی از این «زنان باهوش»، و در مخالفت با ادعاهای «برابری خواهانه»ی او من بطور ضمنی اشارهای کردم به هایپرگمی[SUP]۱[/SUP]، و اینکه چگونه همهی زندگی اجتماعی زن چیزی فراتر از تلاشی برای برآوردن حداکثری تمناهای برآمده یا به نحوی مرتبط با/منتج از این رانه نیست. درپی سالها تجربهی ناگوار و بینتیجهی سر و کله زدن با آکلههای آکادمیا، من میدانستم که زنان نسبت به این مفهوم کمترین مقاومت ممکن را نشان میدهند و زنی که حاضر نیست بپذیرد در قایق نجات نشستن موقعیتیست بطور عینی برتر از در کشتی در حال غرق شدن ماندن، برای پذیرفتن اینکه او ذاتا، و بطور زیستشناختی، مردان ِ از هر منظر برتر از خود را به هنگام زوجگزینی ترجیح میدهد، هیچ دشواری ندارد و مقاومتی نشان نمیدهد.
اما چرا؟! چگونه است که زنان به هنگام مواجه شدن با این هولناکترین پرترهی متصور از حالات روانی خود هیچ مقاومتی نشان نمیدهند؟! چرا «زن مایل است زوج او از هر نظر از او سرتر و بالاتر باشد بجز زیبایی و سن» در میان تمام تئوریها، اندیشهها و گمانههای مطروحه از سوی مردان خودآگاه، از همه برای زنان پذیرفتنیتر است؟ این به راستی معمایی بود برای من لاینحل، تا هنگامی که گفتگو با این زن چشمان مرا گشود. قسمتی از این گفتگو را برایتان نقل میکنم، بدیهیست که این نقلی از خاطره است و نقل واژهواژه نیست:
- من: زنها کلاً دوست دارن برن با مردهای از خودشون بهتر، بالاتر، و برجستهتر. تو هر زمینهای.. مثلاً پولدارتر، باسوادتر، باهوشتر، خوش صحبتتر، اجتماعیتر، قد بلندتر، قویتر... تنها فاکتورهایی که زنها میخوان توی اونها دست بالاتر رو داشته باشن، قیافه و سنه. یعنی میخوان از پارتنرشون زیباتر و جوونتر باشن.
- زن : خب که چی؟ چه ربطی به برابری زن و مرد داره؟
- من: خب که چی؟ یعنی تو میپذیری که فقط مردای بالاتر از خودت رو میخوای؟
- زن : البته. پس چی؟ برم با آدم از خودم پائینتر؟
باورکردنی نیست! ماجرا همینست.. زنها به راستی گمان میکنند هدف ما مردان خودآگاه از مطرح کردن هایپرگمی به چالش کشیدن «حق» آنها برای تور کردن «مردان آدم حسابی»ست. آنها به راستی گمان میکنند قصد ما از تقبیح زبرگزینی چیزیست در مایههای «لطفا ما مردان بازنده و سطح پایین را هم ببینید». پروردگارا! خودبینی، خودمحوری و خودپرستی آنچنان در زنان ژرف و نهادینه است که همهی جهان تنها در تناسب با مهبل ایشان معنا پیدا میکند.. اینست که توان درک چرایی اثر روانضربهای و شوک مداوم ما درپی آگاهی به این مفهوم برای زنان دشوار است.. زبرگزینی برای ایشان نظم طبیعی چیزهاست و او نمیفهمد که شلوغکاری ما به خاطر چیست.
اما برای درک بهتر زنان پذیرای هایپرگمی: هدف ما، و دلیل شوکه بودن ما درپی علم به مفهوم هایپرگمی آن نیست که «نگاهی هم به این پائینها بیاندازید و به ما مردان سطح پایین هم سکس بدهید» و … هایپرگمی، به زبان ساده و در ذهن یک مرد یعنی در برابر تمام لاف گزاف برابری، زنان بدلیل میلیونها سال فشار تکاملی و برنامهریزی ژنتیکی، مایل که هیچ، آرزومند قرار گرفتن در موقعیتی فروتر، پستتر و پائینتر از مردان هستند، در تمام وجوهات فردی و اجتماعی متصور، بجز دو تا. آنچه با تمام وجود میطلبید نه قرار گرفتن در موقعیتی برابر با مردان، که در پلهای پائینتر از ایشان است. نه ارتباط چشمدرچشم در سطحی برابر در مقام انسانی به راستی مستقل و آزاده، بلکه نگریستن با چشمانی ملتمس به معشوقی تواناتر، از پایین به بالاست.
این است دلیل آنکه برابری راستین میان زن و مرد هرگز میسر نخواهد شد: زن بطور خودانگیخته، فعالانه و ذاتی خود را در موقعیتی فروتر قرار میدهد. نزد ما چیزی چندشآورتر از این سلطهپذیری و سلطهپرستی نیست، و زمانی مدید تلاش آگاهانه لازم است تا احساس بیزاری و چندشی که روبرو شدن با طبع عریان زن در ما پدید میآورد را بزداییم.
۱)که اشتباهی برآمده از بیحوصلگی بود، هرگز با زنان دربارهی این موضوعات نمیباید بحث و گفتگو کرد زیرا در نظرشان مردی ضعیف و بیمایه و کمارزش خواهید شد که به دلایلی عقدهای شده. به جای آن در عمل به ایشان نشان بدهید.
چندی پیش درحال گفتگو با یکی از این «زنان باهوش»، و در مخالفت با ادعاهای «برابری خواهانه»ی او من بطور ضمنی اشارهای کردم به هایپرگمی[SUP]۱[/SUP]، و اینکه چگونه همهی زندگی اجتماعی زن چیزی فراتر از تلاشی برای برآوردن حداکثری تمناهای برآمده یا به نحوی مرتبط با/منتج از این رانه نیست. درپی سالها تجربهی ناگوار و بینتیجهی سر و کله زدن با آکلههای آکادمیا، من میدانستم که زنان نسبت به این مفهوم کمترین مقاومت ممکن را نشان میدهند و زنی که حاضر نیست بپذیرد در قایق نجات نشستن موقعیتیست بطور عینی برتر از در کشتی در حال غرق شدن ماندن، برای پذیرفتن اینکه او ذاتا، و بطور زیستشناختی، مردان ِ از هر منظر برتر از خود را به هنگام زوجگزینی ترجیح میدهد، هیچ دشواری ندارد و مقاومتی نشان نمیدهد.
اما چرا؟! چگونه است که زنان به هنگام مواجه شدن با این هولناکترین پرترهی متصور از حالات روانی خود هیچ مقاومتی نشان نمیدهند؟! چرا «زن مایل است زوج او از هر نظر از او سرتر و بالاتر باشد بجز زیبایی و سن» در میان تمام تئوریها، اندیشهها و گمانههای مطروحه از سوی مردان خودآگاه، از همه برای زنان پذیرفتنیتر است؟ این به راستی معمایی بود برای من لاینحل، تا هنگامی که گفتگو با این زن چشمان مرا گشود. قسمتی از این گفتگو را برایتان نقل میکنم، بدیهیست که این نقلی از خاطره است و نقل واژهواژه نیست:
- من: زنها کلاً دوست دارن برن با مردهای از خودشون بهتر، بالاتر، و برجستهتر. تو هر زمینهای.. مثلاً پولدارتر، باسوادتر، باهوشتر، خوش صحبتتر، اجتماعیتر، قد بلندتر، قویتر... تنها فاکتورهایی که زنها میخوان توی اونها دست بالاتر رو داشته باشن، قیافه و سنه. یعنی میخوان از پارتنرشون زیباتر و جوونتر باشن.
- زن : خب که چی؟ چه ربطی به برابری زن و مرد داره؟
- من: خب که چی؟ یعنی تو میپذیری که فقط مردای بالاتر از خودت رو میخوای؟
- زن : البته. پس چی؟ برم با آدم از خودم پائینتر؟
باورکردنی نیست! ماجرا همینست.. زنها به راستی گمان میکنند هدف ما مردان خودآگاه از مطرح کردن هایپرگمی به چالش کشیدن «حق» آنها برای تور کردن «مردان آدم حسابی»ست. آنها به راستی گمان میکنند قصد ما از تقبیح زبرگزینی چیزیست در مایههای «لطفا ما مردان بازنده و سطح پایین را هم ببینید». پروردگارا! خودبینی، خودمحوری و خودپرستی آنچنان در زنان ژرف و نهادینه است که همهی جهان تنها در تناسب با مهبل ایشان معنا پیدا میکند.. اینست که توان درک چرایی اثر روانضربهای و شوک مداوم ما درپی آگاهی به این مفهوم برای زنان دشوار است.. زبرگزینی برای ایشان نظم طبیعی چیزهاست و او نمیفهمد که شلوغکاری ما به خاطر چیست.
اما برای درک بهتر زنان پذیرای هایپرگمی: هدف ما، و دلیل شوکه بودن ما درپی علم به مفهوم هایپرگمی آن نیست که «نگاهی هم به این پائینها بیاندازید و به ما مردان سطح پایین هم سکس بدهید» و … هایپرگمی، به زبان ساده و در ذهن یک مرد یعنی در برابر تمام لاف گزاف برابری، زنان بدلیل میلیونها سال فشار تکاملی و برنامهریزی ژنتیکی، مایل که هیچ، آرزومند قرار گرفتن در موقعیتی فروتر، پستتر و پائینتر از مردان هستند، در تمام وجوهات فردی و اجتماعی متصور، بجز دو تا. آنچه با تمام وجود میطلبید نه قرار گرفتن در موقعیتی برابر با مردان، که در پلهای پائینتر از ایشان است. نه ارتباط چشمدرچشم در سطحی برابر در مقام انسانی به راستی مستقل و آزاده، بلکه نگریستن با چشمانی ملتمس به معشوقی تواناتر، از پایین به بالاست.
این است دلیل آنکه برابری راستین میان زن و مرد هرگز میسر نخواهد شد: زن بطور خودانگیخته، فعالانه و ذاتی خود را در موقعیتی فروتر قرار میدهد. نزد ما چیزی چندشآورتر از این سلطهپذیری و سلطهپرستی نیست، و زمانی مدید تلاش آگاهانه لازم است تا احساس بیزاری و چندشی که روبرو شدن با طبع عریان زن در ما پدید میآورد را بزداییم.
۱)که اشتباهی برآمده از بیحوصلگی بود، هرگز با زنان دربارهی این موضوعات نمیباید بحث و گفتگو کرد زیرا در نظرشان مردی ضعیف و بیمایه و کمارزش خواهید شد که به دلایلی عقدهای شده. به جای آن در عمل به ایشان نشان بدهید.
زنده باد زندگی!