02-02-2014, 09:14 AM
بحث جالبی درگرفته و من در کمال شگفتی همچون بیشتر مباحث اخیرا مطروحه در این انجمن خود را در موضعی بینابین مییابم!
آنچه مزدک و مهربد پیرامون عدم وجود مشروعیت اخلاقی فاعل برای منع/نقد/تخطئهی فعل یا فاعلی دیگر و انفصال آن از تعریف عمومی سفسطهی پرداختن به سخنگو میگویند در نگاه اول درست به نظر میآید، اما سوالی که ذهن مرا درگیر کرده آنست که کارکرد چنین رویکردی چه چیز میتواند باشد بجز همان پرداخت به سخنگو؟ تصور بکنید که در یک بحث، اشاره به رطب خور بودن گوینده چه چیزی میتواند باشد بجز نمود عینی همین سفسطه؟
جدا از مرجعیت اخلاقی، یک مبحث دیگری که موضع مهربد و مزدک را برای من همدلی برانگیزتر میکند ذینفع بودن سخنگوست، در جهان واقعی، نفع سخنگو در بحث برای ما مرجع داوری بسیار مهمیست(خواه منطقی باشد یا نه، که به باور من هست)، اطمینان خاطری که فلان ابرشرکت چندملیتی نفتی دربارهی فعالیتهای خود در زیستبوم درحال تخریب سواحل مکزیک سرهم میکند هیچ اعتباری نخواهد داشت زیرا سوی ِ ذینفع مباحثه است، از تداوم موضعی که از آن دفاع میکند نفع اقتصادی عینی و قابل اندازهگیری میبرد و این اعتبار سخن او را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. پس جایگاه سخنگو در امر «دواری» بسیار مهم است، ما خواستار داوری مستقل هستیم دقیقا به همین دلیل که سخنگو یک موجود تماما مستقل ِ منفک ِ از همهی جهان مجزا نیست که بخواهیم او را یکسره از سخن جدا بکنیم. در جهان واقعی، انگیزهها، سودها، تعلقات عقیدتی و ... همگی در بحث داوری بر اصالت سخن تاثیر میگذارند. اینکه آیا چنان تاثیری «درست» است یا نه، بیش از آنکه بحثی منطقی باشد، بحثیست پراگماتیستی، در این معنی که در نگر داشتن آن عناصر «کارآمد»تر از فراموش کردن آنهاست.
آنچه مزدک و مهربد پیرامون عدم وجود مشروعیت اخلاقی فاعل برای منع/نقد/تخطئهی فعل یا فاعلی دیگر و انفصال آن از تعریف عمومی سفسطهی پرداختن به سخنگو میگویند در نگاه اول درست به نظر میآید، اما سوالی که ذهن مرا درگیر کرده آنست که کارکرد چنین رویکردی چه چیز میتواند باشد بجز همان پرداخت به سخنگو؟ تصور بکنید که در یک بحث، اشاره به رطب خور بودن گوینده چه چیزی میتواند باشد بجز نمود عینی همین سفسطه؟
جدا از مرجعیت اخلاقی، یک مبحث دیگری که موضع مهربد و مزدک را برای من همدلی برانگیزتر میکند ذینفع بودن سخنگوست، در جهان واقعی، نفع سخنگو در بحث برای ما مرجع داوری بسیار مهمیست(خواه منطقی باشد یا نه، که به باور من هست)، اطمینان خاطری که فلان ابرشرکت چندملیتی نفتی دربارهی فعالیتهای خود در زیستبوم درحال تخریب سواحل مکزیک سرهم میکند هیچ اعتباری نخواهد داشت زیرا سوی ِ ذینفع مباحثه است، از تداوم موضعی که از آن دفاع میکند نفع اقتصادی عینی و قابل اندازهگیری میبرد و این اعتبار سخن او را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. پس جایگاه سخنگو در امر «دواری» بسیار مهم است، ما خواستار داوری مستقل هستیم دقیقا به همین دلیل که سخنگو یک موجود تماما مستقل ِ منفک ِ از همهی جهان مجزا نیست که بخواهیم او را یکسره از سخن جدا بکنیم. در جهان واقعی، انگیزهها، سودها، تعلقات عقیدتی و ... همگی در بحث داوری بر اصالت سخن تاثیر میگذارند. اینکه آیا چنان تاثیری «درست» است یا نه، بیش از آنکه بحثی منطقی باشد، بحثیست پراگماتیستی، در این معنی که در نگر داشتن آن عناصر «کارآمد»تر از فراموش کردن آنهاست.
زنده باد زندگی!