01-09-2014, 05:07 PM
Theodor Herzl نوشته: جناب مزدک فکر میکنید اگر بجای استالین، تروتسکی در شوروی به قدرت میرسید مسیر دنیا و کلا حکومت شوروی چگونه میشد؟ آیا شوروی در جنگ با نازیها پیروز میشد؟ آیا بلوک شرقی اصلا شکل میگرفت؟ آیا جنگ سرد به وجود میآمد؟World revolution - WiKi
Socialism in One Country - WiKi
برای رویارویی با دشمن، طبیعت دو راه را نهاده،
١- رویا رویی از بیرون
٢- رویارویی از درون
برای نمونه اسلام به کشور ها میتاخت و میگرفت، ولی کلیسا راهبه و کشیش و پزشک میفرستاد و
از درون، مردم را بسوی خود کشیده و کشور هارا از راه میسیونری میگرفت.
گاهی هم این دو راهکار را میتوان با هم بکار برد.
اینکه کدام راه بهتر است، بسته به سامه ها و پراسنج های هر زیستبوم و هر زمان و جایگاه است.
روشن است که اگر از پشت سر خود استوار باشید، پول و ابزار داشته باشید، میتوانید روی جنگ
درونی سرمایه گذاری کنید ولی زمانی که این توانگری در دست نیست، بهتر این است که نخست
سامانه ی خود را نیرومند و کیسه تان را پر پول و پدافند خود را استوار سازید.
اگر تروتسکی به فرمانروایی میرسید، از انجا که بیشتر پایبند راه انداختن واژگشت جهانی بود(٢)،
کارمایه و سرمایه ی روس (دیرتر شوروی) را برای یاری رساندن به واژگشتیان جهان ویژگی
میداد و از انجا که سرمایه و کارمایه ی روس چیزی مرزمند بود، دستاورد آن این میشد که خود
روس(شوروی) در تراز پایینتری از ساختاوری و پیشرفت در جا میزد.
برای همین بخت پیروزی آن بر نازی ها و دشمنان ریز و درشت دیگر کاسته میشد.
شاید بگویید که آنگاه، از انجا که نیروهای واژگشتی در کشور های "دشمن" نیرو گرفته بودند،
این کشور ها از جنگ با شوروی ناتوان میشدند. برای نمونه اگر کمونیست های المان بیشتر و
نیرومند تر میبودند. ولی این یک پراسنج ناشناخته و کنترل نشده است. نمی توان از پیش
گفت که سرمایه گذاری روی کمونیست های آلمان از سوی روس، تا چه اندازه کامیاب میبود.
پس اینجا یک ریسک با "زمان " و زمانداری (timing) داشتیم: آیا کمونیست های آلمان، میتوانند
بهنگام، از پیدایش نازیسم پیشگیری کنند و یا اینکه نه، واپسگرایان و سرمایه داران آلمان زودتر جنبیده
و کودتا میکردند ( همان چیزی که کمابیش هیتلر و هیندنبورگ با یاری هم انجام دادند). ما میدانیم
که سرکار امدن هیتلر خود از ترس سرمایه داران آلمانی از بلشویسم (= نام کمونیسم در آنزمان)
سرچشمه میگرفت، چرا که کمونیستها توانسته بودند در استان آزاد بایرن آلمان، فرمانروایی
شوروی بایرن را برپا سازند ( که پس چند ماه سرکوب شد).
همین داستان ر ایتالیا هم بود، آیا کمونیستهای ایتالیا، میتوانستند با یاری بلشویک های روس،
جلوی پدید آمدن فاشیسم را بگیرند؟
یا روس هیچ شانسی برای راه اندازی یک باهماد و جنبش کمونیست در امپراتوری بریتانیا داشت؟
یاری و راه اندازی این جنبش ها در کمابیش سراسر اروپا نیاز به بودجه ی هنگفتی داشت که روس
از پرداخت آن ناتوان بود. تنها نیروی هومنی برای راه اندازی چنین جنبش هایی بسنده نیست.
از سوی دیگر چون روس پولها را نه برای خود بساکه برای برون مرز هزینه کرده بود، از چنان
ساختاوری و فراوری بالایی برخوردار نمیشد که بتواند همواره این هزینه را بپردازد و در یک
چرخه ی اهریمنی گیر میافتاد.
برای جنبش های برون مرزی پول و کارمایه نیاز است ---> برای بدست اوردن این پول و کارمایه،
نیاز به ساختاوری سنگین و فراورش تراز بالاست --> برای رسیدن به این ساختاوری و فراوری بالا،
نیاز به پول و کار است --> پول و کارمایه برای کارهای برون مرزی میرود ....
پراسنج های دیگر:
* از سوی دیگر، پیشرفت و یا واپسماندگی شوروی خود میتوانست یک کارساز تبلیغاتی بسود و
یا به زیان جنبش های کمونیستی دیگر باشد. یک شوروی واپسمانده نمیتوانست نمونه ی خوبی باشد.
* یاری بیش از اندازه ی بلشویک ها به دیگر کمونیست ها، انهارا در تیررس انگ نوکری روس مینهاد
ولی اگر جنبش های کمونیستی خودگردان و بومی میبودند، گرچه شاید در بازه ای از زمان سرکوب میشدند
ولی با داشتن نام نیک، همواره شانس بازگشت پیروزمندانه را میداشتند. برای همین ب.ن. باهماد های
کمونیستی فرانسه و ایتالیا و یونان و .. از پشتیبانی و پسند بالایی از مردم برخوردارندولی باهماد کمونیست
لیتوانی ب.ن. ، چنین نیست چون از دید تاریخی چندان از درون خود مردم نجوشیده و بیشتر ساخته ی استالین
(پس از جنگ جهانی دوم) بود.
----
به هروی به دید من، اگر تروتسکی روی کارآمده و براستی راهبرد خود را انجام میداد، کمونیسم در جهان کمتر
از آنچه امروز گسترده و شناخته شده هست، گسترش می یافت، شوروی بزودی بدست دشمنان خود از میان
میرفت و جنگ سرد هم نمیشد ( که اینهم چیز خوبی نیست، چرا که جنگ سرد به سستی و بدنامی کاپیتالیسم
و امپریالیسم کشور های امپریالیستی به رهبری استانهای همازور آمریکا و جهان بینی سرمایه داری انجامید
گرچه شوروی شکست خورد). همچنین کشور نمونه ی پیشرفت به خوبی و دیرپایی شوروی یا چین و کوبا نداشتیم
و یک شوروی سست تر و کوتاه زمان تر در تاریخ آگاشته شده میبود. آمریکا در ویتنام شکست نمیخورد و این رویداد
به آگاهی و بیداری جوانان و زادمان نوین آمریکایی و سخت شدن راه انداختن جنگ از سوی امپریالیست ها نمی انجامید.
( همواره با کمتر شدن رنگ اندیشه ی چپی و آگاهی سیاسی کارگری، بیم جنگ افروزی امپریالیستی بالاتر میرود)
پس گرچه شوروی در هر دو رهگذر و در هردو گزینه از میان میرفت، ولی دستاورد کمونیسم در گزینه نخست
(استالینی) بالاتر از دستاورد ان در گزینه ی دوم ( راه تروتسکی) میبود. از این گذشته براستی دانسته نیست
که اگر تروتسکی سر کار میامد، فربود های کشور و جهان، او را وادار نمیکردند که همان راه استالین را
برگزیند. نبرد ایندو گرچه رویه ای "ایدئولوژیک" داشت ولی بیشتر بر سر رسیدن و ماندن در فرمانروایی
بود و فشارهای فربود و پراگماتیسم بر هر دوی اینها کارگر بوده و استالین هم همواره در یک راه نماند.
•
On the question of socialist construction in a single country, Engels wrote:
"Will it be possible for this revolution to take place in one country alone? No. By creating the world market, big industry has already brought all the peoples of the Earth, and especially the civilized peoples, into such close relation with one another that none is independent of what happens to the others. Further, it has co-ordinated the social development of the civilized countries to such an extent that, in all of them, bourgeoisie and proletariat have become the decisive classes, and the struggle between them the great struggle of the day. It follows that the communist revolution will not merely be a national phenomenon but must take place simultaneously in all civilized countries—that is to say, at least in England, America, France, and Germany. It will develop in each of the these countries more or less rapidly, according as one country or the other has a more developed industry, greater wealth, a more significant mass of productive forces. Hence, it will go slowest and will meet most obstacles in Germany, most rapidly and with the fewest difficulties in England. It will have a powerful impact on the other countries of the world, and will radically alter the course of development which they have followed up to now, while greatly stepping up its pace. It is a universal revolution and will, accordingly, have a universal range." – Friedrich Engels, The Principles of Communism, 1847
To this day, the debate over "Socialism in One Country" vs "Permanent Revolution" rages within the Communist movemenپارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد