02-21-2013, 08:34 AM
Russell نوشته: 9. به نظر شما آیا کیفیت زندگی بشر از منظر زمانی درحال صعود بوده یا سقوط؟
صعود، اما با دشواریهای بسیار و دستاندازهای بیشمار.
تمامی پیشرفتهای تکنولوژیک، به برآمدن مشکلات جدید یاری رساندهاند، و به نوعی با برداشتن یک بار، بارهای دیگری بر دوش بشریت گذاشتهاند. دلیل اصلی این موضوع غیرعلمی بودن علم است. دانش به شدت نتیجهگرا شده و دیگر هدف اصلی آن گسترش دامنههای شناخت انسان از عینیت نیست، حداکثری کردن سود اقتصادی در بدترین نمونهها، و پیشرفت تکنولوژیک در بهترین نمونهها، هدف امروزین «علم واقعا موجود» است. اما با وجود تمام این دشواریها زندگی به مراتب آسانتر و دلپذیرتر از دورانهای گذشته به نظر میرسد. چنانکه علاقهای ندارم در دورانی بجز امروز به دنیا میآمدم.
Russell نوشته: 10. کدامیک از این دو را دستاورد مهمتری برای بشر تلقی میکنید: هنر، یا دانش؟
دانش را بزرگترین دستاورد بشر میدانم، اما گمان نمیکنم بدون وجود هنر میسر میبود.
Russell نوشته: 11. آیندهی نزدیک جهان و ایران را از منظری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چگونه میبینید؟
بسیار هیجانانگیز.
من گمان میکنم ما در آستانهی تغییرات بزرگی قرار داریم، هم در جهان و نیز هم در ایران. ساختارهای قدیمی از همه سو به چالش کشیده شدهاند و دفاع از شرایط موجود هر روز سختتر میشود. جهان در سردرگمی سیاسی بسر میبرد که اصلا قابل دوام به نظر میرسد، و ما میبینیم که چطور لیبرالیسم ناتوان از برطرف کردن مشکلات و دشواریهای اخیرا پیشآمده است. یا چطور سران جمهوری اسلامی به جان هم افتادهاند و بحران در راس هرم قدرت هر روز خود را عریانتر میکند، یا چطور مخالفتها از مکانهایی که پیشتر هرگز گمان آن نمیرفت برمیخیزند و ... پس از نظر سیاسی طی یک دههی آینده ما قطعا شاهد تغییراتی بیسابقه خواهیم بود که به نحوی سرنوشتساز آیندهی جهان را دگرگون میکنند.
مهمترین بازیگر عرصهی اجتماعی قطعا علم باقی خواهد ماند، اما مثبت یا منفی بودن وقایعی که در شرف رخ دادن هستند به نظر قابل ارزیابی نمیرسد. پیشرفتهایی هست که در آستانهی رسیدن به آنها قرار داریم و پیامدهایی که خواهند داشت هنوز بر ما هویدا نیست، خطراتی نیز هست که امیدواریها را به چالش میکشند، برای مثال احتمال ناپایداری ژنومیک، پیدایش ابزار آلات کنترل جدید از طریق نانوتکنولوژی و یا هول دادن ویروسها به سوی مطلقا غیرقابل درمان شدن از طریق آزمایشات برآمده از تئوری «خطای فاجعهآمیز» و ... بدبختی اینجاست که تا دگرگونیهای سیاسی و بیرونانداختن جنون از عرصهی سیاست پرداختنی جدی به این مسائل میسر نخواهد بود، و تا وقتی سقط جنین و ازدواج همنجسگرایان موضوعات مهمتری از گرمایش زمین و زیستاخلاقشناسی محسوب میشوند امیدی به پیشرفت ِ منهای آسیب نوعی رویاپردازی به نظر میرسد. و قرار گرفتن در پیشگاه چنین خطرات آخرالزمانی، یا چیزی که آنتونی گیدنز زندگی در «جامعهی ریسک» نامیده بود باعث میشود نوع نگاه ما به زندگی و طریقهی برخوردمان با محیط پیرامون تحت تاثیر عناصری قرار بگیرند که پیشتر جز برای اقلیتی بسیار کوچک از شهروندان فاقد موضوعیت محسوب میشدند. این به احیای مجدد حوزههایی از حیات اجتماعی که پیشتر مرده یا نامربوط اعلام شده بودند خواهد انجامید، همچون فلسفه، که پس از صد سال سخنرانی پیرامون الزام «عبور از فلسفه» و «گذر از فلسفیدن» بیش از هر زمان دیگری مربوط به نظر میآید.
برای ایران تغییرات فرهنگی بسیار وسیعی را پیشبینی میکنم، و باور دارم در آستانهی «رنسانس ایرانی» هستیم و به آیندهی ملک بلازده بسیار خوشبینم. برپایهی تجربیات، مشاهدات و مطالعات شخصی به این باور رسیدهام که در صورت فروپاشیدن سد ِ جمهوری اسلامی از برابر مردم، شاهد علنی شدن تغییراتی در جامعه خواهیم بود که طی سه دههی گذشته آرامآرام جای خود را گشودهاند و اقبال فراوانی میان ایرانیان یافتهاند، چنانکه گویی راهی هزار ساله را در یک شب خواهیم پیمود. بطورکلی مردم ایران را بسیار پیشتر از منطقه جغرافیایی که در آن زندگی میکنند مییابم و گمان میکنم ایرانیان هنوز فرصت نکردهاند این پیشتازی اجتماعی را در عرصههای سیاسی علنی بکنند اگرنه امروز به کلی چیزی متفاوت میبودیم. ایران را همچون این تخممرغهای شکلاتی میدانم که با شکافتن پوست رویی(جمهوری اسلامی)، چیزی یکسره متفاوت درون آن خواهیم یافت:
[ATTACH=CONFIG]1422[/ATTACH]
در اروپا دستکم شاهد یک تصمیمگیری فرهنگی مهم خواهیم بود، و آن تکلیف اسلام در آن قاره است. شرایط کنونی هرگز بیش از یکی دو دهه قابل ادامه نیست و همین حالا هم در آستانهی فروپاشی کامل قرار دارد. باید دید آیا فاشیستهای نژادپرست تنها صدای منطق در میهمانی جنونآمیز مالتیکالچریسم خواهند ماند یا چپی نوظهور به دور از این ریاکاریهای ابلهانه و سخیف به «مشکل» مسلمانان در اروپا خواهد پرداخت.
زنده باد زندگی!