10-15-2013, 01:14 AM
مزدك بامداد نوشته: روزی آموزگاری به روستایی رفت و آخوند روستا از اینکه مردم باسواد شوند ناخرسند بود.
روزی رفت به کلاس و گفت بنویس مار، آموزگار نوشت مار، آخوند سپس نگاره[1] ی یک مار را
کشید و گفت: مردم مار این است یا انکه این یارو نوشته؟ مردم گفتند خوب مار همان است
که تو نوشتی! و آموزگار را از روستا بیرون کردند!
یاد شعرهایی افتادم که در بحث با اسلامگراها در مقابل زدن حرف حساب میشنیدم.
مثلا به طرف میگفتم که این ها که معجزه ی قرآن نیست! برمیگشت برای من از حافظ و سعدی شعر میخواند!
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد