09-19-2013, 02:48 PM
Russell نوشته: چه عنصری را در روابط اجتماعی از باقی مهمتر میدانید؟ توضیح بدهید.١
١- پیمان و راستی: پایبندی به پیمان: خوشبختی و فرازیست هر گروهی از هومنان،
و از انجا که ما جانوران گروهی هستیم، به این وابسته است که من به پشتیار و
پشتیبان خود دلگرم و او نیز به پشتبانی من دلگرم باشد. به باورمن، هیچ چیزی بدتر
از پیمان شکنی، ناروئی (خیانت) و ناکسی، که بدترین چهره ی ی دروغ است، نیست.
یکی از فروزه های جوانمردی هم همین پیمانداری میباشد.
در گفتار فردوسی خردپرور هم ارزش پیمان بخوبی روشن است و او جایی را که در ان
پیمان و دوستی از میان رفته باشند، همتراز دوزخ و سرنگونی میبیند:
ز پیمان بگردند وز راستی
گرامی شود کژّی و کاستی
رباید همی این از آن، آن ازین
ز نفرین ندانند باز, آفرین
٢- آسان گیری و آهسته روی در داوری: از انجا که هومن ایرنگ باز است، و بگفته ی
عیسی ، کسی پیدا نمیشود که بار گناهی بدوشش نباشد، بهتر است ما هم در
ایراختن کسان دیگر شتاب و سختگیری بکار نبندیم. شاید با اینکار گناهکاری هم از
گوشمالی برکنار بماند، ولی بهتر از ان است که بیگناهی در پی سختگیری و
شتابزدگی، دچار گوشمالی ناورا ,که برابر ستم است, بشود.
در این داوری یا در هر گـزیر و راهگزینی دیگر، که در پیوند با کس دیگری باشد،
باید همواره خود را بجای او نهاد و انگاشت:" اگر من در جای او باشم، چه چشمی
از دیگران دارم و اگر من جای او بودم، آیا اینکار را که او کرد، میکردم؟"
(Empathy /Empathie, Einfühlungsvermögen)
این رفتار را شاید بتوان نیمائی ( انصاف fairness) نامید.
راستی کن که راستان رستند
در جهان، راستان فرا دستند
اینها دو رهگذر از مهاد های فرامنشی (اخلاقی) هستند که اگر شما و ما در گسترش
آنها بکوشیم، شاید یکزمان هم بسود خود ما و فرزندان ما باشد، چرا که میدانیم که
کار جهان، "گهی زین به پشت و گهی پشت زین" است و زمانی که ما پشت زین هستیم ،
میتوانیم کاری برای زمانی بکنیم که شاید ما یا خون ما زین به پشت خواهیم و خواهند شد.
برای نمونه به این سبز ها که اکنون تار و مار شده و در حصر! خانگی و اینها هستند نگاه کنید:
آنزمان که میتوانستند مانند منتظری، به سرکوب و نامردمی و شکنجه و کشتار پرخاش کنند
و کسانی را از رنج و مرگ برهانند، خاموشی گزیدند و خوش خوشان شان هم شد ولی
در نیافتند که با این خاموشی در برابر ستم، خود سامانه ی ستمگری را که خودپوی (eigen-dynamisch)
و کور است، نیرو بخشیده اند و این سامانه روزی هم گریبان خودشان را شاید بگیرد که گرفت!
*فروزه = virtue/tugend صفت عالی
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد