07-02-2013, 08:57 AM
Philo نوشته: 1. من ...
من هرگز از کسی نخواستهام که از من «پیروی» بکند! هرجا دعوتی صورت گرفته حتما با تشویق به آزمودن این اندیشهها و گمانهها به صورت دستاول توسط خود شخص بوده.
مشکل روانکاوی آنست که دربارهی موضوع علمی سخن میگوید، یعنی از مطلبی صحبت میکند که ما برای آن یک آلترناتیو کاملا علمی(روانپزشکی)و غیرعلمی اما متدولوژیک(روانشناسی)داریم که ادعاهای آنها به مراتب درجات قابل استنادتر، اثباتپذیرتر و منطقیتر هستند. با اینهمه وقتی پای نگرش نتیجه گرا میرسد من هیچگاه ادعا نکردم که روانکاوی کار نمیکند.
آنچه من در اینجا مطرح کردهام به ترتیب وسعت در حوزهی فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی، زیستشناسی و گاهی آنتروپولوژی قرار میگیرد. در تمام مراحل نیز، خط استدلالی درست را تا جایی که میتوانستهام برپاد موج وسیع ترول و اسپمی که توسط دوستان فمینیست بر سر ما آوار شده دنبال بکنم، چنان کردهام، و هرجا مطالعهای، تحقیقی و یا برسی علمی جهت اثبات ادعاهای خود سراغ داشتهام آنرا آوردهام، و هرجا با موضوعی که به کلی فاقد سندیت و امکان اثبات محکمه پسند بوده آنرا تنها در قالب گمانهزنی صرف پیش کشیدهام نه حقیقت ازلی و ابدی و «علمی».
ما پیرامون موضوعاتی در اینجا گفتگو کردهایم که کسی تا بحال حتی به بخشی از آنها نیاندیشیده، چه رسد به آزمایش و برسی و تحقیق منسجم دانشیک، آنهم در جهانی که آکادمیای آن سه/چهار دهه است چنان به تسخیر مارکسیسم فرهنگی/فمینیسم درآمده که کسی مثل داوکینز با صدایی لرزان و دستی یخ زده از «واقعی بودن نژاد» صحبت میکند.
پس من به عنوان یک نفر آدم که دارد برپاد «تحقیق» و «برسی» و «مطالعات» صد سال فمینیسم حرفهای و مکتبی و دانشگاهی حرکت میکند تا آنجا که برایم مقدور بوده از اصول منطق پیروی کردهام. تقاضای «اثبات علمی» و «سندیت» و «آزمایش پذیری» جایی که اساسا چنین مفاهیمی برای اثبات درستی/نادرستی گزاره مورد نیاز نیستند یا امکان پدید آوردنشان برای من وجود ندارد یا بکلی فاقد ابزار لازم برای شناخت آن هستیم، آنهم در شرایطی که آلترناتیو رسمی و دانشگاهی ادعاهای من حتی زحمت همین اندازه منطقی و مستدل بودن را به خود نمیدهد، تقاضاییست که برآوردن آن از حوزهی امکان من خارج است.
در پاسخ به سوال شما: پرسشتان اشتباه است و برآمده از خبط که من گفتهام معیارهای زنان شخصی و ذهنیست. اگر نوشتههای پیشین مرا مطالعه بفرمایید، بارها گفتهام(بطور ضمنی، علاقهای به بحث در اینباره ندارم)که معیارهای زنان برای تشخیص آنچه بطور عمومی توسط ایشان «خواستنی» تلقی میشود بسیار یکسان، تغییرناپذیر و برای مردانی که در این موارد تجربه/مطالعه داشتهاند شناخته شده است. بخشی از آن از طریق روانشناسی قابل توضیح است، یک قسمت کوچکی را میتوان کمابیش بطور قطعی با زیستشناسی توجیه کرد و گروهی از آنها میتوانند تحت تاثیر فرهنگ قرار بگیرند، اما آنچه در زن تحریک میشود همیشه یکسان است، نمودهای آنست که میدگرد.
گزارهی «زنان همیشه مایل به ارتباط روبه بالا هستند»، در یک مورد مرد چاق، کچل و زشتی که صاحب یک زن زیبا، خوشهیکل و خواستنی شده به چالش کشیده بشود. اما مسئله اینست که آنچه زن در مرد به دنبال آنست، با آنچه مرد میپسندد متفاوت است، و این کهتری ظاهری یا 1. جای دیگری به روش دیگری جبران شده، و یا 2. توسط مرد در یک مانور ذهنی تحریف شده و از آنچه حقیقتا هست، به آنچه زن میبیند تحول یافته. اکنون ما میتوانیم با چند پرسش ساده و استاندارد(«چه چیز او را از همه بهتر میدانید»، «چرا او را انتخاب کردهاید»، «بهترین ویژگی او کدام است» و ...)پی ببریم که آیا آن زن به خصوص نیز مرد مورد بحث را همچون آلیس «پائینتر» از خود میبیند، یا به هر نحو و دلیلی خود را در موقعیتی پائینتر از آنچه «حقیقتا» هست مییابد و از این جهت شیفتهی او شده.
یک نکتهی دیگری که باید به خاطر سپرد و من پیشتر از آن سخن گفتهام، شیوهی همسرگزینی در یک جامعهی سنتی و تفاوت آن با یک جامعهی مدرن(=دارای نوعی انقلاب جنسی/جنسیتی)است، یعنی شرایطی که زن در آن با روش و سبک زندگی بهترینهای جامعه آشنا شده و فریب دادن هایپرگمی او برای مرد بسیار دشوار، یا چه بسی غیرممکن است. در جامعهی سنتی نقش «فراهمآورنده» و «حامی» مرد ارزشی محوری و مستقیم دارد، و در آن مردان خواستنی، آنهایی هستند که دارای ویژگیهای نشاندهندهی «پدرخوب» میباشند. در این مدل هایپرگمی زن توسط مردسالاری(یا آنچه فمینیسم مردسالاری نامیده)افسار زده شده، و هیچکس اجازهی برونرفت از گروه اجتماعی خود، دستکم در مقیاس کنونی آن را ندارد. در مدل دومی، این مردان با دولت جایگزین شدهاند. اینجا گروهی بسیار کوچک از مردان، با ویژگیهایی صرفا برآمده از رانههای زیستشناختی(=دارای نشانگان بهرهمندی از ژن خوب)و یا اربابان جهان، گروه بسیار بزرگی از زنان را در اختیار دارند و اکثریت مردان یک جامعه، یا هرگز انتخاب نمیشوند، یا بطور موقت انتخاب شده، پس از مدتی طلاق داده میشوند و اگر کل طول عمر آنها را در نظر بگیرید، اکثریت مطلق مردان، در اکثریت مطلق زندگی خود مجرد هستند.
[ATTACH=CONFIG]2107[/ATTACH]
ابطال گزارهی «هیچ زنی شما را انتخاب نمیکند مگر شما را به تمام مردان دیگر ترجیح بدهد» اتفاقا در عینیت رخ میدهد، و زنانی هستند که قطعا چنین نمیکنند، یعنی در برخورداری از موقعیت اقتصادی، اجتماعی، ظاهری، فردی و هرگونه مشخصهی قابل برسی دیگری از مردی که انتخاب کردهاند سرتر هستند و خودشان هم اینرا میدانند(فریبی در کار نبوده و بازی ذهنی انجام نگرفته). اما میزان خوشبختی و رضایت این زنان در این پیوندها و درصد طلاق در خانوادههایی که مثلا زن در آن فقط درآمد بالاتری از مرد دارد و هرگونه تحقیق و مطالعهای که در اینباره انجام شده، همچنان نشان میدهد عاملی ثانویه مایهی این انتخاب شده(فشار رانههای بیولوژیک، فشار همسالان یا هرچه)، نه میل دست اول و عریان همسرگزینی زن. وانگهی برسی این گروه از آدمها به درد ما نمیخورد و چیزی به دانشمان پیرامون بحث نمیافزاید، ما دربارهی نرم حرف میزنیم نه استثنا.
طبیعتا این یک گفتگو نخواهد بود، چراکه دفعهی بعدی که من لاگین بشوم مشخص نیست و احتمالا در جریان خداحافظی من از انجمن هستید. شما را دعوت میکنم که در صورت داشتن وقت و انرژی و انگیزهی لازم نوشتههای مرا در تالار زنامرد مطالعه بکنید و اگر بازهم نظری یا انتقادی داشتید آنها را مطرح بکنید. اینها اندیشههایی هستند بسیار خام، جوان و فردی. هرچه نقد بیشتری بشوند به قدرت و اعتبار آنها افزوده خواهد شد و به من و دیگر دوستان راههای بهتری برای شناخت آنچه هست، نه آنچه به ما گفته شده که هست خواهد داد. بخش بسیار بسیار بزرگی از موفقیت نسبی آنچه من در اینجا نوشتهام بدلیل هماهنگی و ارائهی توصیفی دقیق، و توضیحی بسنده برای دلایل و انگیزهها و چگونگی رفتار زنان، و تجربیات شخصی مردان در زندگی بوده. تا آنجاکه درون و بیرون نت دیدهام، هرچه حشر و نشر طرف با زنان بیشتر بوده(حال به عنوان دوست، یا برادری که مثلا سه چهارتا خواهر داشته، یا شخص دختربازی که زیاد با زنان سر و کار داشته یا هرچه)، میزان اقبالی که حرفهای من نزد او یافته بیشتر بوده. من قطعا بطور دائم درحال مطالعه، برسی و نوشتن اندیشههایم در اینباره خواهم بود، و حتی اگر دیگر آنها را منتشر نکنم، از نظرات و انتقادات دوستان دربارهی آنها استفاده و بهرهی زیادی خواهم برد.
شاد و موفق باشید.
زنده باد زندگی!