03-03-2013, 07:53 PM
nevermore نوشته: در مورد فریفتن پسران هم روشن است.فقط کافی است گوشه ای از ممه را نشان دهید.تمام است
برای سکس آری, ولی برای عاشق کردن یک پسر دخترها باید راههایِ پیشرفتهتر و سختتری بروند!
من کمابیش هر ترفندی میدانم از خود دخترها آینه کردهام, نمونهیِ خوب آن ترفند باستانیه «با دست پس زدن و با پا کشیدن» ٸه.
این شیوه بر این پایه کار میکند که شما به کسی که میخواهید دلباختهیِ خوتان کنید هر از گاهی یک اندازه «خوشی
افزوده» بدهید و بسیار بگو و بخند و نزدیکی کنید, سپس برای یک بازهیِ زمانیای خودتان را دور و ورای دسترس وی ببرید.
این شیوه به نگر میاید که با دستکاری ِ آستانهیِ خوشی شانس کامیابی بالایی دارد. نکتهیِ گیرای
داستان اینکه دخترها خودبهخود از روی چرخهیِ ماهانگی این رویکرد را در پیش میگیرند, یعنی در ماه یک هفته
با شما بسیار نزدیک و صمیمی میشوند, سپس یک هفته و چند روزی سرد و دور میشوند و ماه از نو بازی از نو.
این در همان راستای ترفند یکم امیر میرود که خودش زیرگردآیهیِ (subset) «در دسترس نبودن» است.
رویهمرفته رویکرد هماگ «در دسترس نبودن» میگوید که اگر بیش از اندازه یکجا باشید از ارزشمندی و خواستنیتاد شما کم کم میکاهد و گسترهیِ
کارکرد آن از دوستی فراتر میرود. بنمونه در همین دفترچه هم بیش از اندازه همگاه (online) باشید میبینید که کمتر از شما سپاسگزاری میشود,
برای دوستی نیز اگر بیش از اندازه و همیشه در دسترس باشید بوارونه نادیده گرفته میشوید, ولی اگر گاهی باشید (و خوب هم باشید) و
سپس گاهی نباشید به جایگاهی میرسید که دیگری نبودِ شما را بیشتر از بودِ دیگران میبیند و کم کم به شما احساس بهتری در برابر دیگران پیدا میکند.
من یک شیوه دیگری هم دارم که بسادگی, نیوشیدن (گوش دادن) به سخنان دیگری است. اصولا باید در جایگاه یک بازی به
این بنگرید, هر چه دیگری را بیشتر به سخنگویی و گفتن از زندگی و دشواریهایِ روزانه اش بکشید به شانس دلباختگی
او به خودتان میافزایید. تنها ترفندِ داستان در اینه که بی گُسارش انرژی چندانی از پس کار بربیایید —> Multitasking
دخترها بر پایهیِ یک قانونِ سرانگشتی همیشه چیزهای فراوانی برای بازگویی دارند, واپسین لباسی که دیدهاند, سخنی که
دوستشان دربارهیِ کفش شان پریروز در دانشگاه گفته, اینکه استادِ دانشگاه هیزه و اینکه چقدر راه رفتهاند و سخنان اینچنینی.
اگر بتوانید مانند من یک گرایش راستین در دانستن اینها هم در خودتان بسازید که بسیار خوب میشود, بمانند یک داستان به زندگی وی
بنگرید و در کنار آن هرگز, هرگز هرگز دربارهیِ هیچکدام از دشواریهایِ وی کوچکترین راهکاری ندهید! مگر زمانیکه خودش آشکارا از شما راهکار خواست.
.Unexpected places give you unexpected returns