09-19-2013, 04:02 PM
Russell نوشته: . آیا در زندگی شما نقطهی دگرگونی برجستهای وجود داشته؟ لحظهای، رخدادی، شخصی ... که زندگی شما به پس و پیش از آن تقسیم بشود؟ اگر بله، بدون ذکر جزئیات، حالات خود و چگونگی آن تغییرات را توصیف بکنید.آری زمانی داشتم در تاریکی سیهفام شب، سوار بر اسب از مرز میگریختم
که اسب از روی جویباری پرید و مرا هم ناگهان به بالا پرت کرد. کم مانده بود
که زمین بخورم و اسب و گروه گریز را از دست بدهم ولی از بـَـخت و بختآوری،
توانستم در هوا چنگی زده و یال اسب را بگیرم و دوباره استوار بنشینم،
اگر من آنشب فرو می افتادم، بیگمان بدست نیروهای مرزی افتاده و امروزه
اینگونه باشما نبوده ، بساکه در پهرست دیده بانان حقوق بشر! ،
همسر و همپایه ی کشته شدگان یا زندانیان نام نویسی کرده بودم !
این بار نخستی نبود که از مرزها گریزپایانه ترامیگذشتم*، ولی از بیمناک
ترین بارها بود که سرنوشت من به مویی بسته بود و آنهم موی یابو!!
پس از ان هرروز دیگر زندگی را همچون یک بهره ی افزوده (bonus)
دیدم و میبینم، یا به زبان خودمانی : من از آن زمان, قاچاقی زنده ام !
•
*ترامیگذشتم ( تراگذشتن)taraagozashtan = عبور کردن از عرض چیزی (cross/durchqueren)
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد