02-20-2013, 03:59 PM
Russell نوشته: فمینیسم را که هر جوره نگاه کنیم حداقل در تئوری از آن جدا ناپذیر است،اینطور نیست؟
در واقع مساله تعریف شده تقسیم کاریست که طبیعت انجام داده و باقی چیزها روی آن سوار شده ،از بین بردن آن و یکنواخت و یکدست کردن جامعه اصل مطلب است.
که البته بنگر من هم جای بحث دارد که حتی با قبول چنین تفکری چه چیزی را میخواهیم نگه داریم و چه را دور بریزیم،کاری که فمینیستها بتنهایی تصمیمش را میخواهند برای جامعه بگیرند و حق تصمیم خود جامعه در تعیینش را نادیده میگیرند.
«برابری» همانطورکه داریوش جای دیگری اشاره کرد واژهایست جندهشده، که در تاریخ اندیشه هرکس معنای آنرا به میل خود تعبیر کرده. فمینیسم در تئوری و عمل هر دو خواستار «برابری» است، اما پیش از آن بصورت ایدئولوژیک جهان تخیلی را آفریده که در آن مردها با سوء استفادهای همه جانبه از زنان برای رسیدن به بهروزی بیشتر و کنترل مطلق به نحوی سیستماتیک(از طریق مردسالاری)مانع پیشرفت آنها میشوند، پس برای رسیدن به برابری باید ابتدا «امتیازات» بیجای مردان که بر اثر سلب حقوق از زنان بوجود آمده را از آنها گرفت تا زمین بازی مسطح بشود و رقابت برای همگان میسر باشد. پس برتریطلبی فمینیستی در پافشاری آن بر برابری مشهود نیست، جای دیگری خود را نشان میدهد. این وسواس دیوانهوار و عجیب آنها برای اشغال فضای مردانه هم از همینجاست، یعنی با آنکه یکسری فعالیتها و اجتماعات هستند که زنان بطور طبیعی از آنها لذت نمیبرند و بصورت داوطلبانه خود را از حضور در آنها معاف کردهاند(یا اصلا معافیت از آنها به سود زنان بوده)، اما فمینیستها خواستار حضور هرچه بیشتر زنان و «ساختارشکنی» در آن اجتماعات و برهم زدن نظم سنتی آنها هستند، فقط به این دلیل که محیطهای یکسره مردانه را یادگار ایام خیالی مردسالاری و نمودی از آن تلقی میکنند، مثل بازیهای رایانهای که فمینیستها خواستار حضور اجباری و تزریقی زنان در آنها هستند، یا پورنوگرافی که چون زنان مشتری اصلی آنها نیستند «سوء استفادهی جنسی» و «بردگی بصری» و این مهملات لقب گرفته و هماکنون تحت هجمهای همه جانبه از سوی فمینیستهاست. (عنایت داشته باشید که زنان امکان حضور در اینها را دارند و دختران بسیاری از بازی کردن لذت میبرند و پورن تماشا میکنند، اما اینها عرصههایی از جامعه است که برای تکامل خود نیازی به حضور مستمر زنان ندارد).
این ایدئولوژی راه رسیدن به برابری را سلب «حقوق نابجا» از مردان، دادن «حقوق همه جانبه» به زنان و گسترش هرچه بیشتر حق انتخاب برای زنان جعل میکند. من اغلب دچار بهت و حیران میشوم از تصور زنان ایرانی که گمان میکنند «مردها هر طور دلشان بخواهد میتوانند زندگی بکنند»، حال آنکه بار تحمیلهای اجتماعی به روی کمر ما هرگز سبکتر نیست و تمام مراحل زندگی ما از بدو تولد تا لحظهی مرگ دقیقه به دقیقه برنامهریزی شده و بسیاری پسران جوان اگر فقط یکی دو سال فرصت را از دست بدهند به نحوی جبرانناپذیر و همیشگی از رقابت عقب میمانند و زندگیشان تباه میشود. اما بنظر میرسد فمینیستها اساسا اینرا نوعی از محدودیت نمیدانند، یعنی محدود بودن انتخابهای پسران برپایهی شرایط عینی که زاییدهی دگمهای اجتماعیست را به رسمیت نمیشناسند و تنها محدودیت زنان برپایهی امر و نهی سلسلهمراتبی در جوامع سنتی را میبینند، تازه آنرا هم بطور کامل بازشناسی نمیکنند و مثلا همان امر و نهی که بیرون از خانواده هم در جریان است را یا انکار میکنند یا به کلی بیربط به موضوع جلوه میدهند.
پس اعتقاد به مردسالاری در جایگاه شرایط اجتماعی که در آن مردها به نحوی آگاهانه سیستمی را پدید آوردهاند و هنجارهایی را برای حفظ و گسترشش پرداختهاند که در آن زن در برابر پرداخت هزینهای(از شخصیت، فردیت، کیستی، جایگاه اجتماعی، موقعیت خانوادگی و یا ...)به مردان سود برسانند، تحت کنترل آنها باشند و برای بهروزی آنها بکوشند از همان نخستین گام باعث مردستیزی و رسیدن به همان درک غلط بخشی از مشکل دیدن مردها میشود که خود بطور طبیعی به نابرابریهای در جهت مخالف میانجامد. مثلا شکی نیست که حجاب نابرابری ِ غیرعادلانه و نامشروعیست که بر زنان روا داشته میشود و هر انسان آزادهای باید بر پاد آن موضع بگیرد، اما برابرنهادهی همان میشود نفقه برای مرد، که چیزیست یکسره ناعادلانه و در ضدیت با حقوق آن مرد. فمینستها مورد دوم را به رسمیت نمیشناسند و همانطورکه «شوالیه نامرده» اینجا ادعا کرد، نفقه را بخشی از دستگاه پرداخته شده جهت کنترل زنان تلقی میکنند، «من خرج شما را میدهم تا کنترلتان بکنم». سوال اینست که مردها چه نیازی به کنترل زنان دارند؟ از نظر فرگشتیک به سود مردان است که زنها اشتراکی باشند و انحصارطلبی جنسیتی استراتژیست که فقط به نفع زن خواهد بود. پس این کنترل نه منافع اجتماعی داشته، نه منافع بیولوژیک داشته و نه منافع انتزاعی نسیب مرد میکرده. کنترلی که تا این اندازه هزینهبر بوده و بیش از یک امتیاز نوعی «بار» محسوب میشده و علم کردن آن به عنوان چیزی که به سود مردان است و به زیان زنان عجیب و خندهآورست. (دیدیم که ادعای مشابه من پیرامون حجاب مبنی بر اینکه وجود آن جهت درونجنسی کردن همسرگزینی و تشدید رقابت میان مردان آلفا از طریق نمادینسازی بوده به عنوان چرندبافی بیپایه بدون هیچ دلیلی رد شد، حال آنکه روش طرح آن مشابه متودولوژی محبوب فمینیستها بود)
برتریطلبی فمینیستی و «نابرابری تحت پوشش برابری» زمانی شروع میشود که اینها برای این مترسک خیالی «مردسالاری» و «سلطهی مردانه» شروع به مصداقیابی در جهان واقعی میکنند، و از آنجاکه چیزی نمییابند، مشکلات زنان به قیمت تشدید و تجدید مشکلات مردها تخفیف پیدا میکنند.
زنده باد زندگی!