09-10-2013, 09:28 PM
اکنون که کافه خلوت شده؛ احساس خوب تنهایی را در فضای مجازی آن متصور می شوم...
در نور زرد رنگ ضعیف...با دیوارهایی تیره گون...
پرتوی سایه ای تاریکی در گوشه های آن...
میز و صندلی های چوبی همراه با یادگاری های چسبانده شده بر میزها...
موسیقی معنادار به وزن هنر نوازنده و بدون پارازیت خواننده...
و البته منوی نوشیدنی هایی که برپا کننده این کافه به تنهایی نوش جان می کرد!
سیگار؟ نه؛ دیگر علاقه ای به آن ندارم.
.....
چه شد اینها را نوشتم؟! درست نمی دانم! شاید فضای مجازی این کافه و سکوت آن توجهم را جلب کرده و از سویی همچنان گوشه چشمی هم به اجتماع دارم!
آخر این روزها؛ تنها بودن در کافه های خلوت را در دنیای واقعی نیز ترجیح میدهم.
شمایی که اکنون قدم به کافه گذاشتید و تنهایی لذت بخش مرا به گند کشیدی!!! ؛ اگر ابراز تصور من از این کافه برایت جالب هست؛ تصور خودت را هم از این کافه
مجازی؛ در آزادی فکری کامل بیان کن؛ اگر هم تصور من برایت احمقانه است؛ باز هم تصور خودت را بیان کن!
در نور زرد رنگ ضعیف...با دیوارهایی تیره گون...
پرتوی سایه ای تاریکی در گوشه های آن...
میز و صندلی های چوبی همراه با یادگاری های چسبانده شده بر میزها...
موسیقی معنادار به وزن هنر نوازنده و بدون پارازیت خواننده...
و البته منوی نوشیدنی هایی که برپا کننده این کافه به تنهایی نوش جان می کرد!
سیگار؟ نه؛ دیگر علاقه ای به آن ندارم.
.....
چه شد اینها را نوشتم؟! درست نمی دانم! شاید فضای مجازی این کافه و سکوت آن توجهم را جلب کرده و از سویی همچنان گوشه چشمی هم به اجتماع دارم!
آخر این روزها؛ تنها بودن در کافه های خلوت را در دنیای واقعی نیز ترجیح میدهم.
شمایی که اکنون قدم به کافه گذاشتید و تنهایی لذت بخش مرا به گند کشیدی!!! ؛ اگر ابراز تصور من از این کافه برایت جالب هست؛ تصور خودت را هم از این کافه
مجازی؛ در آزادی فکری کامل بیان کن؛ اگر هم تصور من برایت احمقانه است؛ باز هم تصور خودت را بیان کن!
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...