06-21-2013, 03:50 PM
Russell نوشته: در مورد پیچیدگی آن که شکی نیست داریوش جان ولی در مورد اینکه چه میزان از آن طبیعت انسان است و چه میزان تربیت سخن میتواند برود.مثلا در مورد همین گرایش به همجنس میدانیم که در همین ایران خودمان مدتها بوده و در یونان باستان هم کاملا رواج داشته و با اینکه دلیل نفرت از آن بخاطر تضاد ظاهری آن با رانه تولیدمثل و فرگشت بدیهی بنظر میرسد ولی همین حظور نسبتا قویش چه در بین حیوانات دیگر و چه انسانها در سراسر جوامع (ملو تحت سرکوب فرهنگ) نشان میدهد از آن سو هم کشش طبیعی به آن وجود دارد.
بنظر من در مورد همجنسگرایی و حتی سکس با محارم با وجود ریشه بیولوژیک و فرگشتی اولیه این فرهنگ و سنت است که باعث آموزش این نفرت میشود و اتفاقا در مورد سکس با محارم هم مانند همجنسگرایی دلیلی برای چرایی نااخلاقی بودن انجام آن نمیشود پیدا کرد ولی چون تابو اجتماعی در برابر اینها بسیار عمیق است حس انزجار هم از آنها بسیار شدیدتر است.نمونه دیگر ان مثلا غیرت و ناموس است که باز میبینیم چه میزان میتواند حس انزجار را در انسانها بهمراه داشته باشد ولی باز هم میبینیم مثلا چه میزان این غیرت میتواند با تغییر فرهنگ مثلا از اروپای غربی نسبت به خاورمیانه تغییر کند.البته این حس انزجار همانطور که گفتی اول میاید و میشود در مورد دلایل خوب یا بد بودن آن بحثی نشود ولی باز فرد دچار خشم شود ولی نکته این است که بخاطر حالت متعصبانهای که آموزش این رفتار داشته، فرد بهنگام حمله به این باور بنیادی خود میبیند که با وجود این احساس خشم و نفرت شدیدی که دارد هیچ دلیلی نمیتواند برای چرایی بد بودن سکس با محارم یا همجنسگرایی بیاورد و خشم او چند برابر میشود.همچنین است برای احساسات نسبت به نمادهای ملی-قومی مثل اینکه کسی از پرچم کشور بعنوان زمین شور استفاده کند یا مثلا با حیوان مرده سکس کند و...
البته من از واژهی طبیعی برای معنای عامِ آن، یعنی نرمال استفاده نکردم و بهمین خاطر آنرا در گیومه آوردم. واکنش طبیعیست چراکه از نظرِ من نشاتگرفته از پدیدههای طبیعی، از قبیلِ غرایز است. باید از خود بپرسیم این همه تابو و افسانه چر در موردِ این موضوع وجود دارد و در جهانی که تقریبا همهی تابوها در آن شکسته شده، همچنان مقاومت برای پذیرفتن شکستنِ تابوهای جنسی مثلِ همجنسگرایی وجود دارد؟ پاسخ من این است که تولید مثل( که در حالتی کلیتر سلامتش ، به معنای بقای خانواده،قوم، قبیله،ملت و بشریت است) بسیار تاثیرگذار در فرهنگ و تمدنِ جامعه است و هر چه که در آن سالم و درست در نظر آید، کاملا ساده و عادی قلمداد میشود هر آنچه که انحراف یا مخاطره تلقی شود، توسطِ خودِ آن جامعه و فرهنگ سرکوب میشود. اینچنین است که میبینید بیشترین تابوهایی که رگ گردنها را به غایت برمیانگیزانند، در همین مقوله وجود دارند. بیشک حضور این بیزاری در آموزههای دینی نیز برآمده از همین مطلب است. اما آنچه که مسخره و بیمعنی است، دست یازیدنِ به این حماقتِ باستانیست و اصرار به تداومِ آن است!
کسشر هم تعاونی؟!