10-19-2013, 03:13 PM
یه نفر نوشته: معذرت میخوام آنارشی جان. ولی اطلاعات شما کاملا ناقص هست. فقط ادعا داری :-)
حق با شماست ، اطلاعات من ناقص هست ، اما یه فرقی با شما دارم اونم اینکه قطعا در مورد موضوعی که چیزی نمیدونم اظهار نظر نمیکنم !!
بازم خوبه به بهونه همین بحث ، رفتی یه کم مطالعه کردی !! کلا مطالعه چیز بدی نیست...
یه نفر نوشته: طبق لینک خودت:
«سلفیّه» در قرن چهارم قمری (323 ه.ق) توسّط گروهی از اهل حدیث به وجود آمد که خودشان را پیرو "سلف صالح" می شمردند و در صدد احیای سیره "سلف صالح" (مسلمانان صدر اسلام) بودند. آنها مدّعی شدند که امّت پیامبر (ص) را از انحراف به راه مستقیم بر می گردانند و برای این منظور از آنچه در دوره پس از پیامبر (ص) افزوده شده بود، برائت جستند.
توی لینکت هم ننوشته بود که احمد حنبل موسس فرقه سلفی هست!
طبق گفته لینک خودت که اوایل قرن چهارم هجری قمری ، سال های آغازین سلفی هاست، یعنی زمان دورمان اواخر عباسیان و یا اوابل طاهریان و صفاریان..
خب مگه من گفتم موسس سلفی ها احمد بن حنبل هست ؟ احمد بن حنبل در واقعا پدر فکری اونهاست ... شما هنوز درک نکردی که سلفی یکی از جنبش های فکری اهل سنت هست نه تفکر غالب اهل سنت...در اون قرن چهارم هجری هم سلفی ها وجود نداشتن ، بلکه احمد بن حنبل زندگی کرده !!
این بخش رو هم گذاشته بودم که شما بخونید:
نقل قول:.تاریخ پژوهان، اغلب احیای چنین تفکّری را بعد از یک دوره طولانی از فراموشی (بواسطه ظهور اشاعره) مربوط به قرن 8 ه.ق می دانند، زمانیکه «ابن تیمیه حرّانی» در دمشق به جای پدر بر کُرسی تدریس نشست.
پس به واسطه ظهور اشاعره ، تا قرن هشتم هجری ، این تفکری سلفی قدرتی نداشته !! حالا اشاعره چی هست؟
نقل قول:اهم عقاید و مبانی اندیشه اشاعره
۱- اعتقاد اشاعره در مورد عقل:
اشعری اعتماد و اتکاء مطلق به عقل را جایز ندانسته و معتزله را در این مورد سرزنش میکرد. او در زمینهی اعتماد به عقل جانب میانه را گرفته و مذهب اوسط را اختیار کرد، در این باره شهرستانی از قول اشعری نقل کرده که: معرفت خدا به عقل حاصل شود و به شرع واجب گردد. [SUP][۱۱][/SUP]
۲- صفات خدا:
از نظر اشاعره خداوند قدیم است و صفات او یعنی علم، قدرت، اراده، حیات، سمع، بصر و کلام همه قدیمند و در مجموع قدمای هشتگانه را تشکیل میدهند. [SUP][۱۲][/SUP]
۳- رؤیت:
اشاعره معتقدند خداوند موجود است پس قابل رؤیت است. اما در عین حال نباید برای خدا جهت، مکان، صورت و... تصور کرد و او را در مقابل خود فرض کنیم. [SUP][۱۳][/SUP]
۴- افعال انسان و مساله ی کسب:
اشعری معتقد است خداوند خالق افعال است و انسان تنها کسب کننده فعلی است که خداوند آنرا به دست این انسان ایجاد میکند. وی خود معتقد است: «حقیقت در نزد من این است که معنای اکتساب و کسب کردن، وقوع فعل همراه و هم زمان با قوه حادث است. پس کسب کننده فعل کسی است که فعل همراه قدرت در او ایجاد شده است.» [SUP][۱۴][/SUP]
۵- تکلیف مالایطاق (تکلیفی فراتر از قدرت انسان):
به گفته شهرستانی اشعری تکلیف مالایطاق را جایز دانسته است. [SUP][۱۵][/SUP] یعنی رواست خداوند بنده ای را مامور به امری نماید که از حوزه ی توانایی او خارج است. مثلا انسانی بدون بال امر به پریدن مثل پرندگان شود.
۶- حسن و قبح اعمال:
اشاعره ملاک حسن و قبح اعمال را شرع دانسته اند. یعنی هر چیزی که شارع بدان امر کرده حسن است و هر چه از آن نهی کرده قبیح است.
۷- ایمان:
از نظر اشعری ایمان تصدیق به دل است. اما اقرار به زبان و عمل به ارکان دین از جمله ی فروع ایمان است. اشعری می گوید ایمان توفیقی است که خداوند به بنده هایش عنایت میکند و منظور از توفیق آفریدن قدرت بر طاعت است. [SUP][۱۶][/SUP]
۸- مرتکب کبیره مومن است یا کافر؟
به اعتقاد اشاعره اگر کسی گناه کبیره مرتکب شود، نمیتوان او را مومن ندانست اصولا تعین تکلیف برای چنین مواردی از عهده ی انسان خارج است و باید آنرا به خدا واگذار کرد. [SUP][۱۷][/SUP]
پس یعنی تا قرن هشتم هجری اصولا تفکر سلفی فراموش شده بود !!
قبل از اشاعره هم که معتزله قدرت بیشتری داشته...
یه نفر نوشته: شما کلا متوجه نشدی من چی میگم! میگم صفویان تفکر سلفی گرایی در ایران رو از بین بردن..
خب شما داری اشتباه میگی... شما گفتی ایرانی ها همه سلفی بودن چون حاکمان سلفی داشتن !! لطفا چند تا حاکم سلفی رو که بر ایران حکومت کردن نام ببر...
قول میدم حتی شما نمیدونی سلفی گری دقیقا چی هست چون تو ذهنت فقط همین سلفی های جهادی هست(تازه اگه اونم باشه) !! سلفی بودن به خودی خود نسبت به سایر نظرات اسلامی زیاد هم عجیب غریب نیست...
شبکه ایران زنان » فرهنگی » مذهبی، معارف، فقه » سلفیه: روششناسی و سیاست
نقل قول:سلفیه اصطلاح مهمی در فقه اهل سنت است که البته با وضعیت چند معنایی و، بنابراین، با ابهام مفهومی نیز مواجه است. این اصطلاح که از واژة عربی «سلف» به معنای «گذشته» گرفته شدهاست، در گذر تاریخ و به اعتبار زمان و مکان، تحولات پرمعنا و تناقضنمایی را هم سپری کرده است. یکی از شیوههای رایج در مطالعه و فهم این اصطلاح، تقسیم سلفیها به سلفیة قدیم و جدید است. اگر چه سلفیّة قدیم و جدید، از حیث شناختشناسی و روش استنباط، تفاوت چندانی با هم ندارند اما به نظر میرسد که سلفیة جدید بیشتر به رادیکالیسم تمایل یافته، یا حداقل، به اعتبار استعداد درونی خود چنین تمایلاتی دارد، به گونهای که بسیاری از اقدمات افراطگرایانه و خشونتآمیز امروز، با عنوان «سلفیّة جدید» یا «سلفیسم» شناخته شده است. دربارة سلفیة جدید تقسیمات گوناگونی پیشنهاد شده است که از آن جمله میتوان به سلفیة «نصّگرا»، سلفیة «اجتهادی» و سلفیة «جهادی» اشاره کرد.[۱]
نقل قول:سلفیگری به مثابه روش
سلفیان روششناسی ویژهای برای جستوجو و فهم درست دین، به تعبیر خودشان، دارند. به نظر آنان، تنها روششناسی برای تشخیص تفسیر درست شریعت، ابتنای این تفسیر بر قرآن، سنت و سیرة مسلمانان اوایل است. این روششناسی، کم و بیش، در سلفیان قدیم اهل سنت هم وجود داشت. چنان که گذشت شافعی نیز بر استنباط احکام سیاسی بر مبنای قرآن، سنت و عمل صحابه تأکید میکرد و علم ناشی از این سه منبع را «علم با احاطه» میدانست. وی تنها در صورت فقدان دلیل در این منابع سهگانه، به قیاس / رأی تمسک میکرد که البته، «علم بدون احاطه» بود. اما به نظر میرسد که وجه تمایز سلفیان قدیم وجدید، تعریف خاصی است که نوسلفیان از مفهوم «بدعت»، تقابل سنت و بدعت و سرانجام میل به تکفیر غیرسلفیان از مسلمانان دارند. در زیر به اجمال به روششناسی عمومی سلفیه اشاره میکنیم و آنگاه اختصاصات روششناختی نوسلفیه را دنبال خواهیم کرد.[۵]
الف. اصول نظری
۱) تزکیه، توحید در مقابل شرک[۶]
۲) تقدیم نقل بر عقل
۳) ردّ تأویل کتاب و سنت (أننا لو فتحنا باب التأویل لانهدم الدین)
۴) فراوانی استناد به آیه و حدیث[۷]
۵) اتباع در مقابل ابتداع / بدعت
ب. اصول عملی
منظور از اصول عملی، قضایای کلی است که راهنمای بنیادین «عمل» در زندگی سیاسی هستند و مبنای تصمیمات، مواضع و اقدام سیاسی ـ مذهبی سلفیه قرار گرفتهاند. دو اصل زیر مهمترین شاخص عمل سلفی هستند:
۱) برخی از جریانهای سلفی «دعوت»، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، را مبنای عمل خود قرار دادهاند. آنها مهمترین معروف را «توحید» و خروج از شرک میدانند.
۲) برعکس، برخی از سلفیه «جهاد» را اساس اسلام عملی میدانند و «پرچم جهاد» را با این فرض که همه سعی جماعت مسلمانان باید معطوف به جهاد باشد، برافراشتند. این گروه از نوسلفیها امروزه با نامهای «اسلام جهادی»، «مجاهدین»، «گروههای جهادی»، «تکفیریون» و در اصطلاح غربیها، «اسلام رادیکال» خوانده میشوند.[۸]
پس باز هم توصیه میکنم اگر کمی مطالعه کنید به جای ترول بازی ، جای دوری نمیره !!
یه نفر نوشته: واسه حرفم دلیل دارم. چون زندگی نامه ابو علی سینا رو خوندم. چون زندگی نامه بزرگان علم آون زمان رو خوندم. به راحتی نمی تونستند از افکارشون استفاده کنن. دنبال دلیل برای رخ داد های طبیعی گشتن، مخالف شرعیات دینی اون زمان بوده.. استفاده از عقل و خرد و تفکر برای درک و پاسخگویی به مسائل دینی و شرعی ممنوع بوده.. سینای حکیم مگه به راحتی تونسته علمشو ثابت کنه؟؟ ها؟ نه.
خب بررسی میکنیم :
نقل قول:ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به [B]ابوعلی سینا و [B]ابن سینا و [B]پور سینا (زادهٔ ۳۵۹ ه. ش در بخارا -درگذشتهٔ ۲ تیر ۴۱۶ در همدان، ۹۸۰-۱۰۳۷ میلادی[SUP][۱][/SUP])[SUP][۲][/SUP][SUP][۳][/SUP]،[SUP][۴][/SUP] پزشک و شاعر[SUP][۵][/SUP]ایرانی[SUP][۶][/SUP][SUP][۷][/SUP][SUP][۸][/SUP][SUP][۹][/SUP] و مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان-دانشمندان ایران است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروفترین آثار تاریخپزشکی است.[SUP][۱۰][/SUP][SUP][۱۱][/SUP][/B][/B][/B]
خب پس زندگی ابن سینا مصادف بوده با سلسله های سامانیان ، آل زیار ، آل بویه و ...
سامانیان که اجدادشون زردشتی و سپس هم اسماعیلی شدند!!
آل زیار هم که شیعه زیدی ( هم زندی شما ) بودن !!!
آل بویه هم که ابتدا شیعه زیدی و سپس شیعه 12 امامی شدن !!
خب کدوم یکی از اینها سلفی بودن حالا ؟ یه چیزی شنیدی حالا اومدی یه حرفی بزنی فرزندم...
یه نفر نوشته: لینک دادن شما که بدتر از منه! رفتی توی گوگل سرچ کردی: یه لینک بده سلفی باشه و مخالف حرف های یه نقر !
انگلیسی هم اینجوری سرچ کردی: wat is salafi?
نمکت زیاده شد میتونی صادر کنی !!
یه نفر نوشته: لینک کتاب حنبل و متن قرمزشو و لینک انگلیسیت چیه آخه؟؟ چه ربطی به بحث ما داره؟!
گذاشتم بخونی ببینی اصلا سلفی چی هست فرزندم !! مطالعه چیز بدی نیست اصولا...
یه نفر نوشته: باز هم طبق لینک خودت :
عصر امویان
زمامداران اموى، غالبا از عقیده جبر طرفدارى مىكردند و با طرفداران آزادى اراده مخالفت و درگیرى داشتند. بدین جهت پیشگامان قدریه را به قتل رساندند، و از آنجا كه معتزله نیز در مسئله آزادى اراده، طرفدار نظریه قدریه بودند، باید گفت: آنان در این زمان از شرایط مناسبى براى نشر عقاید خود برخوردار نبودند. و براى آنكه به سرنوشت اسلاف قدرى خود گرفتار نشوند، روش ملایمت را برگزیدند. ولى پس از مرگ هشام بن عبدالملک، حکومت اموی ثبات و اقتدار سیاسى خود را از دست داد و به بىثباتى و تزلزل گرایید. در دوران آخرین زمامدار، مروان حمار (۱۲۷- ۱۳۲) دامنه شورش و اعتراض علیهامویان گسترش یافت و سرانجام حكومتبنى امیه به دست عباسیان سقوط كرد [۷] در نتیجه شرایط یاد شده، در آخرین فصل تاریخ حكومت امویان، متفكران اسلامى زمینه مناسب را براى فعالیتهاى فكرى و فرهنگى فراهم كردند. متكلمان معتزلى نیز به طور كامل از آن بهره گرفته و به نشر افكار و عقاید خود را در نقاط مختلف سرزمین اسلامى پرداختند. رهبرى كلام معتزله را در این دوره، پایه گذار آن، یعنى واصل بن عطا بر عهده داشت، وى در سال ۱۳۱ هجرى درگذشت. و پس از او تا سال ۱۴۳ عمرو بن عبید، كلام معتزله را رهبرى كرد.
دوره متوکل و پس از آن
با مرگ واثق (متوفاى ۲۳۲) و به قدرت رسیدن متوكل (۲۳۲- ۲۴۷) ، ستاره اقبال و اقتدار معتزله افول كرد، زیرا وى روشى كاملا متضاد با سه خلیفه پیش از خود )مامون، معتصم، واثق) در پیش گرفت، بحثهاى كلامى را ممنوع كرد، از مخالفان معتزله (اهل حدیث و حنابله) ، و نظریه قدم قرآن به شدت حمایت كرد. مخالفت متوكل با افكار و عقاید معتزله- و در حقیقتبا عقل گرایی- سنتسیئهاى بود كه حكماى عباسى بعد از وى نیز از آن پیروى كردند.
مجید جاننننننننننننننن..... اسلاف یعنی پیشینیان ، یعنی قبلی ها !! نکنه فکر کردی اسلاف ربطی به فرقه سلفیه داره ؟
مجید جان ... فرزندم !!! هر جایی که با عقل گرایی مخالفت شد مساوی با سلفی گری نیست !! فرزندم سلفی یک تعریف به خصوص داره...یک جنبش فکری خاص مربوط به زمان خاصی هست...
همین هایی که کپی کردی نشون میده دعوا بین معتزله و اشاعره بوده و سلفی این وسط وجود نداشته به عنوان یک جریان...
یه نفر نوشته: من کی گفتم نداشتیم؟؟ دقت کن ببین چی نوشتم. یک بار دیگه بخون. بولد میکنم...
ایالت کردستان یا بلوچستانی نبوده.. ولی کرد ها و بلوچ ها بوده اند! خیلی ساده ست آنارشی جان!
فرزندم حرفت رو عوض نکن... ایالت کردستان و بلوچستان چه ربطی داره آخه ؟ شما خواستی قیاس مع الفارق کنی که همونم اشتباه از آب در اومد... بله کرد ها و بلوچ ها به عنوان قومیت های جدا همون 700-800 سال پیش هم بودن ، خیلی قبل تر از او هم بودن !!
یه نفر نوشته: بله. خنده اش کجا بود؟!
واقعا خسته نباشی... یه حرفی زدی که تاریخی شد خودش و ثبت شد !! پس فهمیدیم ایرانی ها همه قبل از ظهور صفویان، سلفی بودن...چون حاکمانشون سلفی بودن !!
یه نفر نوشته: شیعه زندی = زیدی. اشتباه چاپی بود. ببخشید
خلفای راشدی = راشدین
لوندویل نیوز - آشنایی با خلفای راشدی
اشتباه چاپی همون اشتباه تایپی هست ؟ کلا شما چیزی نگی سنگین تری !!
بعدم فکر کنم بین کلید "ی" و "ن" تو صفحه کلید یه وجب فاصله باشه پس قطعا معلومه اشتباه تایپی نبوده و اشتباه از بی سوادی شما بوده !!
اون لینکی هم که دادی بگی مثلا راشدی=راشدین ، رو یکی بی سواد تر از خودت نوشته... اینجاست که میگن کوری عصا کش کور دگر شود !!
خب یک سرچی میکردی که ببینی راشدین اصلا یعنی چی ، بعد میفهمیدی راشدی اشتباه هست...
راشدین | لغت نامه دهخدا
خلفای راشدین - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
یه نفر نوشته: چرا اینقدر ادعایت می شود؟؟ چند سالته عزیزم؟ :-)
اینقدر یعنی چقدر ؟ من به اندازه ای که بلدم ادعا هم دارم اما جایی که چیزی بلد نباشم قطعا سکوت میکنم و با مطالعه بیشتر و خوندن پست های دوستان سعی میکنم یه چیزس یاد بگیرم...
در مورد سن هم فرزندم ، کنجکاوی نکن... من میخوام ادامه تحصیل بدم !!!
یه نفر نوشته: جوابتم دیدیم!
به قول استاد مزدک گرامی... دیدید اما هوش نکردید !!