08-05-2013, 08:15 PM
undead_knight نوشته: افسردگی به عنوان بیماری یا حداقل پدیده ای روانی یک سری خصوصیات داره که به خوبی بهش اشاره کردی ولی خود بی تفاوتی و انفعال لزوما نتیجه افسردگی نیستند،گاهی بی تفاوتی ناشی از این هست که اشخاص به خاطر استدلال(چه درست و چه نادرست) نسبت به وضع موجود بی تفاوت میشند.خب این منظورم نبود آندد جان. بیتفاوتی یا انفعال خاستگاهِ یگانه ندارد و در این بحث میتوان گفت که هم از خوش بودن یا شاد بودن و هم از غمگین و افسرده بودن میتواند ببار آید. یعنی بیاعتنایی خود میتواند یکی از راهکارهایی باشد که از روحیه جنگندگی برمیخیزد. اما ویژگیهایی که این دو نوع بیتفاوتی متفاوت هستند، در حالتِ افسردگی و غمگینی و حالتِ سروری و گردنفرازی، چنانکه در حالتِ اول، این بیتفاوتی نوعی انفعال است، اما در حالتِ دومی خودش نوعی واکنش است.
undead_knight نوشته: حالا در مورد نتیجه من فکر میکنم برای توجیه رفتارهای جمعی افسردگی به عنوان پدیده روانی نامزد خوبی نیست و موارد مثل جبرگرایی خیلی نقش مهمی در اون بازی میکنند.مخصوصا وقتی شکستی رخ میده و باور جبرگرایانه تقویت میشه.یعنی بیش از اینکه شخص علائم افسرده بودن رو نشون بده نسبت به تغییر اولا هراس داره و دوما اینکه تغییر رو ناممکن میدونه حداقل با تلاش های کوچیک(که طبیعتا آغاز تلاش های بزرگ ترند)البته درست است که افسردگیِ جمعی خودش میتواند از علتهای مختلف نشات گیرد(از جمله همانهایی که برشمردی) اما من نمیخواستم به آن بپردازم و بیشتر خودش و نتایجاش مدنظرم بود. حالا این علاقه به غم و تاریکی و پناه بردن به آن(که از نمودهای آن در ایران میتوان به عزاداریها یا روحیاتِ عرفانی اشاره کرد)، به نظرم یکی از بسترهای فرهنگیِ بسیار مستعد برای نوعی بیاعتناییِ انفعالی میتواند باشد. یعنی بررسی علت و معلول چندان مدنظرم نبود، بیشتر بررسی خودش را در نظر داشتم. حالا من فکر میکنم که این افسردگیِ جمعی که قسمتی از آن برآمده از سرشکستگیِ تاریخی و ملی است و بخشی دیگر از مذهب و آئین نشات گرفته، بسیار در ایران رواج دارد به گونهای که مراسمِ غمانگیز و پرحزن در ایران طرفدارهای بسیار بیشتری مییابد تا مجالس شادی و خوشی!
کسشر هم تعاونی؟!