10-24-2013, 08:45 AM
مورد دیگر اختلاف نظر، پیرامون مفهوم برابری و انگیزهی ما از تلاش برای رسیدن به آنست. هیچ عاملی به تنهایی و مستقل از عواقب و پیشفرضهایی که همراه دارد خوب یا بد، و یا حتی پسندیده یا ناپسند نمیشود. دلیل آنکه ما درپی حداقلی کردن نابرابری هستیم تضاد بنیادینیست که میان آن با امکان افراد برای پیشرفت متناسب با استعدادها و تواناییها، و نیز استانداردها و امکانات موجود در زندگی ایشان وجود دارد. همانطورکه پیشتر نیز گفتم، تنها راه ما برای فایق آمدن بر این تضادها تغییر جهت حرکت بیعدالتی از «پائین به بالا» به از «بالا به پائین» است :
[ATTACH=CONFIG]2743[/ATTACH]
خیز کمونیسم برای رسیدن به الگوی سمت چپیست، خیز ما برای رسیدن به مدل سمت راست. اغلب در گفتگو با مارکسیستها میبینیم که تضاد را به بهرهکشی تقلیل میدهند و انواعی که در آن بهرهکش چندان آسان قابل شناسایی نیست، یا اساسا بهرهکشی اتفاق نمیافتد اما شخص همچنان مقام اجتماعی، فردی و ... پستتری دارد، وقعی نمیگذارند. همانطورکه در پیکهای پیشین هم گفتم برای شخص کوتاه قامت تصویر سمت چپ هنوز تماشای بازی غیرممکن است، و این با روشی که شما مشتاق به پیاده کردن آن هستید قابل برطرف کردن نیست. یعنی «نسخهی نهایی برابری» شما، به هرکس که به هر مُدلی از تبعیض یا تضاد یا نابرابری غیراقتصادی دچار است کمکی نمیکند، به انواعی از نابرابری، سلطه و بیعدالتی که اقتصادی هم هستند کاری ندارد چراکه آنها «انگیزه» میدهند و چه میدانم «طبیعی» هستند و ... جامعهی «بیطبقهی» شما ارزش و اهمیتی از این منظر ندارد و حتی همان تضاد میان شاخص دسترسی را هم نمیتواند برطرف بکند، بگذریم از تضادهای غیراقتصادی همچون سوژهی تحت سلطهی دولت یا نابرابریهای جنسیتی و … بودن را.
این ناتوانی از بازشناسی انواع اصیل و خودویژهی سرکوب، و نداشتن راهحلی در نسخهی پیچیده شده توسط ابرروایت مطلوب شما هم در تجربهی تاریخی و هم در سلسلهیابی منطقی، به انکار آن تجربیات اصیل انسانی کاملاً مستقل از کنش اقتصادی، در مقام «زیرمجموعهی» تبعیض سرمایهداری یا عوارض اجتماعی آن منجر میشود. از همین روست که فعالان حقوق همجنسگرایان، این بزرگترین قربانیان تبعیض قانونی و اجتماعی در پهنهی تاریخ، در حکومت شوراها، به مشتی منحرف ِ خردهبورژوا و نوکر آریستوکراسی متهم میشدند و به زندان میافتادند. چه بسی شرایط این گروهها را آرمانشهر کمونیستی بدتر هم بکند زیرا چون نسخهای برای درمان این بیماریها در این ابرروایت تمامیتخواه نیست، در نتیجه تلاش وی برای اثبات اینکه همچنان تحت سلطهی نیروهایی خارج از توان خود است میتواند حمل بر کوشش جهت بازگرداندن نوعی از بهرهکشی تلقی بشود، اگرنه چه کسی سیستم خوب و برابر ما را انکار میکند.
[ATTACH=CONFIG]2743[/ATTACH]
خیز کمونیسم برای رسیدن به الگوی سمت چپیست، خیز ما برای رسیدن به مدل سمت راست. اغلب در گفتگو با مارکسیستها میبینیم که تضاد را به بهرهکشی تقلیل میدهند و انواعی که در آن بهرهکش چندان آسان قابل شناسایی نیست، یا اساسا بهرهکشی اتفاق نمیافتد اما شخص همچنان مقام اجتماعی، فردی و ... پستتری دارد، وقعی نمیگذارند. همانطورکه در پیکهای پیشین هم گفتم برای شخص کوتاه قامت تصویر سمت چپ هنوز تماشای بازی غیرممکن است، و این با روشی که شما مشتاق به پیاده کردن آن هستید قابل برطرف کردن نیست. یعنی «نسخهی نهایی برابری» شما، به هرکس که به هر مُدلی از تبعیض یا تضاد یا نابرابری غیراقتصادی دچار است کمکی نمیکند، به انواعی از نابرابری، سلطه و بیعدالتی که اقتصادی هم هستند کاری ندارد چراکه آنها «انگیزه» میدهند و چه میدانم «طبیعی» هستند و ... جامعهی «بیطبقهی» شما ارزش و اهمیتی از این منظر ندارد و حتی همان تضاد میان شاخص دسترسی را هم نمیتواند برطرف بکند، بگذریم از تضادهای غیراقتصادی همچون سوژهی تحت سلطهی دولت یا نابرابریهای جنسیتی و … بودن را.
این ناتوانی از بازشناسی انواع اصیل و خودویژهی سرکوب، و نداشتن راهحلی در نسخهی پیچیده شده توسط ابرروایت مطلوب شما هم در تجربهی تاریخی و هم در سلسلهیابی منطقی، به انکار آن تجربیات اصیل انسانی کاملاً مستقل از کنش اقتصادی، در مقام «زیرمجموعهی» تبعیض سرمایهداری یا عوارض اجتماعی آن منجر میشود. از همین روست که فعالان حقوق همجنسگرایان، این بزرگترین قربانیان تبعیض قانونی و اجتماعی در پهنهی تاریخ، در حکومت شوراها، به مشتی منحرف ِ خردهبورژوا و نوکر آریستوکراسی متهم میشدند و به زندان میافتادند. چه بسی شرایط این گروهها را آرمانشهر کمونیستی بدتر هم بکند زیرا چون نسخهای برای درمان این بیماریها در این ابرروایت تمامیتخواه نیست، در نتیجه تلاش وی برای اثبات اینکه همچنان تحت سلطهی نیروهایی خارج از توان خود است میتواند حمل بر کوشش جهت بازگرداندن نوعی از بهرهکشی تلقی بشود، اگرنه چه کسی سیستم خوب و برابر ما را انکار میکند.
زنده باد زندگی!