01-29-2011, 02:53 AM
doubt نوشته: مهربد گرامی؛
این آزمایش در شرایط غیر آزمایشگاهی مطمئنا چنین جوابی نمیدهد و همینطور فکر نکنم جامعه آماری بالایی هم داشته بوده باشد.
البته شاید من فرصت و توانایی استفاده از روش آزمایشگاهی برای رد این آزمایش را نداشته ام ولی بر مبنای مشاهده ی مستقیم و زندگی در جامعه ی انسانی معتقدم چنین چیزی رخ نمی دهد.
(مثال نقض:خود من..!)
در اینباره جای گفگتو زیاد است.
doubt نوشته: این نیز به نظر من خیلی کلی است ،شرایطی که انسان کاملا احساس کنند باید بین خود و دیگری انتخاب کند ،قاعدتا خود را انتخاب میکنند یعنی اگر نکند کار غیر عقلانی کرده است که نه با توجه به فیلم های هالیوودی بلکه با فلسفه چنین چیزی عقلانی است. (بقیه ادعاها شعار،داستان وتخیلی بیش نیست)
که با این تفسیر اداره ی جامعه به این صورت ممکن نیست.
doubt نوشته: در مورد این موضوع نیز اطلاعات نداشتم،از متخصصی پرسیدم ،چکیده سخنانش را این گونه دریافت کردم که در همین سیستم تورنت نیز نهاد مدیریتی(قدرت) وجود دارد بدین صورت که همه ی درخواست ها به این سیستم وصل شده و تورنت آن ها را به هم متصل مینماید یعنی منابع در بین کاربران پخش شده و مدیریت کماکان با سیستم مرکزیست.
نادرست است. شبکههای تورنت «میتوانند» از یک سیستم مرکزی در جایگاه coordinator
برای شتاب دادن و هماهنگ کردن گرهها که کاربران باشند، سود ببرند، ولی این تنها در جایگاه یک
افزونه برای کاربرانی است که نمیتوانند ارتباط سرراست و بدون میانه با دیگر کاربران برقرار کنند:
Distributed_hash_table
DHTs characteristically emphasize the following properties:
* Decentralization: the nodes collectively form the system without any central coordination.
* Scalability: the system should function efficiently even with thousands or millions of nodes.
* Fault tolerance: the system should be reliable (in some sense) even with nodes continuously joining, leaving, and failing.
DHTs characteristically emphasize the following properties:
* Decentralization: the nodes collectively form the system without any central coordination.
* Scalability: the system should function efficiently even with thousands or millions of nodes.
* Fault tolerance: the system should be reliable (in some sense) even with nodes continuously joining, leaving, and failing.
doubt نوشته: و همینطور نمیتوان شبکه کامپیوتری را به سیستم اجتماعی تعمیم داد چون کاربران توانایی انجام هیچ حرکت غیرقابل پیش بینی ندارند و اگر هم بکنند سیستم تورنت توانایی خواندن آن را ندارد یا اجازه عبور نمیدهد که در مورد جامعه این گونه نیست و اگر چنین امری هم به وجود بیاوریم دیگر از حالت آنارشیسمی خود خارج شده و نهاد مقتدر به وجود می آید.
در اینکه نمیتوان شبکههای رایانهای را به همبود و اجتماع تعمیم داد سخنی نمیرود،
ولی همانندی این دو در جایگاه یک شبیهسازی، بسیار سودمند و البته چشمگیر است.
جدا از تورنت، من بزرگترین شبکه جهان که «اینترنت» باشد را نیز میتوانم در جایگاه نمونه برای شما
نام ببرم. همچنان که بالا نیز گفتم، در اینترنت ما هیچ قانونگذار و مرکزیتی نداریم ولی میبینیم که پایداری آن از
بهترین سیستمهایی که تاکنون بدست آدمی ساخته شدهاند نیز بیشتر است، چرا به سادگی، همان هسته و مرکز را ندارد.
doubt نوشته: -در کل به نظر من فلسفه ی آنارشیسم لنگ میزند ولی درک نکردن من بیشتر از لحاظ اجرایی وسیاسی آن بود ،یعنی اگر من فردا بخواهم تبلیغ آنارشیسم کنم چه بگوییم ،چگونه شرایطی لازم است تا چنین انقلابی رخ دهد ، چگونه آن را نگه میداریم ،چگونه هدف ترسیم میکنیم و در برابر جوامع کاملا منسجم دیگر به رقابت برای رسیدن به آن میپردازیم و...
اینها برای گفتگوی بیشتر نکتههای خوبی هستند. اما آنچه مرا بیشتر به آنارشیسم جلب
میکند نه ساختار منحصر به فرد آن، که ناپایداری و مزاحم بودن «آزادی» در آنها است.
سیستمهای همبودین کنونی همگی در محدود کردن آزادیهای آدمی همرای هستند.
اشتباه نشود، من درباره نظامهای صرفا توتالیتر سخن نمیگویم، بلکه این ویژگی گرفتن آزادیهای
آدمی در سیستمهای بسیار آراسته و خواستنیای که در غرب آزاد میبینید نیز میباشد.
این فرآیند که شاید بتوان آن را فرآیند بردگی کشیده شدن نامید، روندی کند ولی پیوسته دارد و فرنود بودن آن نیز از یک
ویژگی بسیار ساده که در همه سامانههای همبودین کنونی میبینیم سرچشمه میگیرد: بهینهسازیِ روزافزون و پیاپی همبود
سامانههایی که ما امروز داریم، برای کارکرد درست و از میان نرفتن خود، نیاز به شهروندانی قانونمدار دارند که ظوابط و هنجارهای
سیستم را به خوبی دنبال کنند. این روند از سویی با بیشتر شدن شمار آدمیان، و از سوی دیگر با پیشرفته شدن ساختار همبود، و در کنار آن
با افزایش نیاز روزافزون به هماهنگی هر چه بیشتر میان شهروندان و برخورد ایشان با یکدیگر، خواه ناخواه به پیاده سازی بسترهایی
میانجامد که با گرفتن آزادی (که در بهینهسازی فاکتوری پیشبینیناپذیر و مزاحم است) آدمی را به بردگی و ماشینهای مطیع تبدیل خواهند کرد.
به بیان دیگر، سیستمهای کنونی به سویی پیش میروند که هر آدم دیگر در جایگاه تنها یک «هموند در سیستم» نخواهد بود، بلکه در
جایگاه «هموندی از سیستم» به شمار خواهد رفت که بایستی با هنجارهای اجتماعی که سیستم آنها را (هماکنون نیز) تبلیغ میکند، زیر کنترل باشد.