10-21-2013, 03:08 PM
مزدك بامداد نوشته: این بازی های مزدائیک[1] بیجاست
خیر چرا چنین چیزی میگویید؟ هیچ بیجا نیست، نکاتی را به ما میآموزد و یادآوری میکند که بدون آنها قادر به طرحشان نیستیم.
مزدك بامداد نوشته: کشورهای اسکاندیناوی هم از انجا که در
جنگ های جهانی ویران نشدند ویا بیسو بودند، و پولهای خوبی از هیتلر
برای ساخت جنگ افزار گرفتند. (سویس هم که هیچگونه مدل اسکاندیناوی!
ندارد دارای کمترین تراز[2] نداری در آن خشکاد[3] هاست! چون بیسو بوده و پول
پارو کرده) مایه ی خوبی برای پیشرفت داشتند و هم اینکه نیروهای چپ در
آنها کارساز بوده و هم اینکه چون کشورهای " صادر" کننده بوده اند، گرفتاری
های خود را "صادر" کرده اند. پیدا شدن نفت در دریای شمال هم یاری دیگری
برای آنها بود. آنها با سودهایی که از این راه بدست میاورند، میتوانند همان "بازی"
شما را برگزار کنند و به بیکاران و بازندگان، کمترین پول را برای بخور و نمیر و آماده
نگه داشتن آنها برای بازار کار بدهند. در کشور های قراضه تر سرمایه داری این هم
نیست و بیکار باید انگل خویشان خود بشود یا گدایی کند. پس این بازی مزدائیک
صدقه دادن شما نه فربودین و نه هومنی[4] است.
این تلاش جانکاه شما برای تقلیل دادن هر جنبهای از پیشرفت و توسعه به «منابع، منابع» حقیقتاً ترحمبرانگیز شده! ایالات متحده هم آسیبی ندید و منابع بسیار وسیعتری دارد و تولید ناخالص ملی آن بیشتر است و ثروتمندتر هم هست و … اما به میزان برابری و رفاه عمومی جوامع اسکاندیناوی نرسید که هیچ، در هر دو مورد بیشتر به چین کمونیستی شبیه است تا اسکاندیناوی سرمایهداری! میزان منابع که ربطی به بحث ما ندارد، بحث دربارهی نحوهی تقسیم این منابع است و قابلیت تداوم بکار گیری آنها برای توسعهی اقتصادیست، که موفقترین نمونهی تمام تاریخ بشر بوده.
اینهم که بحث میکنیم صدقه نیست بخشی از بهاییست که برنده برای بردن موظف به پرداخت آن میشود زیرا مایل به تدام برد خود است. صدقه کمکیست بلاعوض.
مزدك بامداد نوشته: چون هیچ ترفند مزدائیک نمیتواند این شمارگری ساده را ناکار کند که:
" همه ی دستمزدی که همه ی سرمایه داران به همه ی کارگران میدهند، برای خریداری
همه ی کالا هایی که همین کارگران فرا میآورند، بسنده نیست". پس این سامانه[7] همواره
نیاز به قربانی داشته و همواره باید چشم براه توفان و بحران باشد و پنداربافی های تئوریک
شما و دوستان سرمایه دارتان هم نمیتواند در این جا چاره گر باشد.
ما دربارهی این ایرادی سرمایهداری صحبت نمیکردیم، دربارهی ایراد دیگری در سوسیالیسم صحبت میکردیم که انواعی از مدلهای کاپیتالیستی فاقد آن هستند، اما چون پاسخی نداشتید دست به شلوغکاری و هوچیگری زدید و این موضوع بیربط را هم آن میان پرتاب کردید. البته دربارهی کاپیتال هم میدانیم که عنصر رقابت قادر به کنترل آن در مقیاسی که سوسیالیسم را اجتنابپذیر بکند هست، و برای مثال شرکت سونی برای تداوم سلطه به بازار کنسولهای بازی و از دست ندادن منوپولی خود دستگاههای پلیاستیشن سه خود را تا چند سال با زیان نسبت به هزینهی تولید میفروخت.
من نشان دادم که انگیزش فردی و ساز و کار اجتماعی هر دو در یک جامعهی مبتنی بر اقتصاد سوسیالیستی در ضدیت با پیشرفت تکنولوژیک عمل میکنند. اکنون شما یا به ما بگویید این ناتوانی چرا نباید مانع گزینش آن به عنوان الگوی منتخب ما ایفای نقش بکند، یا راهی برای برونرفت از آن ارائه بدهید.
زنده باد زندگی!