04-12-2013, 01:01 AM
Ouroboros نوشته: درود داریوش گرامی، خوش برگشتید.درود امیر جان.خوشحالم که باز شما را اینجا میبینم.
Ouroboros نوشته: من راستش کاری به نقد فمینیسم یا زنان بطور کلی ندارم، اینها عوارض ناخواستهی بحث دربارهی موقعیت جنسیتی مردان در جهان است.. بیشتر اشتیاقم به بیدار و همراه کردن مردان انجمن است. تمام زنان تمام آنچه اینجا نوشته شده از قبل میدانند، و به آنچه بر مردان میرود خوب آگاه هستند، مرد است که کلافی درهم پیچیده از اوهام را بدور خود تنیده تا از او در برابر حقیقت تلخ و آشکار(اینکه زن کوچکترین علاقهای به او نخواهد داشت و فراتر از ابزار برای رسیدن به مقصودی نخواهد بود)مراقبت بکند.. من مشکلی با اینهم نمیداشتم اگر آش تا این اندازه شور نمیشد، و کار بیخ پیدا نمیکرد. کُلا هدفم از تمام آنچه اینجا نوشتهام پیشنهاد زاویهای جدید برای پرداختن به موضوع منحصرا برای مردان بوده.میتوانم خوب درک کنم که چه میگویید و این کارتان شایسته تقدیر است . من هم براستی امیدِ چندانی به تغییر در جامعه زنان ندارم . از فرگشت تا فرهنگ دست به دست هم دادهاند که زنانِ امروز به چنین وضعی مبتلا باشند.آنچه جدید و امروزی است و باید در برابرش ایستاد ، همانا گمراهی و به قولِ شما اوهامیست که اندک اندک جامعهی مردانِ ما را نیز در بر میگیرد و آنها را بطور خفتباری به سوی خودزنی بیشتر میراند . این روند اگر ادامه یابد وضعیت بسیار فجیعی در انتظار خواهد چرا که هرآنچه تاکنون باعث وضعیتِ امروز زنان و مردان شده، به صورت پکیج و ایدهئولژی درآمده و سازماندهیشده پیش میرود طوری که در نهایت همچون گلولهی برفیی که هر چه بیشتر پیش میرود بیشتر بزرگ میشود صرفا باید منتظر این باشیم که جایی آنقدر دچارِ فلاکت شویم که این روند در خود به پایان و بنبست برسد همچون مانعی که گلوله برفی را منفجر میکند. وگرنه چه کسی تا پیش از این فکر میکرد روزی رئیس جمهورِ آمریکا مجبور شود به خاطرِ اینکه از زیباییِ همکارِ خود تمجید کند ، به طور رسمی معذرت خواهی کند؟ چه کسی فکر میکرد قوانینی اینچنین ضدبشری و ضدمرد در غربِ به اصطلاح دموکرات وضع شود؟
آنچه مرا در موردِ ایران نگران میکند، این است که موجِ فمنیستیِ غربی سونامیوار به سوی ایران میآید و در غالبِ روشنفکری و «فعالِ حقوقِ زنان» باعثِ هرچه وخیمتر شدنِ وضعیتِ ایرانِ فردای آزادی شود.به خصوص که وجودِ قوانینی چون حجاب و چند همسری و همچنین تبلیغاتِ بیامان باعث شده که جامعه براستی خود را بدهکار به زنان و برپاد آنها بداند.چنانکه این فضای مسموم و هیپنوتیزم چنان جامعه را در بر گیرد که هرچه فمنیسم بگوید با جان و دل پذیرفته؛ که خود را یکسره برده و اسیر زنان کند؛ که زنان را هرچه بیشتر به سوی انگَلیسم سوق دهد؛ که کوچکترین مقاومتی در برابرِ ادعاهای فمنیستها خرد شود و خلاصه هر چه بیشتر این لجن چنگ زده شود تا بیشتر بوی گندش درآید. چنین وضعی یحتمل منجر به وضعیتی بس فاجعهبارتر از غرب میشود.
چیزی که بیش از هر چیز مرا میآزارد دگرگونه جلوه دادن واقعیات است . واقعیاتی که صرفا چون کنارِ گوشِ ما هستند و به چشمانِ ما بسیار نزدیک هستند و نیز هر روز آنها را میبینیم ، نادیده انگاشته میشوند و اگر دیده میشوند دگرگون میشوند.من هیچ نمیتوانم این را وقاحت را تحمل کنم. مثلا هیچکس نمیگوید که پسربچههای ایرانی چرا قربانیانِ اصلیِ تجاوزِ جنسی هستند و هرگز چیزی از این فاجعهای که همهی ما میدانم، میبینیم، گاها خودمان قربانی بودهایم ، جلوی چشممان است و... گفته نمیشود. پسرهایی که اندکی زیبا بوده و بدنشان کممو باشد از دورانِ مدرسهی ابتدایی تا سربازی همیشه و همیشه در معرضِ تجاوز جنسی هستند.در واقع اگر زشت باشید، اگر پرمو باشید و خلاصه کونِ چشمنواز و بدنِ سفید نداشته باشید باید خوشحال باشید. چرا که احتمالا از آزارِ جنسی در امان خواهید بود.حقارت و شخصیتِ خردشدهای که برای مردانِ قربانیِ تجاوز در سنین بزرگسالی میماند بسیار جانکاه خواهد بود و گاه منجر به خودکشی میشود.این موضوع در مخصوصا در شهرستانهای ایران بسیار زیاد به چشم میخورد و اصلا نمیتوان آنرا نادیده انگاشت. حال تصور کنید چه حالی مرا دست میدهد وقتی میشنوم با وقاحتی بینظیر گفته میشود :"خب مردا خودشون به خودشون تجاوز میکنند پس به ما ربطی نداره".
خلاصه من هم همچون شما امیدوارم در هرجا که بتوانم از مسمومیت اذهانِ مردان جلوگیری کنم.من به زنان امیدی ندارم.
کسشر هم تعاونی؟!