03-19-2013, 01:11 AM
Mehrbod نوشته: نگارش reactor گرامی همیشه ته مایهیِ از پیشبردگرایی[1] و همچنین طنز دارد! (:
من عملگرا هستم ولی نه کاملا پراگماتیست. نسبی
نمیخواستم تو این تاپیک زیاد پست بدم چون اکثر وقت ها در جمع های روشن فکری توجه کردم که با عملگرایی یک مشکلی وجود داره. دخترها که مخالف هستند. بسیاری از پسرها هم در این جمع ها معمولا تحصیل کرده اند و اهل کتاب خواندن و علاقه دارن مسائل سکسی رو تئوری وار حل کنند. اگر کسی حرف راست بزنه انگ و برچسب میخوره و محکوم میشه. ولی این دلیل نمیشه که ما بخوایم هر چیزی رو بنا به گفته ی فلان دکتر و یا از زاویه دید فلان روانپزشک و اون دسته از آدم هایی که اصلا در کارنامه ی روابطشون جز تئوری بافی که این خوبه و اون بده ندارن رو انجام بدیم
من بعد از اون متنی که امیر از یک فرد ناشناس گذاشت فکر کردم که شاید بشه یک کم رک تر حرف زد و متهم به زن ستیزی نشد.
Mehrbod نوشته: از دیدگاه پیشبردینانه همیشه از کسانی الگوبرداری باید کرد که پیرامونشان پر از دختر میباشد.
آفرین. بزرگترین راز این کار همین است.
Mehrbod نوشته: یکی از نکتههایی که ولی در گذر سالها آموختهام اینه که همین کم انگیزگی من به سکس مایهیِ این میشود که دختران بیشتر از پسرهای
دیگر به من نگرش کنند, زیرا یکجور سردی و اندکی دوریجویی ار آن در رفتارم راه پیدا میکند که هنودی[2] سراسر وارونه داشته و به گیراییام میافزاید.
این یکی از مهادهای هماگ[3] میباشد, یعنی بر پایهیِ یک یافتیکْ[4] بیشینگانِ[5] مردم بیشترین[6] کمک را به کسی میکنند که کمترین نیاز را به آن دارد!
این هم میشه!
همچین موردی رو من هم دارم. یک تعدادی دوست دختر الکی و جاست دارم که با اینکه یک وقت هایی میدونم یک جاهاییشون میخاره و آمار میدن ولی خودم رو به اون راه میزنم. با این ها کوه و مسافرت و گردش و ... میرم و عکس های فیسبوکم رو لایک میکنن. ولی از کنار دوست هاشون خیلی استفاده میکنم:e106: بخاطر همین بهم انگ گی بودن نمیزنن چون میدونن چکار میکنم.
این بی محلی که با اون ها رابطه ی دوست پسری دوست دختری نمیریزم ولی با دخترهای دیگه هستم ولی بعد از مدت کوتاهی جیم میشم و اون هارو غال میزارم باعث شده برای داشتن من در گروهشون سر دست میشکونن و جذابیتی در حد پیغمبر براشون داشته باشم.
برام تحقیق های دانشگاهی رو میگردن و پیدا میکنند. پروژه هام رو انجام میدن. تمرین هام رو حل میکنند. از استاد برام نمره میگیرن. تا جایی که بتونن کارهای بیرونم رو انجام میدن
و از همه مهمتر بارها شده که برام دوست دختر پیدا میکنند! در حد یک رفیق چندین و چند ساله ی پسر برام مرام و معرفت میگذارن.
در حالیکه برای دوست پسرهاشون بیحوصله و بی اعصابند.
من هم در عوض مثل پیغمبر اسلام براشون حرف میزنم و *سشر تلاوت میکنم و باهاشون کوه و بیرون میرم
خیلی روی من حساب میکنند در حدی که کافیه ازشون بخوام تا بهم بدن اما چون میدونم که بینشون رقابت در میگیره برای بدست آوردن من و بدنبالش بهم خوردن گروه و بدنبالش محرومیت از این همه مرام و معرفت! پس سعی میکنم خودم رو کنترل کنم و بیرون از گروه دنبال سوژه های خودم باشم
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد