10-23-2013, 08:54 PM
Ouroboros نوشته: دولت نیز دقیقا نهادیست مشابه که در آن شما حقوق میگیرید تا از مرزهای قانون دفاع بکنید. ببینید، من در آن جستار گذر از حکومت هم گفتم که دولت زاییدهی بحران است، یعنی تنها زمانی معنای وجودی پیدا میکند که شما از قانون گذشته باشید، در محدودهی قانون دولت معنا ندارد و یک نهاد کاغذبازی و بوروکراتیک بیشتر نیست(که وجود داشتن یا نداشتن آنهم اهمیتی ندارد)، زمانی دندان جانور را میبینید که از محدودهی قانون عبور بکنید، و در آن شرایط دولت دقیقا نهادیست که در آن گروهی از افراد استخدام شدهاند تا شما را سرکوب بکنند. قدرتی که به پلیس داده میشود دقیقا از جنس همانیست که در این آزمایش مورد برسی قرار گرفته.
اینجا یک شر متعدد هم در کارست که هرچند ما تحت سلطهی قانون هستیم و نمیتوانیم نباشیم، دولت در کشورهای دیکتاتوری(از جمله دیکتاتوری پرولتاریا=دیکتاتوری اکثریت)نیست، و در دولتهای دموکراتیک هم «میتواند» نباشد. یعنی این تصور که چهارچوب عملیاتی دولت را مشخص میکنیم و قدرت را به آن میسپریم و با خیال راحت زندگیمان را میکنیم، اغلب نادرست از اب در میآید و دولت میکوشد تا قدرت خود را از روشهای گوناگون افزایش بدهد و به نوعی در چالش مداوم با جامعهی مدنی به سر میبرد.
...
اعمال قدرت دولت همواره نامشروع خواهد بود زیرا حق انتخاب از فرد برای عضویت در جامعهای که آن قانون درش تحریر و اعمال میشود گرفته شده و کسی از او شخصا نپرسیده آیا میخواهید (مثلا) حداکثر سرعتی که با آن رانندگی میکنید ۱۲۰ کیلومتر در ساعت باشد یا نه. در دموکراسی چنین انتخابی وجود ندارد، در دولت شوراها نیز چنین انتخابی وجود نخواهد داشت زیرا در هر دو مدل مشروعیت را برآمده از نفع حداکثر ممکن مردم میدانند نه افراد انسانی.
کمی هم فلسفه.
به دید من اینها نکتههایِ خوبی بودند, بویژه اینکه دربرابر نهاد [آژگاهیک] دولت, هیچکس نمیتواند براستی "آزاد" باشد.
در نوشتههایِ کازینسکی (از جستار پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ - برگ 5 ) پیشتر من به این پرداخته بودیم و در فرهود, شاید بزرگترین دشواری کازینسکی با شهرمندی همین نکته بوده که با ساخت ابرسازوارهیِ دولت
تک تک مردم «خودگردانی» را از دست میدهند.
کازینسکی این را یک «نیاز» خوانده و آنرا "فرایند توان" یا "power process" مینامد: نیازی فرگشتیک به خودگردانی و داشتن توان راستین در راستادهیِ سرنوشت خویشتن.
ب.ن. در جهان امروز هیچکس نمیتواند بتنهایی بگُزیرد که بمب اتم ساخته نشود, یا ساخت بهمان
فندآوری به دیر افکنده شود یا نوزادان بیمار/deformed در همان آغاز زایش کشته و آسده شوند. این گزیرشها
را همبود (براه دولت) برای همهیِ ما میگیرد و توان راستادهی یک هومن در ریخت درست و هنجار اش به یک رای کوتاه میشود.
در این میان, کازینسکی از «کنشگریهایِ جانشین» یا "surrogate activities" نام میبرد — این فرایافت
چندین جای دیگر با نامهای نزدیک برساخته شده — که در آن هر کس بجای داشتن کنترل و خودگردانی راستین, با پرداختن
به کنشگریهایی که راستادهندهیِ و دگرانندهیِ راستین و فربودین نیستند, این نیاز را بکوشد برآورده سازد: دانشمند یا پژوهشگری که نیاز به پول ندارد ولی همهیِ
زندگی اش را در آزمایشگاه روی شناخت یک چیز بسیار ویژهکارانه (پیوندشناسی اتمها, فیزیکی کوانتوم, ...) که هیچ بازنمودی در جهان بیرونی ندارد میگذارند (= کنشگری
جانشین پژوهشگر, بجای پرداختن به کنشگریهای راستین که همان نیازها و کنشگریهایِ فرگشتهیِ نیاکان شکارچی-گردآورندهیِ ما باشند).
در نوشتههایِ ژیژک (برگرفته از لاکان) نیز به نمونهیِ نوزادی میرسیم که
با مکیدن پستانک, رانهیِ نیاز را دارد میبرآورد, بی آنکه خود نیاز را برآورده باشد.
خب با در نگر داشتن همهیِ اینها, ما یک چیز مهند دریافتهایم:
١- در فرگشت ما نیازی به نام "کنترل سرنوشت" یا "خودگردانی" هم داریم.
٢- بهای پیشرفت فندآوری (آژگاهش و درست شدن ابرسازوارهیِ همبود/دولت/شهرمندی) کاهش خودگردانی هومنان (تا یک آستانهای) است.
٢- بهای پیشرفت فندآوری (آژگاهش و درست شدن ابرسازوارهیِ همبود/دولت/شهرمندی) کاهش خودگردانی هومنان (تا یک آستانهای) است.
اکنون همهیِ آنچه شما از بدیهایِ دولت گفتید در راستای یکمی میرود. برای روشنگری بهتر, ما
میتوانیم دولتی را بیانگاریم که همهیِ کارهایش را درست و بجا میانجامد, بی آنکه ولی به شما پروانهیِ ناهموندی دهد.
یا در پادنمونه, دولتی را بیانگاریم که کار خود را بسیار ناجور و بد میانجامد,
ولی شما میتوانید هرگاه خواستید ناهموند شوید: در جهان امروز هم با داشتن هوش
بالا و برنامهریزی بلند-زمان و سخت, میتوانید یک روزی خودگردان شوید, گرچه نه بهمین سادگی.
پس اینها هنوز "پیوند علّی" یا بایستگی میان دولت آژگاهیک و فاشیسم (نتوانید هرگز ناهموند شوید) نیستند.
ما میتوانیم همچنان دولتی را نیز بیانگاریم که توان ناهموندی را به شهروندان اش میدهد (= چیزیکه شما منکر شایندیِ آن هستید).
در فرجامیابی, یک دولت آژگاهیک میتواند با نگرش به نیاز توانخواهی (در کنار دیگر نیازها, همچون نیاز به آسودگی
از کار, خوراک, پوشاک, خواب, ...) تا یک مرز ویژهای دسترسی و راه برآوردن آنرا برای شهروندان اش باز بگذارد.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns