09-25-2013, 10:12 PM
Mehrbod نوشته: خردگرایی نباید خوشیِ بیشتر را ارزشِ راستین ببیند. خوشی و درد نِشال[3] (signal) هستند, یکیپس برایم تبیین فرما؛ هنگامی که فردی(برای نمونه یک زندانی) همواره زندگی بسیار طاقت فرسایی دارد؛ در رنج فراوان، فرازیست برایش چه ارزشی می تواند داشته باشد؟
میگوید چه کاری در راستای فرازیست خوبه, بیشتر, یکی میگوید چه کاری در راستای فرازیست بده, کمتر.
اینکه ما درد و خوشیِِ زندگی امان را ارزشمند میبینید کاری است پذیرفتنی (اینها ابزارهای کاربردیای هستند), ولی ما برای این نمیزیویم[4] که پیوسته خوشی بیشتر
ببریم و درد کمتر! نمونهیِ نه چندان خوب ولی گویا, گُمیزش[5] هم خوشیآور است, ولی مایهیِ اینکه یک چیز ارزشمند و والایی باشد نیست—> خوشی و درد ارزشهای خودآماج نیستند (پس نه, هر چیز خوشیآوری ببایست سودمند نیست و وارونه).
بفرجام[6] در نگاه درست (فربودگرایانه), خوشی و درد تنها همان ابزارهای راهیابی هستند, خودِ راه ولی چیزی بجز فرازیست[1] نبوده و نیست.
در برخی از موارد؛ مرگ می تواند برای ما آخرین و بهترین راهکار باشد؛ در برابر شرایط کاملا غیر قابل بهبودی.
با نگرش شما؛ امید به زندگی در اینجا، چگونه معنا می یابد؟ فرازیست به تنهایی، چگونه ارزشمند است؟
همچنان هم تاکید دارم؛ آنچه از دید فرگشتیک، رنج و لذت را برای ما به وجود آورده و معنا داده؛ می تواند در خردگرایی،خودش معنا و انگیزه ی زیستن شود.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...