06-01-2013, 02:31 AM
Dariush نوشته: هرگز نشد که ساعتِ خوابم را تنظیم کنم. گاهی دوستانم ساعتِ 12 ظهر با من تماس میگیرند و با شگفتی با صدایی سرشار از خوابآلودگی مواجه میشوند. یکی دو هفته دیگر نیز من ساعتهای اول صبح با آنها تماس مگیرم. اینچنین است که هرگز کسی از آنها نمیداند چه ساعتی بیدارم و چه ساعتی خوابم! فکر میکنم از این پس اگر 5 سال را یکسره بخوابم، همچنان کمبود خواب خواهم داشت، چراکه گاه میبینید دو روز است اصلا نیخوابیدهام. بااینحال شبزندهداری، برایم زندگی است و هرگز آنرا رها نخواهم کرد.بیکاریست احتمالا داریوش جان، منهم به محض آنکه بیکار میشوم برنامهی خوابم برهم میخورد و شبم میشود روز. اگر یک برنامهی پربار روزانه داشته باشید شب را با اشتیاق میخوابید.
میگویم این گفتگو پیرامونِ فمنیسم و زنامرد گوبا فروکش کرده، با اینحال اما امروز من در بیبیسی گزارشی را میدیدم که توجهم را جلب کرد و آن اینکه در کمپین «نه به قانون سنگسار» اعلام کرده طی چند سال (به گمانم بین سالهای دههی 80 بود) هفت مرد و دو زن سنگسار شده بودند. شگفتآور اینکه وکلا توانستهاند در این سالها چند زن(به گمانم 5 زن) را از سنگسار نجات دهند، در حالیکه تنها یک مرد نجات داده شده!!!
این مباحث اندکی فروکش کرده چون من منتظرم آنچه اینجا نوشتهام و شما خواندهاید عینا در زندگیتان اثرگذار بشود، تا سکان مبارزه را به شما بسپارم و خودم به نوعی بازنشست بشوم. دانستن اینها که ما در این چند ماه گفتهایم هنر نیست، به راستی به این دانستهها عمل کردن و آنها را نزد خود پذیرفتن و تغییر رفتارهایی که خوراک زنمحوری میشوند بسیار مهمتر و دشوارتر است. در آن یکی تاپیک راسل علنا به ایرانبانو التماس کرده بود تا بگذارد اندکی از تصویر خیالی پیشین از زنان برایش پابرجا و زنده بماند. این موقعیتیست که همهی دوستانی که به نحوی نوشتههای مرا خوانده و پذیرفتهاند با آن روبرو خواهند شد، تمام سلولهای بدن شما با هم آرزو میکنند که اینها حقیقت نداشته باشند یا دستکم استثنایی وجود داشته باشد. برای دانستن اینها کافیست کمی وقت بگذارید آنچه نوشته شده را بخوانید، اما برای صادقانه پذیرفتن و سپس «درونی» کردن این دانستهها باید تمام آنچه فرهنگ، مذهب، عقل سلیم، زیستشناسی و دیگر رانههایی که به هر نحوی نقشی در شکل دادن امیال انسان مذکر ایفا میکنند را یکجا انکار بکنید. اگر میل نوکری برای مهبل بخشی از سرشت مرد نبود زنان هرگز قادر نمیشدند در سرتاسر تاریخ این چنین گسترده و موثر از آن بهره بگیرند. گذشته از این، در زندگی خصوصی هرکس هم موانع بیشمار ثانویهای هست که از این پذیرش نهایی ممانعت به عمل میآورد و شاید سالها زمان لازم باشد تا بتوانید حقیقتا آنچه را میدانید بفهمید.
زنده باد زندگی!