09-29-2013, 05:17 PM
Anarchy نوشته: 4) آیا هرگز پیش آمده از مرگ و نابودی بترسید ؟ چگونه با مرگ کنار آمده اید ؟ چرا مرگ را در پیری مایه رهایی و آرامش می دانید ؟اگر نیک بنگرید ما از رنج و درد میترسیم. از ناشناخته ها برای همین میترسیم
که میدانیم چه درد و رنجی از آنجا بر ما فرود میایند. از آنجا که ما چهره ی مرگ
را همواره در کنار بیماری ها و درد ها و زمین لرزه ها شکنجه ها و تیرباران ها
و سوختن ها و بریده شدن اندام ها و گونه های فراوان دیگر مرگ، آروین کرده
و دیده ایم، گمان میکنیم که مرگ چکاد درد ها و بزرگترین درد است ولی دانش
به سادگی به ما گوید که درد یک سهش ویری است که در یاخته های مغزی
پدید میاید و زمانی که یاخته ها مرده باشند، دیگر دردی در میان نیست، درست
همچنان که زمانی که داروی آرام بخش ، یاخته ای مغز شمارا چنان ناکار میکند
که با اینکه دستتان سوخته است، درد ندارید. پس هندی ها و بودایی ها راست
میگفتند که مرگ یک چیز خواستنی و بی درد و اگر بخواهیم با زبان دینی بگوییم،
یک دهش ایزدی میباشد. پس از اینکه سالهاتان فزونی گرفت و به پیری نزدیک
شدید میبیند که دردهای شما نیز فزونی می گیرند و از آنجایی که هنوز درمانی
برای رنج پیری یافت نشده است، مرگ یک رهایی از این درد هاست. بیخود نیست
که همه ساله شمار بسیاری از مردم آمریکا و اروپا به سویس میروند تا داروی
مرگ داوخواهانه را که در آن کشور، قانونی است، دریافت کرده و بمیرند. آنجا،
انها این دارو را با یک لیوان اب کنار تخت خواب شما مینهند، درست مانند قرص ویتامین!
و شما آنرا میخورید و به دردها و زندگی دراز خود پایان میدهید، همچنین نیز
بیهوده نیست که به گورگاه ها "آرامگاه" نیز میگویند و روی گورهای آمریکایی
وانگلیسی واژه ی آرام و آشتی rest in peace)R.I.P.) و روی گور های دیگر کشورهای
اروپا هم همتراز این واژه ها مانند Rühe in Frieden فراوان یافت میشوند.
[ATTACH=CONFIG]2477[/ATTACH]
شالوم= peace=Frieden
جز از رنج، گنجی نیامد به دست
خوشا آنکه از رنج گیتی بـِرَست
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد