10-31-2013, 03:19 PM
Rationalist نوشته: تاجایی که در فهم اندیشه ی خیام حکیم در هنر راستین او به بیراهه رفته اید و چنین پنداشته اید که
باید در زندگی صرفا در پی لذت های دم دستی و کوتاه شده به هورمون های غریزی بود.
خب؟!
ببینید، خیام در جوانی زندگی تلخی داشته و در جُستوجوی معنای زندگی بوده است و این تلخی را
همواره با میگساری درمان میکرد:
امروز که نوبت به جوانی من است
می نوشم از آن که کامرانی من است
عیبم نکنید گرچه تلخ است، خوش است،
تلخ است چراکه زندگانی من است
ولی در این چامههای تلخ و هیچگرایانه، همواره به "خوشی بردن" از دمادم زندگی پافشاری میکرده است!
چراکه دیرتر پی میبرد پیمانهی زندگانی اندک است و باید در این زمان اندک، بیشترین بهره را ببریم و پی
بردن به رازهای آسمانی، زمانی که ما به خاک میرویم و ریزگان تن ما پراکنده میشوند و «هیچ» میشویم،
چه سودی دارد؟
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم؟؟؟!
چون من رفتم، جهان چه محدث چه قدیم.
Rationalist نوشته: ولی هنگامی که کسی با کم دقتی و عدم خردورزی کافی؛ به من پاسخ می دهد؛
کار وی را توهین تلقی کرده و بر آشفته و خشمگین می شوم! اما نمی دانم چرا درک تفاوت میان خوشی بردن در مسیر و محدوده فرگشت با خوشی بردن در بستر خردگرایی که آن را پیش تر بیان نموده ام؛ برایتان مشکل است!
شما در جریان هستید من از روی گرفتاریهایی که برایم پیش آمدهاند بسیار کم به این سخنگاه میایم و زمان
ندارم همهی گفتگوهای شما با دیگران را بخوانم! فردید شما از خوشی گرفتن در بستر خردورزی این است که
از بند رانههای زیستشناختی رها باشید و خوشی بگیرید؟!
پارسیگر
Catwoman: from here, Bane's men patrol the tunnels. And they're not your average brawlers
Batman: Neither am I
Batman: Neither am I