10-06-2013, 03:18 PM
MEHDI نوشته: سپاسگذارم مزدک گرامی که وقت می گذارید و با حوصله جواب می دهید.دوست گرامی، همانگونه که گفتم، بخشایش در زمانی برازنده است
مزدک گرامی من به این اصل پیش از این هم اعتقاد داشتم که خوب و بد با پیامدهایی که برای ما و جامعه دارد در ارتباط است و فکر کنم این اصل را هم از خودتان یاد گرفتم ولی موضوع اینجاست که قوانین اجتماعی و روابط انسانی کمی با هم تفاوت دارند. ببینید من اگر از ترس اینکه شما حال مرا بگیرید سربه سر شما نگذارم، یعنی احترامی ناشی از ترس و نفرت نه از سر مهربانی و دوستی به شما دارم. من چون زورم به شما نمی رسد کاری به شما ندارم ولی اگر فردا از بد روزگار، به زمین افتادید آن وقت دیگر چیزی جلو دار من نخواهد بود و شما هم در ذهن من آدم خوبی نیستید چون من از شما بخشش ندیدم پس چون شما بدی مرا با بدی پاسخ دادید بدتر کینه به دل گرفتم و حالا که زمین خوردید بدتر جواب میدهم. من قبول دارم هر انسانی باید از حقوق خودش پدافند کند و بی عرضه نباشد اگر بی احترامی دید، باید محکم از خودش دفاع کند در کنار این حقیقت، بیشتر از اینکه اعتقاد به تلافی کردن داشته باشم، به محکم ایستادن و دفاع از حقوقم اعتقاد دارم تا طرف متوجه اشتباهش شود تا اینکه بخواهم بعدها به شکلی تلافی کنم. متاسفانه بعضی وقتها طرف هم نفهم است و هم قدرت دارد و در چنین شرایطی فکر میکنم انتقام گرفتن می تواند مصیبت بار باشد.
مزدک گرامی شما در رابطه با بخشش یک آدم چه نظری دارید؟
در رابطه با بخشش زیاد سخن نگفتید بخصوص اگر کسی به عمد کاری برعلیه شما بکند. کلا شما اگر بخواهید ببخشید چگونه خود را مجاب می کنید؟
تصور کنید کسی به شما بدی کرده و شما هیچ گاه نمی توانید انتقام بگیرید. چطور برخورد می کنید؟
و بر روی کسی که بخشوده میشود، هنایش هایسته مینهد که از
جایگاه چیرگی و پیروزی و بزرگی باشد. شما تنها زمانی میتوانید
دشمن خود را ببخشید که در دست شما باشد. تنها و تنها آنگاه
که او از شما بیم آسیب دارد، میتواند ارزش بخشایش را دریابد.
جز این، همانگونه که گفتم، سرشت آدم این است که شما را زبون
و ناتوان میپندارد. شما نباید دید بسیار آرمانی به آدمها داشته باشید.
آدم فرهیخته که شایسته ی نام هومن باشد کمینگان هستند و
بیشینگان همان هایی هستند که گفتید که زمانی کاری را نمیکنند
را نتوانند.در یک چنین جنگلی ، باید خود را با نورم و هنجار جنگل
همساز کنید و بکوشید که یک خورده بهتر باشید، نه بسیار! چرا که
رفتار هر کس مانند یک کـُد است که اگر شما در جایی سیگنال و کـُد
نادرست را بدهید، بزرگواری تان همچو سستی مینماید و خوبی تان
همچون بدی. من اگر در باختر زمین انگشت شستم را بالا بگیرم،
نشانه ی آرزوی کامیابی و تندرستی است و اگر همین کار را در ایران بکنم،
نشانه ی بیلاخ و دشنام !
درست است که ما همواره زورمان به ستمگران مان نمیرسد ولی بسته
به ابزار و راه هایی که در دست است باید دید که آیا میتوان جنبشی کرد یانه؟
من هم اگر در بازی شترنگ ببینم که شانسی برای بردن دارم، یا هماورد
من پاشنه ی آشیلی دارد، هنوز واگذار نمیکنم. هرچه باشد شما هم در آن
همبود، دوستان و خویشان و یاورانی دارید و راه و چاه و کـُد آن جارا بهتر
میشناسید و شترنگ باز باهوش هم هستید. ولی اگر سرنجام کاری هم
نتوان کرد، دستکم به خود میگویید که کوشش خود را کردید و نشد!
ما که نمیتوانیم برای انیکه دماغ سوختگی مان کمتر باشد برای خود بهانه
بتراشیم که چون من بزگوار بودم، یارو را بخشیدم!؟ چنین چیزی تا پایان
زندگی خوره ی روان است.
راه دیگر همچنان که گفتم، اگر بشود، گریز از چنین جاها و آغازی دوباره است.
و سرانجام یک راه دیگر هم هست و آن اینکه ببینید که یارو از آزار شما چه
آماجی دارد و چه خوشی میبرد . اینجا شما راه گشایش را پیدا کنید ،
یا با رفتاری دیگر، این خوشی را به او ندهید.
گاهی هم براستی هیچ کاری نمیشود کرد و باید سنگ زیرین آسیا بود
تا زمانی شاید کار به دست شما بیفتد.
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد