04-09-2013, 11:39 AM
آنارشی جان در عکسالعمل واحد زنان این انجمن، و بیرون از این انجمن در برابر حرفهای من درسی هست که من آرزو میکنم ای کاش مردان میآموختند. اینکه به خودشان میگیرند. بحث را کاملا شخصی میبینند، و وقتی من میگویم «زنها یا انگل هستند یا فاحشه» اینرا توهین مستقیمی نسبت به خودشان میدانند. مردان اما چنین نیستند، بیشمار «مرد فمینیست» میبینید که مینشینند در این سمینارها و سایتها ... و نه فقط دربارهی مردان خبیث، مردان متجاوز، مردان سلطهجو و ... به اباطیل ضدمرد فمینیستها گوش میدهند، بلکه خودشان هم به آنها مهر تائید میزنند و در تحقیر و سرکوب مردان همراه میشوند. دلیل اینست که مرد ذاتا مشتاق به جلب نظر مساعد زن است، و در این راه با دیگر مردان رقابت میکند، پس کهتر بودن و پائینتر بودن و چه میدانم، «نفهم» و «متجاوز» بودن «مردان دیگر»(مردان سنتی، مردان خارجی ...)به نوعی منیت در بحران مرد را مورد نوازش قرار میدهد و او را در موقعیت برتری نسبت به آن مردان خبیث زنستیز قرار میدهد، اینست که با کوبیده شدن و درهم شکستن همه چیز جنسیت خود با مشتی زن ابله همراه میشود و هیچ مشکلی ندارد وقتی فمینیستها میگویند «به پسرانتان تجاوز نکردن را بیاموزید» گویی مردان ذاتا متجاوز هستند.
ای کاش در اینباره کمی همچون زنان بودیم، و به درستی، موضوع را شخصی میدیدیم. آن «مردان بدوی» دیر یا زود تو را هم شامل میشوند، زیرا چنانکه دیدهایم فمینیسم هربار با رسیدن به اهداف خود، هدف تازهای را علم کرده، گویا هرچه بیشتر با «نابرابری» جنگیده و بر آن غلبه کرده، مقدار آن در جامعه بیشتر شده، این تغییر هدف مداوم و کشف هر روزهی وجوه جدیدی از مردسالاری بخاطر آنست که همهی اینها مبتنی و برآمده از طلبکاری ذاتی زن از مرد است، نه وجود پدیدهای عینی.
روابط میان زن و مرد باید مبتنی بر آگاهی مداوم و هوشیاری کامل مرد نسبت به Manipulation زن باشد. باید «برگ برنده»ی زنان را از آنها بگیریم، و تنها راه آن پیدا کردن آلترناتیو برای ارضای میل جنسیست در جای دیگر، یا دستکم کنترل آن با هدف تسلط بر رابطه. شما باید بتوانید با نمایان شدن اولین نشانهها برای باجگیری رابطه را قطع بکنید، هرگز بیشتر از آنچه گیرتان میآید(=سکس)به زن ندهید، بیدلیل به او اعتماد نکنید و پیشداوریهای مثبت دربارهی «زنان» را یکجا دور بیاندازید.
«جواز کُس» را باید از زنها گرفت، این جواز که هرچه دلشان خواست بکنند بیهیچ، یا با اندکی عواقب. اگر زنان میتوانند به اندازهی مردان توانایی و رشد و پیشرفت داشته باشند(که میتوانند)، میتوانند همانقدر هم خبیث و رذل و سادیست باشند، کافیست از پنجاه میلیون بچهی سقط شدهی غربی بپرسید. ما میبینیم که این جواز به زنان اجازه میدهد با آن از زیر سیلی زدن به صورت مرد غریبه گرفته تا پرداخت نکردن یک ریال از هزینههای زندگی خود تا کمک نکردن در دادن خرج خانه تا نرفتن در جنگ و دفاع از حق رأی خود (و تا دیگر مزایایی که دارند فقط بخاطر زن بودن) بگریزند. در غرب هم نه فقط اوضاع بهتر نشده، بلکه هزار برابر بدتر است، اینجا زنان حتی از زیر بار کشتن نوزادان خود فرار میکنند، بخاطر جرم مشابه کمتر زندان میروند، بچهبازی و تجاوز آنها به پسربچهها سوژه برای خنده و شوخیست و گاهی حتی به زندانی شدن آنها نمیانجامد، میتوانند هرچه خواستند یک مرد را کتک بزنند و آن مرد را در دادگاه کسی محل گربه هم نمیگذارند، و خلاصه میتوانند هر غلطی که دلشان خواست بکنند، و بخاطر آن هرگز جوابگو نباشند.
اتفاق دیگری که باید بیافتد آنست که مرد باید زن را «وادار» به این کارها بکند، هیچ زنی داوطلبانه این مزایا را رها نمیکند، بالعکس با چنگ و دندان از آنها دفاع میکنند و بنظرشان تمام آنچه دارند «حق مسلم ماست»، بعلاوهی هزار و یک چز دیگر. اما منظور از «وادار» کردن چیست؟ اینکه مثل فمینیستها دولت را به استخدام خود دربیاوریم و از قوهی قهریه برای کنترل زنان استفاده بکنیم؟ هرگز. بلکه باید با دروننگری همهی آنچه مایهی سوء استفادهی زنان بطور انفرادی از ما میشود را شناسایی کرده، بیرودربایستی نابود بکنیم. کاری خواهد بود بسیار دشوار، و بسیار موثر، که پس از آن شما قطعا انسانی که اکنون هستید نخواهید ماند. بیاموزید که زنان به راستی از شما چه میخواهند، چه روشهایی برای اخذ آنچه میخواهند دارند و پس از آنکه آنچه میخواهند را دریافت کردند چه میکنند، و این دانش بجای «نفرت از زنان» به شما این توانایی را میدهد که به کل این معادله از زاویهی جدیدی بنگرید.
از زمان جنسیتی شدن تولید مثل، همه چیز راجع به زنان و اینکه چه میخواهند و چطور میتوان آنچه میخواهند را به آنان داد و ... بوده. زمان آن فرا رسیده که اندکی به خودمان بپردازیم، و اینکه ما چه میخواهیم، چه نیاز داریم و چطور میتوانیم آنها را از زن بگیریم.
ای کاش در اینباره کمی همچون زنان بودیم، و به درستی، موضوع را شخصی میدیدیم. آن «مردان بدوی» دیر یا زود تو را هم شامل میشوند، زیرا چنانکه دیدهایم فمینیسم هربار با رسیدن به اهداف خود، هدف تازهای را علم کرده، گویا هرچه بیشتر با «نابرابری» جنگیده و بر آن غلبه کرده، مقدار آن در جامعه بیشتر شده، این تغییر هدف مداوم و کشف هر روزهی وجوه جدیدی از مردسالاری بخاطر آنست که همهی اینها مبتنی و برآمده از طلبکاری ذاتی زن از مرد است، نه وجود پدیدهای عینی.
روابط میان زن و مرد باید مبتنی بر آگاهی مداوم و هوشیاری کامل مرد نسبت به Manipulation زن باشد. باید «برگ برنده»ی زنان را از آنها بگیریم، و تنها راه آن پیدا کردن آلترناتیو برای ارضای میل جنسیست در جای دیگر، یا دستکم کنترل آن با هدف تسلط بر رابطه. شما باید بتوانید با نمایان شدن اولین نشانهها برای باجگیری رابطه را قطع بکنید، هرگز بیشتر از آنچه گیرتان میآید(=سکس)به زن ندهید، بیدلیل به او اعتماد نکنید و پیشداوریهای مثبت دربارهی «زنان» را یکجا دور بیاندازید.
«جواز کُس» را باید از زنها گرفت، این جواز که هرچه دلشان خواست بکنند بیهیچ، یا با اندکی عواقب. اگر زنان میتوانند به اندازهی مردان توانایی و رشد و پیشرفت داشته باشند(که میتوانند)، میتوانند همانقدر هم خبیث و رذل و سادیست باشند، کافیست از پنجاه میلیون بچهی سقط شدهی غربی بپرسید. ما میبینیم که این جواز به زنان اجازه میدهد با آن از زیر سیلی زدن به صورت مرد غریبه گرفته تا پرداخت نکردن یک ریال از هزینههای زندگی خود تا کمک نکردن در دادن خرج خانه تا نرفتن در جنگ و دفاع از حق رأی خود (و تا دیگر مزایایی که دارند فقط بخاطر زن بودن) بگریزند. در غرب هم نه فقط اوضاع بهتر نشده، بلکه هزار برابر بدتر است، اینجا زنان حتی از زیر بار کشتن نوزادان خود فرار میکنند، بخاطر جرم مشابه کمتر زندان میروند، بچهبازی و تجاوز آنها به پسربچهها سوژه برای خنده و شوخیست و گاهی حتی به زندانی شدن آنها نمیانجامد، میتوانند هرچه خواستند یک مرد را کتک بزنند و آن مرد را در دادگاه کسی محل گربه هم نمیگذارند، و خلاصه میتوانند هر غلطی که دلشان خواست بکنند، و بخاطر آن هرگز جوابگو نباشند.
اتفاق دیگری که باید بیافتد آنست که مرد باید زن را «وادار» به این کارها بکند، هیچ زنی داوطلبانه این مزایا را رها نمیکند، بالعکس با چنگ و دندان از آنها دفاع میکنند و بنظرشان تمام آنچه دارند «حق مسلم ماست»، بعلاوهی هزار و یک چز دیگر. اما منظور از «وادار» کردن چیست؟ اینکه مثل فمینیستها دولت را به استخدام خود دربیاوریم و از قوهی قهریه برای کنترل زنان استفاده بکنیم؟ هرگز. بلکه باید با دروننگری همهی آنچه مایهی سوء استفادهی زنان بطور انفرادی از ما میشود را شناسایی کرده، بیرودربایستی نابود بکنیم. کاری خواهد بود بسیار دشوار، و بسیار موثر، که پس از آن شما قطعا انسانی که اکنون هستید نخواهید ماند. بیاموزید که زنان به راستی از شما چه میخواهند، چه روشهایی برای اخذ آنچه میخواهند دارند و پس از آنکه آنچه میخواهند را دریافت کردند چه میکنند، و این دانش بجای «نفرت از زنان» به شما این توانایی را میدهد که به کل این معادله از زاویهی جدیدی بنگرید.
از زمان جنسیتی شدن تولید مثل، همه چیز راجع به زنان و اینکه چه میخواهند و چطور میتوان آنچه میخواهند را به آنان داد و ... بوده. زمان آن فرا رسیده که اندکی به خودمان بپردازیم، و اینکه ما چه میخواهیم، چه نیاز داریم و چطور میتوانیم آنها را از زن بگیریم.