10-26-2013, 04:53 PM
Mehrbod نوشته: میتواند نیست, باید همان باشد!مقصودم چنین بود که به هر حال، هر دوی آنها؛ "خوشی" هستند. من هم در بسیاری از موارد برای خوشی های بیشتر؛ در جهت سلامتی و فرازیست تلاش می نمایم و از آن خوشی هم می برم.
اما برایم بی معناست که بخواهم هدف اساسی زندگی را فرازیست بدانم.
Mehrbod نوشته: اگر گهگاهی میبینید نیست از روی لغزشهایِ فرگشت[4] است. کسی را بیانگارید که آن اندازه از فلسفه خوشی میبرد کهشما همچنان مطالب واپسین خود را تکرار می کنید!
هرگز درد و نیاز بی همسری و تنهایی را نمیسُهد[5], چنین کسی خودبهخود نفرازیسته[6] و در زادمان[7] پسین کسانی همچو وی کمتر و کمتر یافت میشوند تا زمانیکه از بیخ چنین
رویکردی به زندگی نابود شود (کسی دیگر فلسفه را آن اندازه خوشیآور نیابد), پس از این دیدگاه فلسفه ارزش نیست, خوشی بردن از فلسفه هم ارزش نیست, فرازیستن ارزش است.
چرا ما باید از دیدگاه روند فرگشت؛ " ارزشمندی" را معنا کنیم؟ چه لزومی به پیروی از آن می باشد؟!
ضمنا؛ فرگشت فرازیست شما را تضمین نمی کند؛ فرازیست ژن هایتان را در تولید مثل تضمین می نماید.
Mehrbod نوشته: این کار سرگرم کنندهای میتواند باشد, با این دگرسانیِ[8] که چیزیکه دردناک نباشد ولی همچون درد کارکرد داشته باشد, تنها همان درد میتواند باشد و بس. برایگمان نمی بردم تا این اندازه در گرو دریافتن مقصودم، به خطا رفته باشید!!!
اینکه لغزش خودتان را بهتر بگیرید, بیاندیشید[9] میخواهید سُهش[10] خوشی را با یک چیز دیگر جایگزین کنید که کارکرد خوشی را داشته باشد, ولی همان خوشی نباشد, خوب نون[11] چه میکنید؟ (:
درد چیزی جز سیگنالی عصبی در شرایط خلاف فرگشت(آسیب،خطر و...) برای یک موجود بیولوژیک نیست.
این در حالی است که آگاهی از خطرات؛ به خودی خود سودمند است و در راستای خردگرایی می باشد.
ولی آنچه نارساییست، شکل رنج آور آن است. حال چرا نمی توان این ابزار سودمند(اعلام خطر و آسیب) را به شکل سیگنالی بدون رنج دگرگون نمود؟!
Mehrbod نوشته: برای من اینجور است, گزینش راه دراز و سخت و دردناک, همزمان برای من خوشیآورتر از گزینش زندگی کوتاه و خوشیآور است,حکم خرد می تواند بسیار متفاوت با حکم ژن ها(غرایز ناخودآگاه) باشد.
چرایش را شاید باید از سرشت یا ژنهای من بپرسید که چرا اینجور هستند, ولی خوشی و دردناکی برای من و هر آدم خردگَری آماج[12] نیستند, راهنما هستند و بس.
در اینجا واضح تر شد که با فرض ارزش اصیل چیزی دیگر بر خرد؛ کارایی خردتان را هم محدود نموده اید. کاری که در شکل ها و تراز هایی دیگر، افراد دیندار با خرد خود انجام می دهند!
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...