02-08-2013, 03:45 PM
undead_knight نوشته: کلا بین sex و gender تفاوت هست،فرقی نداره که زن یا مرد باشه،نقش جنسیتی ساخته جامعه هست:)برای زنان اینگونه نیست. در تمامی فرهنگهای جهان یک «مناسک گذر» برای مردان وجود دارد، که طی آن با انجام/اخذ یکسری افعال و اصول بسیار پیچیده و نمادینشده، تعلق و پایبندی خود را به جامعهی مورد نظر خود اعلام میکنند، و پس از سالها تلاش و سرسپردگی ِ مطلق به آن آرمانها، تبدیل به «مرد» میشوند. زنان اما زن به دنیا میآیند و هرچه مناسک احتمالی هم برای پذیرفتن آنها در جامعه وجود دارد در نهایت به سود خود آنهاست. مثل حجاب، که به سمبولیزه کردن موجودیت جنسی زن و تخفیف ِ بسیار شدید رقابت جنسی میان مادهها و تشدید آن میان نرها میانجامد.
undead_knight نوشته: اووم؛این قسمت به نظر من چیز طبیعی هست،همونطور که یک همجنسگرا،اقلیت مذهبی و... به ندرت فرصت،میل یا آگاهی برای دفاع از حقوق دیگرانی که تحت ستم هستند داره چه برسه به اینجا که نوعی دشمنی هم نسبت به گروه یا بخش بزرگی از مردان احساس میشه.هیچ طبیعی نیست، فمینیسم این ایدهی شگفت و نادرست را مطرح میکند که تنها با پرداختن به مشکلات و دشواریها و مصائب یک جنسیت، میتوان تضادها و نابرابریهای جنسیتی را برطرف کرد. که بطور عینی یعنی پدید آمدن نابرابری در جهتی مخالف(و خودابطالگری در بازهی زمانی مشخص)، و بطور ضمنی یعنی «زنان مشکل دارند و مردان مشکل هستند».
undead_knight نوشته: خب فکر میکنم اینجا باید حرف از اختلاف طبقاتی بردگان سیستم زد:)بلاخره کمی از محتوای فرگشتی میخوام بیام بیرون:))
اولین نکته اینه که باید دید آیا وابستگی اقتصادی زن به مرد سودی برای مرد نداره؟خب من با توجه به اصول اقتصادی(و البته تجربه های ناخوشایند شخصی)میتونم بگم نتنها سود خواسته یا ناخواسته داره بلکه حتی ابزار قدرته.
پولی که مرد به زن در این پرتکل میده(و البته هر نوع سرمایه ای که در اختیار زن میزاره) به نوعی دستمزد برای به دنیا اوردن و نگه داری از بچه (تا حدی) و سکس و در موارد سنتی تر تمیزکردن خونه و غذا پختن و... هست(البته شخص به شکل دستمزد نمیبیندش)
چند مغلطهی فمینیستی در این چند خط نوشته به چشم میخورد. اول آنکه هیچ کجا قدرتی مستقل از مسئولیت در هیچ کجای تاریخ به مردان داده نشده. هرجا به من حق ادارهی زندگی یک زن را دادهاند، مسئولیت دفاع از جان و مال و امنیت و ژنهای او در برابر مردان کمکیفیتتر را هم دادهاند. همین امروز که زنان را به زور وارد کارزار اقتصادی و علمی و اجتماعی کردهاند و ادعای «قدرتمند» کردن آنها را میکنند، شما به عنوان یک مرد در هرکجای دنیا، با هر زنی که باشید، فارغ از شرایط و موقعیات، در صورت مورد حمله قرار گرفتن او تمامی ارزشها و ضدارزشهای موجود شما را موظف به دفاع از او میداند. از نظر عینی و تاریخی هم میبینیم که «کنترل» مورد ادعای شما به سود زنان(=تداوم بقای آنها)و به زیان مردان(=مردن فلهای اکثریت بزرگی از آنها)تمام شده. شاخص تناسب میان مسئولیت و قدرت در «زنستیزترین سیستمها» هم به سود زنان و به زیان مردان بوده.
دوم: پیشتر هم طرح کردیم و پاسخی نگرفت که به دنیا آوردن و مراقبت و نگهداری و ماندن در خانه کنار بچههایتان «بار سنگین و کمرشکنی که مردسالاری بر گردهی نحیف زنان گذاشته» نیست که کسی بخواهد بابت آن به شما دستمزدی بدهد، «امتیازی»ست که به شما امکان سپری کردن وقتتان را در کنار کسانی که بیش از هرکس دیگر دوست میدارید، بدون ِ دغدغهی تامین مخارج آنها و الزام روبرو شدن با نوسانات و طوفانهای سهمگین و بیرحم بازار بهتان میدهد. به نظرتان کمی مشکوک نیست که به محض نیاز سرمایهداری به زنان جهت تبلیغ کالاها از طریق سکس ناگهان خانهداری زنان عملی شد پست، و کلفتی آنها برای دهها مرد غریبه در کارخانهها و شرکتها نشانهی «استقلال مالی»؟ چنانکه انگار مردان در تاریخ استقلال مالی داشتهاند!
سوم: هیچ اهرم قدرتی در جامعه وجود ندارد که مهمتر و کلیدیتر و عینیتر از توانایی ادارهی زندگی خود شخص باشد. ۹۹٪ مردان تاریخ این توانایی را نداشتهاند، و ۱٪ به راستی توانایی کنترل زندگی خود و دیگران را داشتهاند. پس پرسش درست اینست که کنش اجتماعی در آن جوامع در نهایت به سود چه کسانی تمام میشده، و جواب درست اینست که هیچکس و همه کس. نقوش سنتی زن و مرد هرچند نادرست و ناعادلانه و بدوی بوده که در آنها هر دو طرف از برخی جهات بردهی طرف دیگر محسوب میشدهاند. اما برای «بقای» انسان کافی بودهاند و پاسخگوی نیازهای عینی ما محسوب میشدهاند، این مُدلی که امروز به جای آن نشسته، افزون بر آنکه هیچ برتری اخلاقی ندارد(و شاید حتی پستتر باشد زیرا بطور علنی و رسمی یک طرف را به دروغ غالب و یک طرف را مغلوب جلوه میدهد)، کار هم نمیکند و به سایش هرچه بیشتر اعضای جامعهی انسانی انجامیده.
undead_knight نوشته: خب ما اینجا محیط اجتماعی و قانونی رو هم نباید نادیده بگیریم،جو قانونی در ازدواج به سود مرد هست،بنابراین با دادن پول و سرمایه به زن(که همیشه هم زیاد نیست)، تا حدی حق مالکیت نسبت به زن رو هم به دست میاره(که وقیحانه ترینش این هست که در قوانین ایران چیزی به نام تجاوز در ازدواج نداریم!)این قوانین مالکیت شامل حق های زیادی منجمله حق جدایی،حق نگه داری بچه و لیست بلندبالایی میشه که وجودشون به نظر من خیلی آشکاره و قانون به مرد ایرانی داده.(حتی مهریه هم باز جز بهای مالکیت حساب میشه!)نه، نه، و بازهم نه. اول آنکه مالکیت مرد بر زن مثل تمام دیگر انواع مالکیت، به معنای سلب ِ آن از دیگر مردان بوده نه خود او. مالکیت به معنای مسئولیت بوده که زنان آنرا نمیخواستهاند، تلاشهای فمینیستی برای تاریخسازی نتوانسته «نبرد زنان برای برابری» را به تاریخی قدیمتر از صد و پنجاه سال قبل برساند، دلیل آنست که زنان نیازی به پذیرفتن این مسئولیتها نداشتهاند چراکه از منظر طبیعی مفید تلقی میشدهاند و این مرد بوده که باید فایدهی خود را اثبات میکرده. اگرنه دردسر این «ملک» بسیار بیشتر از فواید آن بوده. هرجا مردی به این مالکیت تحمیلی و ضدمرد نه گفته، بلادرنگ ناپدید شده و مورد تمسخر، تحقیر و تشکیک هر دو جنس قرار گرفته، یعنی هرجا مردی فاقد فایده برای زنان تشخیص داده میشده، در دم جایگاه اجتماعی خود را از دست میداده: مثل مردان همجنسگرا(حال آنکه همجنسگرایی زنان بسیار بیشتر تحمل میشود)، مردان بیغیرت(حال آنکه زنان با وجود داشتن همان اندازه یا حتی مقدار بیشتری از حس تعلق به مرد، ذرهای از آنرا ندارند)، مردان شکست خورده در جنگ(با آنکه زنان اغلب به «کنیزی» میرفتهاند، هیچکس نمیپرسد بر سر مردانشان چه آمده بود و سرنوشت شومتر آنها فراموش میشود) و ...
اهرم اقتصادی دیگه اینه که وابستگی حتی اگر مالکیتی در کار نباشه باعث میشه زن نتونه بدون مرد زندگی کنه و در بهترین حالت بعد جدایی اگر بدون مهارت شعلی باشه، یا باید فاحشه بشه یا زن یکی دیگه!(که جفتش از نظر من شباهت زیادی دارند)
با اینکه در یک شرایط برابر کار کردن مرد برای رفاه زن مسخرست ولی در این مورد اتفاقا منبع درآمد مستقل راهکار دفاعی خوبیه.چون مرد به جز رفاه زن برای مالکیتش هم کار میکنه.
شاید یک دیدگاه بدبینانه به نظر برسه ولی اینجا جایی هست که اگر در شروع این ستیزجنسی، طبیعت رو میشد مقصر قلمداد کرد اینجا مردها در نقش برده داران رو واقعا پیدا میکنند،اینکه یک برده دار از حق قانونیش استفاده نمیکنه موردی هست.
اگر مردی از این نقش جنسی ناراضی هست ولی در برابر حاضر نیست از این حق های مالکیت بگذره پس مثل نمونه زن های"تنگ" فریبکار و دروغگو هست:)
اینکه اگر بردهها پس از قرنها بردگی به نقوش اجتماعی خود خو گرفتهاند و راه دیگری برای آزادی نمیشناسند، پس خاک بر سر احمقشان همین که هست حقشان است به این میماند که من بگویم چون زنان توانایی جسمانی کمتری دارند و عرضهی دفاع از خودشان را ندارند، پس کتک زدن آنها حق طبیعی و بدیهی منست و کتک خوردن ایشان تقصیر خودشان.
undead_knight نوشته: البته آغازکننده، فرمانده و سرباز تقریبا هر جنگی مردان بودند
خیر نیازهای عینی جوامع به منابع ِ بیشتر جهت رشد بوده. مردها را شیفتهی نبرد و جنگ بار میآوردهاند زیرا جنگ پدیدهای بدیهی برای بقای هر جامعهای محسوب میشده و زنان توانایی جسمی برای شرکت در آنرا نداشتهاند. کمبود منابع تا همین صد سال پیش مشکلی بسیار واقعی و مهم بوده، امروز را نگاه نکنید که مشکل از تقسیم منابع است.. یک زمانی به راستی منابع کمتر از ادمها بودهاند.
undead_knight نوشته: با اینکه با همه موارد همدردی قابل توجهی داشتم این یک مورد به نظرم چندان چیز دندون گیری نداره.درآمد بیشتر یا کمتر مردها مهم نیست، اگر همهی درآمد هم در اختیار مردان باشد اهمیتی ندارد زیرا در نهایت این زنان هستند که صاحب دستمزد مردان میشوند. قدرت خرید در اختیار زنان است و پولی را که ما در میآوریم، آنها خرج میکنند. رقابت زنان برای رسیدن به مشاغل کمخطر و پردرآمد، و چنگ زدن به پیشداوریهای اجتماعی برای توجیه بیمیلی یا ناتوانی آنها از مشارکت در مشاغل پست و پرخطر در میان وقیحانهترین حقایق روزگار ماست، و هرگز هم محدود به ایران نیست.
اینکه مردان مشاغل خطرناک تر(نمیگم کم درآمد،چون میانگین حقوق مردان از زنان بالاتر هست) رودارند به این خاطره که مردان توانایی بیشتری در این شغل ها دارند و استخدام میشند و از بخت بدشون شغل های خطرناکی هستند.در مقابل مشاغل پستی یا کم درآمدی هم هستند که زنان درصد قابل توجهی رو در اونها دارند که ایران بانو چندتاییش رو مثال زد.
یعنی یک قرارداد اجتماعی نیست که مردها کارهای سخت و خطرناک و با دستمزد پایین رو انجام بدند!بلکه فقط در مورد مشاغل خطرناک و مواردی که نیاز به نیروی بدنی بیشتر هست مردان بیشتر هستند.اینجا عوامل اقتصادی خیلی بیشتر تاثیر دارند.(یعنی چیزهایی که ذاتا به جنسیت مرتبط نیستند)
پس مردان کمتر عمر میکنند، بیشتر کار میکنند، اختیار کمتری یا اساسا هیچ اختیاری بر آنچه در میآورند ندارند و در مشاغل سختتری مشغول به کار هستند.
زنده باد زندگی!