09-15-2013, 07:36 PM
Russell نوشته: مزدک عزیر، من اگر چه دوستان میدانند با کمونیسم مشکل دارم، ولی به غیراخلاقی بودن سرمایهداری و بهره کشی معتقدم و بخش مهمی از احترامی که برای شما قائلم به مبارزهیِ الهام بخش مزدک با بیعدالتی برمیگردد.اینرا گفتم که تاکید کرده باشم آنچه پیشتر گفتم بدون کنایه بود.در مورد مثالتان باید بگویم مشخص است دامداری مشکل اخلاقی چندانی ندارد چون گوسفند، گوسفند است و شعور چندانی ندارد و.البته همانطور که گفتید سود دو طرفه در جریان است.یعنی امینت و رسیدگی از انسان است، تولید پشم و شیر و گوشت از حیوان.ولی مرد، انسان هستند و در قبال تامین امنیت و رفتن به جبهه و پرداخت هزینه زندگی و مزاقبت از زن تنها به آنها سکس داده میشده و بقای ژن که البته آن هم سود دوسویه برای زن و مرد.با همین استدلال شما نمیشود بهره کشی از کارگران (دادن سود اندک در قبال سودی که آنها به کارفرما میرسانند) را توجیه کرد؟ یا بگوییم بردگان سیاه پوست هم آب و غذا میگرفتند در برابر کار و از آنجا که اربابان هوشمندتر بودند و بسیاری از بردگان به وضع خود خو گرفته بودند پس این وضع اخلاقی و عادلانه است؟روشنگری جایگاه زنان یا گوسپندان در زمینه ی فرگشتی،
سخن شما دربارهیِ سقوط سرمایهداری هم (بقا نیافتن آن) علاوه بر اینکه مشخص نیست درست باشد و عجیب، چنانچه میبینیم در چین هم تازه دارد رونق میگیرد، بنظرم به Social Darwinism میماند.
نمیگوید که این جایگاه این جایگاه پسندیده و خوب و اخلاقی
است : این جایگاه میتواند بهبود یافته، بهزیستی بالاتری را
برای این باشندگان پدید اورد. برای نمونه سرمایه داری در
برابر فئودالیسم، به زنان جایگاه بالاتری داده، گرچه آماج او
بهره کشی بیشتر بوده ( عدو شود سبب خیر)
----
زیرساخت و روساخت فراورشی و سرایداشتی چنانکه
میدانیم باهم در پیوندی دیالکتیکی اند. ما نتوانستیم
مردم افغان را کمونیست بکنیم، چرا که پس از بخش
نمودن زمین های زمینداران بزرگ میان کشاورزان،
این کشاورزان میگفتند که نماز روی این زمین ها
حرام است چون زورگرفته (غصبی) است!
مردم چین هم گروهی واپسمانده ی روستایی
کشاورز بودند که همه دلنگرانی شان این بود که
چگونه پسران بیشتر داشته و زمین ها ی دیگران
بگیرند. این شیوه ی اندیشه ی نخستینی در نبرد
بهرهوری، کمابیش همه ساله به بیخوراکی (قحطی)
و مرگ و میر برخاسته از آن میانجامید و بخور بخور و
بچاپ بچاپ و تباهی و گندیدگی ( فساد) کشورداری
را در پی داشت، بگونه ای که ارتش چین از پس یک
هنگ انگلیس هم بر نمیامد. داستان روس هم بهتر
از این نبود و فرهنگ واپسمانده ی سرفاژ(فئودالیسم
برده دار گونه) ، مغز هارا جوری پرورش داده بود که
یارو هتّا در دولت شوروی هم در کلخوز (نهاد کشاورزی
همگانی) کار نمیکرد و از زیر کار در میرفت ولی در
باغچه ی جلوی خانه اش کوشا بود. خوب، این چنین
مردمی باید پله های گوناگونی را بگذرانند و بدبختی های
بیشتری را آروین (تجربه) کنند تا "آدم" بشوند.
بیهوده نبود که مارکس میگفت که کمونیسم راستین
بایستی در پیشرفته ترین کشور سرمایه داری پدید بیاید.
( آنزمان نامزد او آلمان بود و نامزد من هم در اروپا همانجاست )
[ATTACH=CONFIG]2402[/ATTACH]
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد