02-09-2013, 06:59 PM
undead_knight نوشته: پرتکل های مردانگی رو که خودت از حفظی و نیازی به یادآوری هم نیست ولی چند تا از نقش های جنسیتی زن رو میگم شاید کمی نظرت عوض شد:)فقط اضافه کنم که اگر چیزی طبیعی هسست دلیلی نیست که نقش جنسی معادلش هم درست باشه.
اینها رو از جوامع سنتی تر باز باید بیارم چون جوامع مدرن در بعضی موارد(باز هم نه همشون)تغییراتی داشتند.
احساساتی بودن، وابستگی، ضعیف بودن و گاهی حتی ترسو بودن!(که همه اینها از دم در مردان ویژگی منفی تلقی میشند)
تمایل به ازدواج(مردها اگر به ازدواج تمایل نداشته باشند تحت فشار خیلی کمتری هستند) و یادگیری اصول خانه داری(که حتی با وجود شاغل بودن وطیفه اصلی زن خانه داری و پرورش بچه حساب میشه)
خانومانه رفتار کردن!(که مثلا تفریح به شکل مردان، رقابت پذیر بودن و یک سری خصوصیات دیگه)
شما پیرامون مردانگی و زنانگی صحبت میکنید، این هیچ ربطی به مردبودگی و زنبودگی ندارد. من و شما در اینباره همنگریم، هردوی اینها تحمیلی و غیرحقیقی و کاذب هستند، هیچ دلیلی ندارد که مثلا زنان نتوانند کسب علم بکنند یا مردان قادر به آشپزی نباشند، اتفاقا امروز بیشتر دانشجویان زن هستند و بهترین آشپزها مرد. هر دوی این قالبها به نحوی ناعادلانه تنگ و برآمده از الزامات عینی برای تداوم بقا در دوران پسافرهنگی بودهاند، من پیرامون اینها صحبت نمیکنم. من از تشکیک در خود مرد بودن مرد درصورت عدم پایبندی او به این دگمهای فرهنگی صحبت میکنم، امکان ندارد شما بشنوید «اگر زنی از این درخت برو بالا» یا «زن نیستی اگر آشپزی بلند نباشی». این تشکیک دربارهی مردان را هر روز میشنویم، معنای آنهم خیلی ساده اینست که قالبهای سنتی بر مردها به اندازهی زنها و اگرنه بیشتر سختگیر هستند، چیزی که تمام زنانی که من میشناسم منکر آن هستند.
همهی اینها باز میگردد به جنسیتی دیدن جهان، یعنی اگر برای مثال هزاران مرد به دلایل سیاسی در دادگاههای پنج دقیقهای اعدام میشوند ما آنرا خشونت برعلیه مردان نمیبینم، اما اگر یک زن به دلیل قتل و پس از سالها محاکمه و اعتراض و فرجامخواهی اعدام میشود اسم آنرا میگذارند خشونت برعلیه زنان. در باقی موارد هم به همین ترتیب شما نمیتوانید تفاوت میان فاعل و منتفع را ببینید. کنترل و اختیار سطوح و انواع و معانی گوناگونی دارند. هر زمان «حقی» از زنان گرفته شده در مقابل امتیازی به آنها داده شده، مثلا اگر حق کتک زدن همسر را به مرد دادهاند، وظیفهی محافظت از او دربرابر مهاجمان را هم برعهدهی او گذاشتهاند، اما اگر امتیاز رای دادن به زنان داده شده، هرگز کسی از آنها توقع جنگیدن برای دفاع از آن امتیاز را نداشته... اساسا حق بدون مسئولیت میشود امتیاز. مردان هرگز هیچ امتیازی نداشتهاند، حقوق اضافه داشتهاند، اما مسئولیتهای اضافی نیز برعهدهی آنها بوده.
عنایت بفرمایید بانوان «شیرین» و «ایرانبانو» در همین انجمن صمیمی خودمان با چه آسانگیری اعصاب خردکنی مشکلات و دشواریهای مردان را مرخص میکنند، «خُب جنگ بوده دیگر»، «کار در خانه هم سخت است، مثل معدنچی گری میماند»، «مردها این بلاها را سر خودشان آوردهاند»، «خودشان خواستهاند پس حقشان است» و ... نمیدانم اگر من اقدام به مرخص کردن مشکلات زنان به همین طریق بکنم چه دشنامهایی در انتظارم خواهند بود.. «کهنه شستن که کاری ندارد»، «زنها حسود هستند و از هم بیزارند به من چه که برایشان دل بسوازنم»، «مشکل خودشان است به من ربطی ندارد»... اینها به دور از شان گفتگوست، اما افزون بر آن نشان دهندهی وجود و گستردگی استانداردهای دوگانه در گفتمان فلسفی-سیاسی پیرامون موضوع جنسیت است.
منظور از استانداردهای دوگانه اینست که برای مثال در ذهن ِ ضدزن عقبافتادهی خود من پیش از آنکه فمینیستها اینچنین مرا به رادیکال شدن وابدارند، وقتی دختری موقعیت اجتماعی خود و منش و حقوق مردان را مورد نقد قرار میداد او را پیشتاز، آزادشده، رها از قیود سنت، برخوردار از اعتماد بنفس بالا و روشنفکر تلقی میکردم، اما هنگامی که مردی دیگر جایگاه جنسیتی زنان را نقد میکرد ناخودآگاه و ناگهان در نظرم بدل به شخصی مرتجع، زنستیز، سلطهورز، خشونتطلب، مردسالار، بدوی و «خاورمیانهای» میشد... در همین جستار تنها بانویی که پذیرفته دشواریها و مصائب مردان به اندازهی همان زنان حقیقت دارد شما هستید، که تازه شما هم در هماندازگی «اهمییت» آنها شک دارید و همان پذیرش نیمبند را نیز مشروط به ارجح قرار دادن مشکلات زنان دانستهاید و همچنان از موضع «قربانکننده/قربانیشونده» به روابط زن و مرد مینگرید.
زنده باد زندگی!