08-19-2013, 09:14 AM
undead_knight نوشته: (هرچند در مورد دانش گرایی بحثی راه نیافتاد:)) )در این مورد یکبار تایپ کردم، اما از بین رفت. حالا ببینم کی دوباره حسِ تایپ کردن در من ایجاد شود...
undead_knight نوشته: تا حالا به رابطه نیاز ها و انسان دقت کردید!؟مثلا خودم وقتی خیلی گرسنم باشه از خوردن یک غذا لذت زیاید بهم دست میده و در عوضش بعد از سیر شدن گاهی از هر چی غذاست حالم به هم میخوره!قدری توضیحاتات کم است آندد. من فکر میکنم اگرچه شاید شایع یا همهگیر نباشد، اما مشترک است. خودم هم چنین حسی داشتم، به همین دلیل معمولا در غذا خوردن و چیزهای دیگر حداقلی کار میکردم. تاثیرپذیریِ نیازهای اساسی ِ غریزی در حالتِ کلی را اگر کنار بگذاریم، در شکل و نمودها این نیازها به محیط و شرایط وابسته هستند. برای نمونه شما نمیتوانید از سکس صرفِ نظر کنید، اما حستان به آن و همچنین سوژههایش تاثیرپذیر از محیط است. حال این حسِ بد به همآغوشی یا غذا خوردن پس از آنها، به گمانم قدری با این موضوع پیوند دارد. مسیحیان و مسلمانان این حس را به شکل قویاش دارند. اما خبر خوب برایت این است که فقط مسلمانان و مسیحیان اینگونه نبودند، چند فیلسوف را میشناسم که همچین حسی داشتند، از جمله روسو و شوپنهاور... روسو پشیمانی و بدگمانیِ انسان پس از سکس را دلیلی برای بیزاری انسان از خودش و حیاتِ انسانی میدانست؛ شوپنهاور همین را علاوه بر آنچه روسو میگفت، ناشی از بازیچه گشتن در دستِ ارادهی کورِ حیات میدانست و توصیه میکرد تا آنجا که میشود باید از این چیزها پرهیز کرد ،البته خودش هرگز نتوانست این کار را بکند و همین است دلیلِ بقای گونهی انسانی...
این مثال در مورد سایر نیازها مثل نیاز جنسی و... هم مصداق داره.
اگر حس مشترک دارید که بیاید با هم تحلیلش کنیم اگر هم مشترک نیست کیس من رو تحلیل کنید:))
کسشر هم تعاونی؟!