02-09-2013, 07:38 PM
undead_knight نوشته: یعنی فکر نمیکردم با کشف مغلطه نیروانا بتونم اینقدر براش نمونه پیدا کنم:))
این کنترل نسبیه،اگر در یک سازمان نظامی یک ژنرال و یک افسررو مقایسه کنیم به صرف اینکه جایگاه و قدرت ژنرال خیلی بیشتر از افسره میتونیم بگیم افسر هیچ قدرتی نداره؟:)
در مورد پیشینیان من واقعا اونها رو چندان مقصر نمیبینم ولی هرقدر به دوران فعلی نزدیک میشیم مخصوصا از رنسانس به بعد با افزایش حقوق مردان،حقوق زنان به نسبت کمتری افزایش پیدا کرده و بعد از پدید اومدن جنبش فمنیسم تا حدی شتابش بیشتر شده.
آیا نابرابری در مورد حق کار کردن و بعد از اون دستمزد برابر(طبیعتا برای یک شغل)، آموزش، حق رای و... فقط در مورد مردان نابرابر هست!؟آیا این خواسته های فمنیستی اینقدر نامعقول و زیاده از حد به نظر میرسه؟:) (نمونه های مدرن ترش هم مثلا حق طلاق هست که در کشور خودمون مشاهده میشه)
من شک دارم که این نقدها به جنبش های فمنیستی وارد باشه،شاید یک در مورد یک جنبش خیالی درست باشه که قراره زمینه سلطه زنان بر مردان رو فراهم کنه!:))
اختیار رعیت و زارع و دامدار طی تمام تاریخ بشر منهای صد سال اخیر هیچ شبیه به همان ستوان در تناسب با سروان نبوده، قدرت او در کنترل زندگی خودش نسبت و تناسب نداشته، صفر مطلق بوده. همینطور همان ِ همسر او. اما اولی را کاملا نادیده میگیرید، دومی را بزرگنمایی میکنید و به گردن مردان میاندازید. سوال اصلی اینست: آیا ۹۹٪ مردان در زندگی خود توانایی تصمیمگیری دربارهی هر آن چیز مهم را داشتهاند و آنرا از زنان سلب کردهاند؟ و پاسخ منفیست. جبر فئودال و پادشاه و اقتضائات و«آقابالاسر» و طبیعت همه جبر هستند و فقط تفاوت تکنیکی دارند نه عینی.
بخش بولدشده از حرفهایتان هم که بیشتر به جوک شبیه است تا واقعیت.
undead_knight نوشته: شبیه تئوری توطئه مردان علیه زنان به نظر میرسه:))بله چون آگاهانه خواستار حقوق برابر شدهاند، اما زیر بار مسئولیتهای برابر نرفتهاند. برای مثال در مورد حق رای، امروز تنها چیزی که میتواند «برابریخواهانه» باشد اینست که برای مثال در ایران اعلام بکنیم از آنجاکه طی صد سال اخیر برای دفاع از کشور بیش از یک میلیون مرد جوان کشته شدهاند، خدمت سربازی منحصرا زنانه خواهد بود تا وقتی یک میلیون نفر از آنها برای همان اهداف کشته شده باشند. هیچ دختری زیر بار این مسئولیت نخواهد رفت(چنانکه تاکنون نرفته)، و هیچ زنی هم تحمل نداشتن حق رای را نخواهد داشت.
اگر خواسته ژنتیکی و یا ناخوداگاه رو بگی میپذیرم ولی در مورد اینکه زنان آگاهانه نمیخواستند مسئولیت رو در برابر حقوق قبول کنند؟! این ادعای گزافی هست و نیاز به گواهی و اثبات گزاف تری هم داره:)
مسلما یک زن از یک برده همرده آزادتره ولی آیا به میزان یک مرد آزادی داشته؟اگر نداشته پس مرد آزادیشو میگرفته.
برای جواب دادن به اینها در پست خودت یک بخش طلایی وجود داره که اونجا شرح بیشتری میدم:)
undead_knight نوشته: اتفاقا اگر خوب نگاه کنیم همه اینها نتیجه فرهنگ مردسالاره!:)و سود مردان هست که تعیین میکنه چه اتفاقی بیافته:)
مردان همجنس گرا به درد مردان دگرجنسگرا نمیخورند(که بخش غالب جمعیت رو تشکیل میدند)نه میشه باهاشون سکس داشت(مگر اینکه دو جنس گرا باشند!)نه اینکه بچه به دنیا میارند و یا اونها رو پروش میدند.
مردان بی غیرت هم به این دلیل که تهدیدی برای هژمونی مردان با غیرت محسوب میشدند(این رو در نظر بگیر غیرت=تک همسری نیست)در اصل هم تهدیدی برای نسل مردان باغیرت و هم تهدیدی برای میم غیرت بودند باز هم به حاشیه رفتند.
در واقع میشه گفت میم غیرت یکی از میم های جرزن و به نسبت پرقدرت تا همین الان بوده(هرچند از قدرتش خیلی کاسته شده)چون با حس مالکیت بیولوژیک هم افزایی داشته:)
نکته:امیرالمونین علی میفرمائید غیرت زنان حسودیه و خطرناکه:))
اینکه مردان کشته شده در جنگ فراموش میشند باز هم ناشی از این هست که زنان "منابع" محسوب میشند و این منابع مثل طلا و جواهر و سایر سرمایه ها ارزشمند تلقی میشدند:)
به همین خاطر هم بود که گفتم مردسالاری به نفع همه مردان نیست:)
1. مگر مردان دگرجنسگرا بدرد مردان دگرجنسگرا میخورند؟ با آنها میتوانند سکس بکنند؟ به هزیانگویی افتادهاید گرامی.. غیرت هم مراقبت از زنان در برابر پرداخت بهایی بسیار سنگین از جیب مرد است و هیچ سودی برای او ندارد. برخی گفتهاند سود آن اینست که مرد از تعلق بچهی احتمالی زن به خودش اطمینان کسب میکند و … که در توضیح شامل شدن آن به مادر و خواهر و دختر همسایه درمیماند. پس یک تحمیل زنانهی دیگر است و مردان بیغیرت بیش از هرکس دیگری توسط زنان ریشخند و تحقیر میشوند.
2. من منکر فاجعهآمیز بودن نقوش سنتی تحمیلشده بر زنان نیستم، مدعی «فاجعهآمیزتر» بودن همان ِ مردان شدهام، زن را وادار به کلفتی در خانه برای کسانی که دوستشان دارد میکردهاند(تاکید بر آشنا و غریبه در این معنا بود)، مرد را وادار به نوکری برای دهها نفر که نمیشناسد و احتمالا ازشان بیزار است، زن را پس از شکست در جنگ به کنیزی میبردهاند و وادار به بردگی جنسی میکردهاند، سر مردها را مثل کون خیار از بیخ میکندهاند. آنچه وجود داشته هرگز در قالب سلطهی مرد بر زن قابل بازشناسی و درک نیست، بلکه تنها از طریق نگریستن از دریچهی سلطهی قوی بر ضعیف میتوان تمامی زوایای آنرا شناخت و به نتیجهگیری درستی پیرامون ساختار اجتماعی انسان پسافرهنگی(طی ده هزار سال اخیر)رسید.
مردسالاری به مانند هر هژمونی تاریخی دیگر، راهیست برای طبقهی حاکم جهت سرزنش کسانی که در پدید آمدن وضع واقعا موجود هیچ نقشی نداشتهاند و خودشان بزرگترین قربانی آن محسوب میشوند، همان نقشی که برای یهودیان در نازیسم تعریف شده، برای مردان در فمینیسم تعریف شده: عنصر خارجی که نظم و هارمونی طبیعی را برهم میزند و با طبع کژ و کوژ خود همه چیز را خراب میکند، همه چیز میتوانست خوب باشد اگر فقط «آنها» نبودند، دیگر مهم نیست که چند برابر تمام آن دشواریها، سرکوبها، تحقیرها و مصائبی که زنان متحمل شدهاند را مردان کشیدهاند، و بزرگتر ِ همان سنگی که پیش پای کارگر آلمانیست جلوی پای کارگر یهودی هم قرار داشته.
undead_knight نوشته: آیا در مورد زنان همین درست نیست؟:)نه نیست،
یا در نمونه زن های "تنگ" چرا همه چیز تقصیر خودشون هست که دروغگو هستند و اینجا مردان بردگان بدبخت هستند؟:))
چراکه ادای تنگها را درآوردن انتخابیست آگاهانه برای رسیدن به گزینههای بهتر و مرغوبتر، باقی ماندن در نقوشی که جامعهی ضدمرد به شما تحمیل کرده عملیست از سر انفعال و نا-آگاهی.
زنده باد زندگی!