10-24-2013, 08:53 AM
در جامعهای که ما «تمام» وجوه نابرابری را بازشناسی کردهایم و درپی برطرف کردن آنها از روشی نتیجهمحور و نه تنها مقدمهمحور(یعنی برابری در نتیجه، نه برابری در مقدمه)کوشیدهایم میتوان تضادها را به بیشترین میزان برطرف کرد و پیشرفت کند اما همه جانبهای داشت که تکتک افراد جامعه در آن سهیم و دخیل و بهره برنده هستند.
مشکل تحلیل مارکسیستی از جامعه آنجا شروع میشود که این دیگر وجوه تبعیضآمیز غیراقتصادی در جامعه را زیرمجموعهها و «عوارض» سیستم اقتصادی معرفی میکنند که درپی انحلال آن نیز از میان خواهد رفت، و از این مسیر راه را برای ارائهی تحلیلی درست مسدود میکنند. اینکه مثلاً نابرابریهای جنسیتی زیرمجموعهی نابرابریهای سرمایهداریست یک تحریف تقلیلگرایانه از واقعیت است. عجز مارکسیستها از پذیرش اینکه سیستم لیبرال دموکراسی پیشرفتهای چشمگیری و درخور توجهی در این مسائل داشته نیز از همین منوپولی که میخواهند بر مفهوم «برابری» داشته باشند منتج میشود، و وانمود میکنند که انتهای اتوبوس ننشستن سیاهپوستان فقط یک بازیچهی دمدستی برای کنترل و تحمیق تودههاست و معنای عینی ندارد و به برابری قابل اندازهگیری بیرونی در جامعه منجر نشده و … این خود باز راه را برای بحث پیرامون چگونه نگاه داشتن این دستاوردها و احتمالاً افزودن به ایشان در دوران پس از انقلاب از میان میبرد.
من نیز برخلاف آنچه جناب مزدک از گفتههایم برداشت کردند، معتقدم در مثال کلاس و شاگرد خنگ و باهوش، شاگرد باهوشی که وادار به کمک به شاگرد خنگ میشود در حال مجازات دیدن نیست، بلکه سود و نفع کار خود را جلوتر درو خواهد کرد. و همهی تلاش ما نیز باید برای حرکت دادن نفع شخصی از نفع شخصی بلادرنگ، به نفع شخصی بلندمدتی که همهی جامعه را شامل میشود باشد. این است بنیان فردگرایی که من به آن پایبندم و از آن دفاع میکنم.
موارد متعدد دیگری هم هست و من مشتاق بودم تا بتوانیم به آنها بپردازیم، همچون تقدم گسترش آگاهی بر اخذ قدرت سیاسی، اینکه اساسا برخلاف نگرش مارکسیستی قبضهی قدرت سیاسی میتواند و میباید آخرین مرحله از انقلاب باشد نه اولین مرحله از آن، احتمال توانایی واداشتن سیستم دموکراتیک به سوی اقتصاد سوسیالیستی بدون انقلاب پرولتری و ... که شوربختانه بدلیل ناتوانی ما در عبور از مباحث مقدماتیتر، رسیدگی به آنها هرگز ممکن نشد. ضمن سپاس از مزدک و مهربد گرامی برای مشارکت در این بحث، امیدوار به ادامهی آن با این دوستان فرهیخته و خردمند در آیندهی نزدیک هستم. :e303:
مشکل تحلیل مارکسیستی از جامعه آنجا شروع میشود که این دیگر وجوه تبعیضآمیز غیراقتصادی در جامعه را زیرمجموعهها و «عوارض» سیستم اقتصادی معرفی میکنند که درپی انحلال آن نیز از میان خواهد رفت، و از این مسیر راه را برای ارائهی تحلیلی درست مسدود میکنند. اینکه مثلاً نابرابریهای جنسیتی زیرمجموعهی نابرابریهای سرمایهداریست یک تحریف تقلیلگرایانه از واقعیت است. عجز مارکسیستها از پذیرش اینکه سیستم لیبرال دموکراسی پیشرفتهای چشمگیری و درخور توجهی در این مسائل داشته نیز از همین منوپولی که میخواهند بر مفهوم «برابری» داشته باشند منتج میشود، و وانمود میکنند که انتهای اتوبوس ننشستن سیاهپوستان فقط یک بازیچهی دمدستی برای کنترل و تحمیق تودههاست و معنای عینی ندارد و به برابری قابل اندازهگیری بیرونی در جامعه منجر نشده و … این خود باز راه را برای بحث پیرامون چگونه نگاه داشتن این دستاوردها و احتمالاً افزودن به ایشان در دوران پس از انقلاب از میان میبرد.
من نیز برخلاف آنچه جناب مزدک از گفتههایم برداشت کردند، معتقدم در مثال کلاس و شاگرد خنگ و باهوش، شاگرد باهوشی که وادار به کمک به شاگرد خنگ میشود در حال مجازات دیدن نیست، بلکه سود و نفع کار خود را جلوتر درو خواهد کرد. و همهی تلاش ما نیز باید برای حرکت دادن نفع شخصی از نفع شخصی بلادرنگ، به نفع شخصی بلندمدتی که همهی جامعه را شامل میشود باشد. این است بنیان فردگرایی که من به آن پایبندم و از آن دفاع میکنم.
موارد متعدد دیگری هم هست و من مشتاق بودم تا بتوانیم به آنها بپردازیم، همچون تقدم گسترش آگاهی بر اخذ قدرت سیاسی، اینکه اساسا برخلاف نگرش مارکسیستی قبضهی قدرت سیاسی میتواند و میباید آخرین مرحله از انقلاب باشد نه اولین مرحله از آن، احتمال توانایی واداشتن سیستم دموکراتیک به سوی اقتصاد سوسیالیستی بدون انقلاب پرولتری و ... که شوربختانه بدلیل ناتوانی ما در عبور از مباحث مقدماتیتر، رسیدگی به آنها هرگز ممکن نشد. ضمن سپاس از مزدک و مهربد گرامی برای مشارکت در این بحث، امیدوار به ادامهی آن با این دوستان فرهیخته و خردمند در آیندهی نزدیک هستم. :e303:
زنده باد زندگی!