05-17-2013, 10:38 AM
Angela نوشته: نادیده گرفتن جنسیت یه جوکه, ما هر حرفی بزنیم و هر کاری کنیم در درجه اول بر مبنای جنسیتمون داوری میشه و این که چه اهداف پنهان و چه انگیزه هایی از گفتن اون حرف یا نظر داریم: "زنان یا اینجوری اند یا اونجوری..."
و بعد باید گشت و شواهدی برای تایید یکی از اون دو نظریه پیدا کرد.
نظر شما, استدلال شما و فکر و عقیده شما همه تحت الشعاع جنسیت هستند. این چیزی هست که ما زنها مدتها سعی کردیم باهاش بجنگیم و مردها هم –گاهی- انکارش می کردند. ولی از بین نرفته و نمیره؛ البته زنها هم به دنبال تایید گرفتن از جنس مخالفند, جوری باشند که مردها بپسندند, همونطور که مردها هستند و این بر همه کارهای ما تاثیر گذاشته...
اما نکته مثبتی که این جنبش حقوق مردان برای من داشت این بود که این فکرهای اهمیت ندادن به جنسیت رو دور بریزم.
ما قبل از هر چیز زن هستیم و "باید" به فکر منافع خودمون باشیم. ما از گروه مردان نیستیم و نمی تونیم با اونها یکی باشیم. شاید خیلی وقتها با اونها همراهی یا همکاری کنیم ولی همیشه قبل از هر چیز متعلق به گروه جدای زنان هستیم. این رو باید بپذیریم.
ببینید کسی احترام و اعتبار به شما بدهکار نیست، شما موظفید آنها را بدست بیاورید.
اینکه زنان قادر نیستند فراتر از جایگاه جنسیتی خود به موضوعات بنگرند تقصیر من نیست، جالب آنکه شما آنرا انکار هم نمی کنید(هیچ زنی چنین نمی کند، فقط آنرا توجیه می کنند، که «ما حق داریم» و «این بخاطر لحن زن ستیز شماست» و «مسلم است که در برابر سری سازی زنان موضع دفاعی می گیریم» و ...)، زنی که به راستی بخاطر حساسیت به موضوعاتی که مردان از آن رنج می برند مدافع حقوق مردان شده باشد را ندیده ام، زیرا اگر به راستی از چنان سوراخی آمده باشند، می فهمند که مقدار مشخصی زن ستیزی در این جنبش بدیهی و طبیعی و موجه است، چون از کسی نوکری کشیدن و سپس او را به جرم اربابی محاکمه کردن رذالتی ست که هرکس را به خشم و خروش وامی دارد.
اما چنین چیزی نمی بینیم، آنچه هست مقداری همراهی نیم بند و بسیار شرطی شده است که همواره توام می شود با مقدار زیادی ابراز بیزاری و تبری جستن از «زن ستیزی انباشته در جنبش»، «فلان جایی که برای زنان توهین آمیز است»، «بهمان نقطه ای که احساسات زنان را جریحه دار می کند» و ... شوالیه مرده اینجا به راستی معتقد است که مهملاتی که بهم می بافد حقیقت دارند و «مردسالاری» وجود داشته و مردان «مزیتی» دارند و برای رسیدن به برابری باید زنان را «به سطح مردان» رساند و حاضر است برای اثبات این پایبندی شش مدل پشتک بزند و اگر پای آن افتاد سکس بدون توافق را تجاوز جلوه بدهد، اکنون شما یک زن به من نشان بدهید که در هر موردی(نه فقط حقوق مردان)، حاضر است با چنین سطحی از صداقت فکری «منافع» و «امتیازات» جنسیتی یا غیره ی خود را فدای آنچه حقیقت می پندارد بکند. قادر نخواهید بود. خودتان هم حاضر به انجام آن نیستید. و انگشت شمار(و به راستی انگشت شمار)زنانی مثل سیمون دو بوار که می گفت برای برابری حقیقی میان زن و مرد باید حق خانه ماندن و بچه داری را زن بگیریم زیرا اگر آنرا داشته باشد بی شک انتخابش خواهد کرد، جوک و مچل جمع شده اند و این بخش از نظریه های ایشان مسکوت و ناشنیده مانده و در هیچ کجا میان زنان خریداری نداشته و ندارد.
ما در مرحله ای از تاریخ قرار گرفته ایم که آنچه زنان می کنند یا نمی کنند دیگر نمی تواند برایمان مهم باشد، هرکه باید به راه خودش برود و آسودگی از این نوکری بی مواجب برای مردان بجز با استقلال کامل میسر نخواهد بود. همراه باشید، همراه نباشید، موافق باشید، مخالف باشید، فمینیست باشید، سنتی باشید، برابری طلب باشید یا برتری طلب تفاوتی به حالتان نمی کند. گروهی مردان هستند که بیدار شده اند، آرام آرام به بیداری دیگران کمک می کنند و آنچه شما می خواهید و می کنید و می پسندید برایشان اهمییت ندارد. وقتی سیستم یکسره برپاد شما عمل می کند، تنها راه باقی مانده آنست که آنرا ترک بکنید. من الان مدتی ست که دیگر فعالیتی برای حقوق مردان نمی کنم، چون اعتقادم را به اثربخشی آن از دست داده ام و آنرا هم به نوعی به رسمیت شناختن گفتمان زن محور می دانم، همانطورکه داریوش درباره اصلاح طلبی به درستی اشاره کرد، تلاش برای تغییر سیستم از درون چیزی بجز رسمیت بخشیدن غیرمستقیم به آن نیست.
شما(زنان)یک نژاد جدیدی از مرد تربیت کرده اید و به جان خودتان انداخته اید که با تهدید به ندادن سکس مرعوب نمی شود، از انتخاب نشدن نمی ترسد، حاضر نیست بخاطر دسترسی به مهبل شما باج بدهد و از برچسبها، انگها و تهدیدهای شما ابایی ندارد: مردی که هیچ کنترلی به روی او ندارید. این مردان هر روز دارند بیشتر می شوند و بی اعتنایی آنها به اینکه شما می خواهید چه بکنید بیشتر. باید هم دستپاچه بشوید و اینطور ما را تهدید به «رفتن به آن راه دیگر» بکنید.